سختی سرمایهگذاری در بازارها
با تمام اتفاقاتی که چندی پیش رخ داد بورس همچنان ارزنده است؛ اما نه همه صنایع و نه همه شرکتها. باید هر سهم را جداگانه در نظر گرفت. به عنوان مثال بسیاری از سهمها مانند شستا و زیرمجموعهها همچنان ارزندگی بسیار جذابی دارند که میتوانند به ارزندگی اصلی برسند.
از سوی دیگر مطابق اصول علم اقتصاد زمانی که تقاضا از حالت عادی خارج میشود با بهرهگیری از برخی سازوکارها تمام تلاشها به کار گرفته میشود که سطح تعادل به بازار بازگردد، به عنوان مثال زمانی که تقاضا برای انرژیهایی همچون گاز یا برق افزایش مییابد دولت با استفاده از یکسری ابزارهای در دسترس مثل رسانهها اقدام به هشدار و در نهایت کاهش تقاضا میکند.یکی از سختترین راههای سرمایهگذاری بورس ایران است. در صورتی که مسوولان به دنبال جذب سرمایهگذاری خارجی هستند هر روزه شاهد اوجگیری فرار سرمایه هستیم.
اگر نگاهی به بازارهای خارج از ایران داشته باشیم متوجه خواهیم شد که هر نوسانی یک دلیل علمی پشت خود دارد اما در بازار سرمایه کشور ما یک تحلیلگر و یک سرمایهگذار جدا از تحلیل اگر رانت اطلاعاتی نداشته باشد با شکست و ضرر مواجه خواهد بود به عنوان مثال یکسری تصمیمها در ۱۷ اردیبهشت گرفته میشود و دقیقاً در همان روز به علتهای واهی بورس شروع به ریزش میکند. به جز این وضعیت موضوع قیمت دلار نیز برای بازار بسیار مهم است.
مزیت اساسی حذف ارز ترجیحی از بین بردن رانت و سودهای باد آورده برای عدهای از تجار بود این افراد به راحتی ارز با پایینترین نرخ قیمت خریداری میکردند و همان ارز را بدون اینکه محصولی وارد کنند در بازار آزاد میفروختند. از سوی دیگر به این نکته توجه داشته باشید تعریف اول اقتصاد به معنای مدیریت منابع کمیاب در جهت نیازهای نامحدود بشری است. تحریمها باعث شده تا دریچههایی از پولهای چاپی هر روز به این اقتصاد روانه شود و این حجم پول میتواند هر آنچه را که بخواهد ببلعد.
پس زمانی که قیمتها در پایینترین حد ممکن قرار داشته باشد ما با بحران مواجه خواهیم شد و این نکته بسیار منفی است و میتوانست اثرات ویرانکنندهای داشته باشد. اگر چه دولت چارهای جز حذف ارز ترجیحی نداشت اما در ابتدا اعلام کردن کالابرگ و سپس واریز پول به صورت نقدی نشان از بیبرنامه بودن دولت داشت و بهتر بود دولت حذف ارز ترجیحی را زمانی انجام دهد که برجام یا تحول بزرگ سیاسی دیگر رخ داده بود.