نفت؛ محکوم به اتانازی
زاخاری شهن کلین تکنیکا
ترجمه: حمید مظفر
هنگامی که اقتصاد نفتی از جهان رخت برچیند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پرسش ساده و سرراست است اما دارای درجات مختلفی از اثرات مستقیم، اثرات جانبی و اثرات متاخر است. هنگامی که عصر اقتصاد نفتی به پایان برسد، جهان تغییر خواهد کرد و این تغییر بسیار بزرگ خواهد بود.
بیایید تصور خود را از جهان پس از نفت از برخی موضوعات پایهای شروع کنیم. موضوع اول ارزش کمپانیهای نفتی در بازار بورس است. نفتیها هماکنون در بالاترین ردههای شرکتهای ارزشمند جهان قرار دارند. عمر تمام این شرکتها به پایان خواهد رسید. در چنین شرایطی بسیاری از سرمایهگذاران پول خود را از دست میدهند یا ارزش سهام آنها با کاهش شدید مواجه خواهد شد. برای اینکه تصور بهتری از چنان شرایطی داشته باشید باید با ارزش فعلی شرکتهای نفتی آشنا شویم. درحال حاضر شرکت خودروسازی تسلا که پیشگام تولید خودروهای برقی و کم مصرف در جهان است، توانسته خود را در بین 3خودروساز برتر بازار امریکا قرار دهد و ارزش کمپانی خود را به 60 میلیارد و 150میلیون دلار برساند و بالاتر از جنرالموتورز با ارزش 51 میلیارد و 730میلیون دلار و فورد با ارزش 44میلیارد و و 760میلیون دلار بایستد.
در همین حال کمپانی نفتی اگزانموبیل ارزشی معادل 354میلیارد و 590 میلیون دلار دارد. همچنین شورون، دیگر کمپانی نفتی امریکایی نیز 204میلیارد و 760میلیون دلار میارزد. خارج از ایالاتمتحده و در خاورمیانه، ارزش شرکت آرامکوی عربستانسعودی بین 1تا 10تریلیون دلار برآورد شده است.
اما بازار نفت با چنین مختصاتی هر آن امکان سقوط و مواجهه با ترکیدن این حباب دارد. آنچه بازار نفت را سرپا نگه داشته است، چشمانداز رشد است اما بخش بزرگی از جامعه سرمایهگذاران به زودی متوجه خواهند شد که صنعت نفت تنها یک مرده متحرک است. چراکه صنعت حمل و نقل برقی با مزایای رقابتی قیمتی، سهولت بیشتر و مطلوبیت بالاتر درحال توسعه است. اقدامات گستردهیی در جهت مبارزه با آلایندگی هوا در شهرها، ایالات و کشورها درحال پیگیری است و مقابله با افزایش دمای کره زمین به موضوعی برای همکاری جهانی تبدیل شده است.
به محض اینکه سرمایهگذاران و کارگزاران بورسی به این نتیجه برسند که نفتوگاز دیگر انتخاب هوشمندانهای برای سرمایهگذاریهای آتی نخواهد بود، موج خروج پول و سرمایه از این صنعت آغاز خواهد شد.
اما این تنها آغاز راه است. در صنعتی با مقیاس صنعت جهانی نفت، تعداد مشخصی کمپانی سقوط خواهند کرد، شمار مشخصی از مردم بیکار شده و به پیدا کردن حرفه جدید نیاز خواهند داشت و حجم مشخصی از سرمایهگذاران با از دست رفتن ارزش سرمایه خود دست و پنجه نرم خواهند کرد البته آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد به سادگی نوشتن این چند سطر نخواهد بود.
در دنیای امروز بسیاری از کشورها اقتصاد خود را بر پایه نفت و گاز بنا کردهاند. هنگامی که عصر نفت به پایان برسد این کشورها نگونبخت خواهند شد. در چنین وضعیتی کشورهایی همچون عربستانسعودی، روسیه و قطر با کاهش باورنکردنی تولید ناخالص داخلی مواجه میشوند که به معنای کاهش شدید نقدینگی برای شهروندان و به مشکل خوردن کارهای روزمره آنها خواهد بود. این مساله منجر به گسترش مهاجرت، ناآرامیهای داخلی یا شاید بروز جنگهای داخلی و با همسایگان میشود.
به این نکته توجه داشته باشید که فقیر بودن به اندازه کافی چالشآفرین است اما سقوط ناگهانی از ثروت به فقر زاینده نوع دیگری از درندگی خواهد بود. همین حالا جهان با مشکلات زیادی در رابطه با مهاجرتهای بینالمللی، جنگ و تروریسم مواجه است اما حتی شرایط فعلی نیز میتواند زشتتر و کثیفتر شود و خواهد شد.
مساله جالب دیگری که میتواند مورد توجه قرار بگیرد این است که چگونه پایان عصر اقتصاد نفتی، ترکیب ابرقدرتهای جهانی و اولویتهای اقتصادی جهان را تغییر خواهد داد. از روسیه به عنوان یکی از کاندیداهای سقوط نام بردیم. این کشور چگونه میخواهد با واقعیت حذف نفت از اقتصاد جهان کنار بیاید؟
البته روسیه در این غائله تنها نخواهد بود و ایالاتمتحده نیز با بحران مشابهی مواجه خواهد شد. البته صنعت نفت و گاز بهطور کامل بر اقتصاد ایالاتمتحده چیره نیست اما این کشور سومین مصرفکننده بزرگ نفت و گاز جهان است و گذشته از این مسائل پیچیدهتری نیز برای امریکا وجود دارد.
برای اینکه تصویر شفافتری از این وضعیت داشته باشیم به سال 1971 بازمیگردیم. زمانی که ریچارد نیکسون تصمیم گرفت نظام ارزی امریکا را که مبتنی بر ارزش طلا بود، تغییر داده و ارتباط بین دلار و طلا را قطع کند. این تصمیم، دلار امریکا را به ارز رایج و شناور در جهان تبدیل کرد اما ثبات این ارز و اعتماد دیگر کشورها به آن را با چالش مواجه کرد. چند سال بعد، نیکسون و وزیر خارجهاش، هنری کسینجر راهحلی برای این موضوع پیدا کردند: پترو دلار!
آنها با عربستانسعودی به یک توافق رسیدند و آن اینکه ایالاتمتحده اسلحه و حفاظت مورد نیاز عربستانسعودی(به خصوص در برابر اسراییل» را تامین کند و در عوض سعودیها قیمتگذاری و فروش نفتخام را بر مبنای دلار امریکا انجام دهند و مازاد درآمد نفت خود را در بازار سهام ایالاتمتحده سرمایهگذاری کنند. عربستان این معامله را پذیرفت و جهان نیز از آن تبعیت کرد.
در سال 1975 تمامی تولیدکنندگان نفت اوپک موافقت کردند که قیمتگذاری فروش نفت خود را براساس دلار امریکا انجام دهند و نفت مازاد خود را در ازای پیشنهادهای سخاوتمندانه امریکا به اوراق قرضه دولتی امریکا بدل کنند. بدینترتیب تقاضا برای دلار امریکا برای مدت طولانی و چند دهه قدرتمند باقی خواهد ماند. در چنین شرایطی امریکاییها توانستند به هر میزان که تقاضا وجود داشت، دلار چاپ کنند. اگر میخواهید بدانید که این تصمیم چقدر برای امریکا حایز اهمیت و حیاتی است، کافی است بدانید که صدامحسین در سال 2000 تصمیم گرفت که فروش نفت به دلار امریکا را متوقف و یورو را جایگزین آن کند و در سال 2002 این تصمیم را عملی کرد. 20مارس 2003 حمله نظامی امریکا به عراق آغاز شد، آن هم با بهانه مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی. سلاحهایی که هیچگاه در عراق پیدا نشد.
نیاز به شرح مفصل این موضوع نیست که سیاستگذاران امریکایی تصمیم عراق را تهدیدی جدی برای موجودیت اقتصاد امریکا میدانستند. تصور کنید که با موفقیت عراق در جایگزینی یورو، کشورهای دیگر نیز از این موضوع تبعیت میکردند و چه فرجامی دلار امریکا را انتظار میکشید.
ارز تمام کشورها اکنون به نوعی ارز شناور محسوب میشود چراکه تمامی آنها وابسته به ارز شناور جهانی «دلار» هستند. موضوعاتی که در بالا به آنها اشاره شد همگی برای درک مفهوم تقاضا برای دلار، توانایی ایالاتمتحده برای چاپ پول به محض نیاز و تقاضای مصنوعی و غیرعادی در بازار بدهی امریکا اهمیت دارند اما مهمتر از این مسائل، باور و اعتماد به مجموعه کلی اقتصاد امریکاست.
امریکا یک کشور نفتی نیست که با کاهش تقاضا برای نفت، تولید ناخالص داخلی آن سقوط کند به خصوص اگر این کاهش تقاضا برای نفت و فرآوردههای آن با محصولاتی همچون خودروهای برقی تسلا و باتریها جایگزین شوند. اما دلایل دیگری وجود دارند که میتوانند ثبات و امنیت اقتصاد ایالاتمتحده را زیر سوال ببرند.
حال بیایید به پرسش اصلی خود بازگردیم: هنگامی که اقتصاد نفتی از جهان رخت برچیند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ امریکا کشوری کاملا نفتی نیست اما کاهش تقاضا برای دلار این کشور منجر به کاهش تمایل به سرمایهگذاری در بازار اوراق بهادار امریکا و زمینهساز سقوط یکی از بزرگترین صنایع این کشور خواهد شد. اتفاقی که میتواند توفانی در تمام اقتصاد امریکا به راه بیندازد.
در چنین شرایطی خطر هجوم به بانکها که در سال 1971و پس از تصمیم نیکسون به وجود آمده بود دوباره احساس خواهد شد.
اما در سایر نقاط دنیا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اروپا با چه شرایطی مواجه خواهد شد؟چین؟هند؟ السالوادور؟ جهان اکنون یک کلیت در هم ادغام شده به حساب میآید که شاهد در همتنیدگی اقتصاد کشورهای مختلف است. این مساله را میتوان در تاثیر شگفتانگیز بحران بزرگ اقتصاد امریکا در سال 2008 بر اروپا و دیگر کشورهای جهان مشاهده کرد. اگر اقتصاد امریکا و دیگر کشورهای نفتی با سقوط مواجه شود چین، اروپا و دیگران نیز آسیب میبینند.
رهبران چین اظهار میکنند که جنگ تجاری با ایالاتمتحده به نفع هیچکس نیست. باید اذعان کرد که جنگ تجاری در مقایسه با سقوط اقتصاد مبتنی بر نفت، مساله کوچکی به حساب میآید.
البته نگارش این متن بدین معنا نیست که بخواهیم مانع از سقوط اقتصاد نفت بشویم. جهان باید از نفت رهایی یابد. اما به نظر میآید که اقدام خردمندانه این است که تا حد امکان و پیش از آنکه سرمایهگذاران واقعا بخواهند پول خود را از صنعت نفت و گاز خارج کنند، مشکلات را به دست خودمان حل کنیم. اینکه سرمایه خارج شده را در کدام صنعت باید جایگزین کرد البته خود بحث مفصلی دارد که در این مقال نمیگنجد!