احیای جایگاه زنان در نهادهای تصمیم‌سازی

۱۳۹۶/۰۴/۱۱ - ۱۳:۵۴:۵۳
کد خبر: ۱۰۲۱۶۲
احیای جایگاه زنان در نهادهای تصمیم‌سازی

امروزه زنان جهان در روند تحرکات اجتماعی، ‌اقتصادی و توسعه جوامع با مشکلات کم و بیش مشابهی مواجه‌اند و از بسیاری از نابرابری‌ها مانند دسترسی به فرصت‌های آموزشی، ‌دسترسی به فرصت‌های شغلی متناسب با قابلیت‌های خویش، عدم تناسب در توزیع درآمدها، نابرابری در حقوق مدنی و مشارکت سیاسی و... در مقایسه با مردان رنج می‌برند؛ همچنین افزایش مشارکت زنان در کمیت، همپای ارتقای آنها در کیفیت و دستیابی به پایگاه‌های مدیریتی نبوده و نابرابری و تبعیض در فرصت‌های شغلی همچنان باقی است. (فرزین نیا، 1374، ص 667).

آمار نشان می‌دهد که با وجود دارا بودن تحصیلات عالی، زنان در پست‌های بالای اداری کمتر حضور دارند، از کل زنان تحصیل‌کرده شاغل فقط 30درصد به پست‌های بالای اداری رسیده‌اند که از این تعداد 3 هزارم درصد زنان جامعه دارای پست‌های کلان مدیریتی هستند، حدود 85درصد از زنان مورد مطالعه واقع در تحقیقات معتبر گوناگون، هرگز از جانب دانشگاه خود برای فرصت‌های مطالعاتی یا دوره آموزشی به خارج از کشور اعزام نشده و بورس تحصیلی دریافت نکرده‌اند و نزدیک به 90درصد از آنها هرگز به عنوان نماینده رسمی دانشگاه خود به مرکزی معرفی نشده‌اند؛ بیش از 70درصد زنان در طول خدمت هرگز در پست‌های اجرایی اشتغال نداشته‌اند.(مرکز امور مشارکت زنان، شماره 6، ‌1379، ص 22)

در چهارمین کنفرانس جهانی سال 1994 در سند پکن آمده است که تبعیض در آموزش پرورش، ‌استخدام، ‌مزد، ترفیع و رویه‌های تحرک شغلی، ‌شرایط انعطاف‌ناپذیر کار، عدم دسترسی به منابع تولید و مشارکت نابرابر در مسوولیت‌های خانواده، ‌فرصت‌های اشتغال و فرصت‌های اقتصادی و تخصصی، تحرک شغلی را برای زنان کماکان محدود کرده است، نسبت نازل زنان در میان تصمیم‌گیرندگان اقتصادی و سیاسی در تمامی سطوح محلی، ملی و بین‌المللی بازتاب موانع ساختاری و نگرشی است که باید از طریق اقدامات مثبت به مقابله با آنها پرداخت.

توجه به موقعیت زنان به عنوان نیمی از منابع انسانی جامعه از اهمیت ویژه‌یی برخوردار است معمولا زنان با وجود موقعیت نامناسب اجتماعی، ‌نقش قابل توجهی در جامعه ایفا می‌کنند، گرچه رشد شاخص‌های مربوط به مشارکت زنان در 4سال اخیر قابل توجه است اما در مقایسه با توانمندی‌های زنان همچنان فاصله قابل توجهی وجود دارد، زیرا حضور آنها در بخش وسیعی از فعالیت‌های اجتماعی از جمله مدیریت و تصمیم‌گیری با تنگناهای بسیاری همراه بوده است. معضلی که طی سال‌های گذشته در ایران همواره مطرح بوده، حضور نداشتن موثر زنان در مشارکت‌های مدیریتی و سطوح تصمیم‌گیری است یعنی قاعده کلی که در همه جای دنیا کم و بیش وجود دارد.

صرف نظر از عواملی چون فرهنگ بازدارنده اجتماعی، ‌کمبود مدیران و فرصت برای شکوفایی، ‌تجربه و مهارت شغلی و مدیریتی، ‌احتمالا عوامل دیگری در بروز پدیدة عدم حضور زنان در مشارکت مدیریتی شهر تهران نقش دارند و گره‌های ناگشوده در خصوص مسائل زنان که از مسائل کلان ملی و استراتژیک فرهنگی است، وجود دارد.

حال مساله این است:

چرا به طور حقیقی از توانایی‌های نیمی از جمعیت که از نظر سواد دانشگاهی تفاوتی با مردان ندارند بهره گرفته نمی‌شود؟

چرا استعدادهای بالقوه زنان شکوفا نمی‌شود؟

چرا در مشارکت مدیریتی سازمان‌های فراگیر، که در خصوص زیست همه اقشار شهروندان تصمیم‌گیر هستند مانند شهرداری تهران، بیشتر مردان حضور دارند و چه دلایلی برای حضور کم زنان در مشارکت مدیریتی وجود دارد؟

 از بین عوامل روانی، خانوادگی، سازمانی وفرهنگی ـ اجتماعی کدامیک باعث بیشترین مانع این حضور می‌شود؟

نقش زنان در فرآیند توسعه از اوایل دهه 70 بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت، واقعیت آن است که نوسازی و توسعه، دستاوردهای نامتعادلی برای مردان و زنان در کشورهای درحال توسعه به همراه داشته است به طوری که مردان، بهره‌مندان و زنان قربانیان این فرآیند بودند. توانا‌سازی زنان و مشارکت آنها در توسعه نیاز به پیشرفت، آموزش و… در زمینه‌های مختلف دارد چراکه پیشرفت این قشر(زنان) موجب پیشرفت خانواده به عنوان بنیاد و هسته اصلی جامعه می‌شود. (فرزین‌نیا، 1374، ص 667) .

افزایش زنان تحصیل‌کرده در جامعه نه تنها روند توسعه را تسریع می‌کند بلکه موجب آگاهی هر چه بیشتر زنان به موقعیت و حقوق خویش می‌شود؛ در نتیجه انتظارات و تقاضاهای جدید را در سطح جامعه مطرح می‌کند.

در صورتی که دولت به این تقاضاها پاسخ دهد، از طرفی این نیروهای قابل توجه را جذب کرده و از آنها با صرف هزینه کمتر، ‌بازدهی بیشتری را به دست می‌آورد، و از طرف دیگر مانع ایجاد بحران در جامعه می‌شود؛ همچنین از زنان شاغل متخصص می‌تواند به عنوان الگویی برای تشویق دختران جوان به ادامه تحصیل استفاده کند؛ ولی اگر به این نیروی عظیم بی‌توجهی کند، نه تنها رشد ناموزون در جامعه ایجاد می‌نماید بلکه جامعه درگیر بحران می‌شود، زیرا نیروی وسیع تحصیل‌کرده زنان نمی‌تواند بدون تحرک باشند و برای دستیابی به انتظارات خود راه‌های دیگری، و گاه بیراهه‌های خطرناکی را انتخاب خواهند نمود، فرار مغزها یکی از این بیراهه‌هاست. امروزه با وجود تمامی تلاش‌ها، ‌اقدامات، ابتکارات، تدابیر و حرکت‌های مقطعی و برنامه‌های بلندمدت و… زنان دنیا در موقعیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در ناحیه فرودست‌تری نسبت به مردان به سر می‌برند و وضعیت موجود آنها حکایت از آن دارد که تا زمانی که ریشه مشکلات زنان به طور اساسی خشکانیده نشود به جای پرداختن به معلول یا علت العلل عقب ماندگی زنان مبارزه نشود، نباید انتظار داشت که در عمل وضعیت زنان بهبود یابد. (مرکز امور مشارکت زنان، 1380 ص 11).

نگاهی به وضعیت موجود زنان در جامعه ایرانی، ما را به این حقیقت رهنمون می‌سازد، که هر چند گام‌های بلندی در جهت رساندن زنان به حقوق انسانی پیموده شده است، اما تا رسیدن به وضع مطلوب راه‌های نرفته بسیاری نیز پیش رو وجود دارد. وضعیتی که در آن انسان بودن و زن بودن فدای یکدیگر نشود و حق زن به عنوان یک انسان مورد شناسایی قرار گیرد. حل مساله زن نه به خودی خود ‌بلکه به جهت ارتباط آن با سایر مسائل بشر در عرصه پژوهش، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی جایگاهی ویژه دارد؛ لذا امروزه برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران دریافته‌اند که برای حل عمدة بشر، ناگریز از حل مساله زنان هستند.(مرکز امور مشارکت زنان، ‌شماره ‌16، 1380، ‌ص 21).

بنابراین باید بکوشیم تا با پژوهش، تلاش و همکاری، ضعف‌ها و نارسایی‌ها و احیانا محرومیت‌هایی که هنوز هم در جامعه ما برای زنان وجود دارد بشناسیم و راه‌های منطقی، دینی، عقلانی و اجتماعی برای رفع آن محدودیت‌ها فراهم آوریم‌؛ وجود موانع و مشکلات زیاد در امر حضور زنان در مشارکت مدیریتی، ‌ما را بر آن می‌دارد تا به پاره‌یی از موانعی که زنان در این مورد(حضور در مشارکت مدیریتی) مواجه هستند ‌را مورد بررسی و شناخت قرار دهیم تا با رفع این موانع و مشکلات، مسولان با فراهم‌سازی شرایط مناسب و استفاده بهینه از توانمندی‌های زنان، ‌زمینه را برای پیشرفت و مشارکت مدیریتی فعال آنان فراهم آورند، ‌چراکه شرکت معنا‌دار زنان در تصمیم‌گیرهای عمده فقط برای زنان مفید نیست بلکه جامعه از آن بهره می‌برد و زنان به عنوان پرورش‌دهندگان نسل‌های آتی هر چه توانمند‌تر، ‌آگاه‌تر در عرصه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ظاهر شوند، ‌نسل‌های آتی از آن بیشتر بهرمند می‌شوند ‌و توسعه جامعه تنها با بودن زنان در کنار مردان در عرصه تفکر و خدمت معنی می‌یابد و بدون بذل توجه نسبت به کار‌یی زنان، توسعه و باز‌سازی دست‌یافتنی نیست.

به عنوان یک نمونه 100درصد موفق از میدان دادن به زنان در عرصه مدیریت می‌توان به مجموعه کانون زنان بازرگان اشاره کرد؛ کانون زنان بازرگان توانسته با ارائه راهکارهای اصولی و برگزاری دوره‌های مهارت آموزی و مشاوره اصولی به زنانی که بنیه کارآفرینی دارند آنان را به مدیران توانمند بخش خصوصی بدل کند؛ زنانی که در گذشته جایگاه‌های اداری را ندیده بودند، با حمایت این مجموعه مالکان بنگاه‌های پربازده خصوصی هستند و در هر کدام ده‌ها نفر اشتغال مستقیم و غیرمستقیم از مردان و زنان جامعه مشغول به کار هستند.

کانون زنان بازرگان توانست زنان را به زنان بالنده بدل کند و این الگوی و مدل تفکر پیروز می‌تواند در رده‌های گوناگون دیگر، علی‌الخصوص در سطح شهر تهران برای حل بحران‌های مربوط زنان بی‌سرپرست، زنان بد سرپرست و حتی زنان معتاد و خیابانی به کارگرفته شود؛ امیدواریم با استفاده از توانمند‌سازی زنان، مشکلات این بخش جامعه به صورت ریشه‌یی حل شود تا دیگر کسی به خود اجازه ندهد به جای راهکار علمی و انسانی، طرح عقیم‌سازی زنان خیابانی و معتاد را در صحن شورای شهر تهران مطرح کند.