توسعهآفرینی از گذر دانش جمعی
مرتضى ایمانىراد| اقتصاددان|
آیا دانش مبناى تحول و توسعه است؟ جواب مثبت، اما این گزاره نیازمند توضیح بیشتر است. دانش زمانى موجب توسعه و تحول در یک کشور مىشود که از حالت دانش شخصى به دانش جمعى تبدیل شود. دانش فردى در پیشرفت یک نفر خودش را نشان مىدهد. یک نفر یک جایزه بینالمللى علمى را مىبرد، شخص دیگرى مدال طلاى المپیاد را کسب مىکند و شخص دیگرى استاد شناخته شده در یک دانشگاه معتبر مىشود. همه این مثالها نشانههاى دانش متراکم شده در فرد است که اگر با نگاه پدیدارشناسانه به آن نگاه کنیم، با ارزش است ولى عامل توسعه در یک کشور نمىشود؛ مخصوصا در مورد ما که در خصوص توسعه متاخر هستیم.
دانش زمانى موجب توسعه و پیشرفت اقتصادى مىشود که از حالت فردى خارج مىشود و به صورت جمعى در جامعه تبلور پیدا میکند. بهترین شکل تبلور دانش در یک جامعه تراکم آن در کالاهاست. وقتى کالاها از دانش جمعى متراکم مىشوند، قابلیت رقابت بینالمللى پیدا میکنند و کشور در همین مسیر توسعه پیدا میکند. اینجاست که دانش نقش محورى در توسعه پیدا میکند. این دانش در هیچ سازمان یا فردى نمىتواند متراکم شود، چون بسیار گسترده است و جنس تاریخى هم دارد. «آدام اسمیت» زمانى تقسیم کار را به درستى موجب تراکم ثروت میدانست. ولى امروزه تقسیم کار به این دلیل اهمیت دارد که از طریق آن جامعه به حجم وسیعى از دانش دست پیدا مىکند؛ دانشى که کسب آن در توانایى هیچ کسى نیست. جامعه ایران و فرهنگ ایرانى از این زاویه دچار دو مشکل اساسى است و همین دو مشکل مانع جدى توسعه بلندمدت اقتصادى شده است و خواهد شد. اول، فرهنگ ایرانى به دانش متراکم شده در فرد بسیار ارزش میگذارد. در حالی که دانش جمعى ارزش واقعی خود را ندارد. دلیل هم این است که برای افراد ملموس و شناخته شده نیست. در عین حال جامعه ایران همین دانش متراکم شده در شخص را با بهکارگیرى آن افراد مورد استفاده قرار نمىدهد و موقعى آنها را ارج مىنهد که از دست بروند. تبلور دانش اجتماعى متراکم شده در کالاهاى دانشبر با قابلیت رقابت بینالمللى است و عوامل ایجاد آنها کارآفرینان اقتصادى هستند؛ غایبانى که کمتر مورد تحسین جامعه هستند.