رویکرد توسعهای وزیر دارایی به اقتصاد
گروه اقتصاد کلان|
گزارشها حاکی است که علی طیبنیا، وزیر امور اقتصادی و دارایی کشور برای پذیرش ریاست کابینه اقصادی دولت دوازدهم شروطی را تعیین کرده است که تنها در صورت قبول آنها از سوی دولت به ادامه فعالیت در دولت آینده موافقت کند. گفته میشود که احتمالا تضادهای فکری در کابینه اقتصادی دولت، عامل این شرطگذاری باشد، موضوعی که به نظر میرسد موجبات دستاندازی در اجرای برنامههای توسعهمحور طیبنیا در دولت یازدهم شد. وزیر اقتصاد که در سخنرانیهای خود با نگاهی توسعهیی راهحلهای اصلی برونرفت از این چالشهای اقتصادی کشور را «جایگزینی درآمدهای مالیاتی» و «صادرات غیرنفتی» عنوان کرده است، معتقد است برای بسترسازی افزایش صادرات غیرنفتی بیش از هر چیزی باید به محیط کسب و کار توجه کرد. وی این مورد را مهمتر از واگذاری مالکیتهای دولتی میداند. این در حالی است که اقتصاددانان بازار آزادی بالعکس تمام تلاش خود را در واگذاری بنگاههای دولتی و خصوصیسازی صرف کردهاند.
رویکرد توسعهای به کسب و کار
به گزارش «تعادل» اقتصاددانان توسعهیی دلایل زیادی در سطح نظری و تجربی برای اولویت قرار دادن شرایط کسب و کار عنوان میکنند که یکی از آنها ترتیب صحیح امور و توجه به شرایط اولیه است. از این دسته میتوان تلاشهایی را مثال زد که به نقد آنهایی میپردازند که برنامههای خصوصیسازی را بدون اولویت دادن به ساختار نهادی بسترساز رشد بخش خصوصی مولد عنوان میکنند. در این تلاشها توانمندسازی بخشهای خصوصی و دولتی نسبت به هر اقدام دیگری ارجحیت داده میشود و به ویژه تقدم رفع موانع ایجاد شده توسط دیوانسالاری دولتی معمولاً ناکارآمد برای رشد بخش خصوصی مولد مورد توجه قرار میگیرد. در سطح تجربی هم تجربههای شکست خورده تعدیل ساختاری در کشورهای توسعهیافته و بازارگرایی شتابزده در بلوک شرق مورد تاکید قرار میگیرد. در خصوص بازارگرایی شتابزده کشورهای اروپای شرقی مثال زده میشود که با جابهجایی مالکیت دولتی تجربه تلخی را پشت سر گذاشتند در حالی که چین طی دوره زمانی نزدیک به سه دهه بدون اینکه کوچکترین سهامی از شرکتهای دولتی واگذار کند فقط با فراهم کردن محیط مناسب برای فعالیت بخش خصوصی، سهم این بخش را در اقتصاد خود از حدود 20درصد در سالهای پایانی دهه 1970، به بالغ بر 70درصد در سال 2004 افزایش داده است.
در مورد تجربه ایران در اجرای برنامه تعدیل ساختاری نیز گفته میشود تجربه 20 ساله گذشته نشان میدهد به موازات رشد شتابزده میزان جابهجایی مالکیت دولتی با پدیده ریسکگریزی فزاینده بخش خصوصی مولد هم مواجه بودهایم که موجب پارادوکسی حیرتانگیز شده به این معنی که به موازات آزادسازی و خصوصیسازی و در کل، اجرای برنامه شکست خورده تعدیل ساختاری که فلسفه وجودی آن کاهش مداخلههای دولت در اقتصاد بوده است.
نسبت طیبنیا با اقتصاد بازار
علی طیبنیا، هم در چندین سخنرانی رویکرد و نگاه اقتصاد سیاسی خود را بهطور مستقیم و غیرمستقیم اعلام کرده است تا جایی که
یکبار بهطور صریح اظهار کرد که موافق اصولهای بازار آزادی نیست و بر دخالت محدود دولت در اقتصاد صحه گذاشته بود. با اینکه وی دو چالش ساختاری و اصلی کشور را «دولتی بودن» و «نفتی بودن» عنوان کرده است، اما نگاه توسعهیی او مانع از آن میشود که بدون اصلاح ساختارهای نهادی به خصوصیسازی دست زد، موضوعی که سرنوشت تجربه کشورهای اروپای شرقی بعد از فروریختن دیوار برلین بهطور واضحی گویای آن است. کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق به صورت ناگهانی و تقریباً یکباره و شتابزده از طریق جابهجایی مالکیت بنگاههای دولتی و قبل از انجام اصلاحات و ایجاد بسترهای مناسب در فضای کسب و کار صورت گرفت در این تجربه اخیر کشورهای مزبور توانستند در یک دوره کمتر از 4 سال سهم بخش خصوصی را به بالغ بر 80درصد برسانند. از نظر اقتصاددانان تجربه رشد بخش خصوصی در این کشورها به فاجعه تبدیل شد. این در حالی است که کشور چین با راهبرد بهبود کسب و کار باعث شد طی دوره زمانی تقریباً 25 ساله 500 میلیون نفر را از زیر خط فقر به بالا آوردند بهطوری که براثر این تحول، دگرگونی بنیادی در وضعیت فقر در مقیاس جهانی پدید آمد و برآوردهای بانک جهانی نشان میدهد طی این دوره 25 ساله، 75 درصد کل انسانهایی که از فقر مطلق نجات پیدا کردهاند چینی بودهاند. ضمن آنکه در همین مدت 226 میلیون فرصت شغلی در این کشور ایجاد شد و در بخش اعظم این دوره اقتصاد چین رشد دورقمی در GDP را نیز تجربه کرد. در عوض در شوروی سابق و کشورهای بلوک اروپای شرقی در همین مدت تعداد فقرا بالغ بر
500 درصد افزایش نشان میدهد و رشد اقتصادی نیز با افتهای چشمگیر روبهرو بوده است.
بنابراین، شکست تجربه بازارگرایی شتابزده براساس تجربه بلوک شرقیها در برابر رویه چین که با اولویت دادن به ایجاد فضای رقابتی و نهادهای پشتیبان بازار بدون اینکه کوچکترین جابهجایی مالکیت داشته باشیم بستر رشد بخش خصوصی را فراهم کرد یکی دیگر از مولفههای بسیار مهمی است که توجه به فضای کسب و کار را در مقیاس جهانی افزایش بسیار داده است.
تضاد فکری کابینه اقتصادی
حال به نظر میرسد این رویکرد اقتصاد سیاسی طیب نیا که بهطور واضحی از اندیشههای توسعهیی سرچشمه میگیرد، با نگاه بازار آزادی دیگر افراد کابینه اقتصادی دولت در تضادی آشکار قرار گرفته است، موضوعی که برخی آن را عامل شرط و شروط طیبنیا برای پذیرش سکان اقتصادی کشور در دولت دوازدهم میدانند.
این موضوع در شرایطی است که بسیاری از اقتصاددانان از عملکرد وزیر اقتصاد دفاع و کارانه وی را مثبت ارزیابی کردهاند. آلبرت بغزیان استاد اقتصاد دانشگاه تهران عملکرد وزارت امور اقتصادی و دارایی در دولت یازدهم را مثبت ارزیابی کرده و گفته است: وزیر اقتصاد حتی « اگر خود تمایلی برای ادامه کار در دولت دوازدهم نداشته باشد» باید در دولت دوازدهم هم سکان اداره وزارت امور اقتصادی و دارایی را برعهده داشته باشد زیرا وی در دولت یازدهم چه در بخش بورس، بانک و بیمه و چه در بخش گمرک عملکرد خیلی خوبی داشته است. به گفته بغزیان وزارت امور اقتصادی و دارایی نیازمند آن است که سایر دستگاهها با این وزارتخانه هماهنگ باشند که در دولت یازدهم این امر محقق نشد و سایر بخشها با این وزارتخانه هماهنگ نبودند تا بتواند بر اساس اصول اقتصادی عمل کند با این حال عملکرد خوبی داشته است.
از سوی دیگر در یک نظرسنجی از 7 هزار و 650 نفر در فضای مجازی که از مخاطبان عملکرد علی طیبنیا را مورد پرسش قرار دادهاند تاکنون 4 هزار و 500 نفر (به میزان 50 درصد) «خوب» ارزیابی کردهاند. همچنین حدود 24 درصد افراد شرکتکننده در این نظرسنجی عملکرد وزیر اقتصاد را با مقوله عالی نشانگذاری کردهاند و تنها 9 درصد از این افراد مقولههای خیلی ضعیف و 13 درصد متوسط ارزیابی کردهاند. مسعود نیلی، علی طیبنیا و محمد نهاوندیان به عنوان 3 گزینه احتمالی برای سکانداری وزارت اقتصاد مطرح شدهاند که با توجه به سوابق اجرایی و نظری به نظر میرسد از نظر اندیشهیی و اعتقادی از منظر رویکردهای نظری اقتصادی مختلف، تنها طیبنیا را میتوان به عنوان یک اقتصاددان توسعهیی درنظر گرفت.