افسون نفت از 28 مرداد 32 تا امروز

۱۳۹۶/۰۵/۲۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۰۵۲۰۲
افسون نفت
از 28 مرداد 32 تا امروز

نادی صبوری

دبیر گروه انرژی

اگر امروز قصد یافتن گرایش سیاسی هرکدام از شهروندان را داشته باشید کافیست از آنها بپرسید نظر شما درباره قرارداد صنعت نفت ایران با توتال چیست؟ با تقریب بسیار خوبی این پرسش نشان می‌دهد که فرد مورد نظر با کدام یک از گروه‌های محدود سیاسی در ایران قرابت فکری دارد. اغلب افراد خود نیازی به تعمق در اصل این قرارداد یا حواشی آن نمی‌بینند اما رسانه‌های طیف سیاسی مورد نظرشان حجت را بر آنان تمام می‌کنند که باید در کدام یک از طرفین ماجرا بایستند. این وضعیت گویای نقش نفت خام در اقتصاد سیاسی ایران است.

نقشی که هیچ کالای دیگری نه تنها آن را ایفا نمی‌کند بلکه نمی‌تواند به گرد پای نفت نیز نزدیک شود. این نقش را طلای سیاه 64 سال پیش نیز در همین روزها عهده‌دار بود.

64 سال پیش در این روز تلاش‌های چندین ساله مردم ایران برای «ملی‌سازی صنعت نفت» در چند ساعت و با کودتایی که نقش امریکا و انگلیس بعدها در آن آشکار شد، حداقل روی کاغذ به برگه‌های تاریخ پیوست. تلاش‌ها برای ملی شدن این صنعت در ایران را نه می‌توان جدا از تلاش‌های جهانی در همان‌سال‌ها در نقاطی همچون مکزیک و ونزوئلا مورد مطالعه قرار داد و نه می‌توان ویژگی‌های منحصربه‌فرد این جنبش مترقی را که بیش از هر چیز از مختصات جغرافیایی ایران نشأت می‌گرفت نادیده انگاشت.

در آن دوره تاریخی، کشورهای مختلف تولیدکننده نفت خام به دنبال راهی برای مقابله با قدرت رو به فزونی شرکت‌های بین‌المللی نفت موسوم به IOC‌ها بودند، راهی که بزرگ‌ترین یادگارش هنوز در وین به نام «اوپک» برجای مانده است. اما در این بین چیزی که اهمیت تعمیق و بازخوانی در وقایع 29 اسفند 1329 و 28 مرداد 1332 را نشان می‌دهد نقشی است که نفت خام در عرصه اقتصاد سیاسی ایران در آن زمان داشته و هنوز نیز آن را حفظ کرده است.

بیژن زنگنه وزیر نفت چندی پیش عنوان کرد که مخالفان قرارداد توتال از نقش این قرارداد بر ساختار اقتصاد سیاسی ایران واهمه دارند. جمله‌یی که می‌توان آن را به بیش از نیم قرن پیش نیز تعمیم داده و عنوان کرد که موافقان و مخالفان ملی‌شدن صنعت نفت هر دو از تبعات این مساله بر سپهر اقتصاد سیاسی ایران مطلع بوده و به همین واسطه است که از مقالات آتشین دکتر فاطمی در روزنامه آیندگان و نطق‌های طولانی و ماندگار در مجلس شورای ملی گرفته تا وقایع خونبار 28 مرداد همه‌چیز در آن روزها در رادیکال‌ترین حد خود قرار داشته است.

گره‌خوردن نام محمد مصدق به عنوان یکی از بزرگ‌ترین بازیگران عرصه سیاست در ایران معاصر با کالایی به نام نفت نیز به تنهایی نقش ویژه این کالا در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران و اساسا در مفهوم «اقتصاد سیاسی» را به خوبی نشان می‌دهد. مصدقی که پیش‌شرطش برای پذیرفتن نخست‌وزیری، امضای مصوبه مجلس شورای ملی در خصوص ملی شدن صنعت نفت توسط شاه و تبدیل آن به قانون بود. اینجا نکته مهم این است که بدون اینکه محق یا غیرمحق بودن هرکدام از جهت‌گیری‌ها پیرامون اداره صنعت نفت اهمیت داشته یا اساسا فاقد عمق بوده و صرفا نقابی برای بیان شعارهایی دیگر باشد، صاحبان این جهت‌گیری‌ها، ابراز این مواضع را لازمه ابراز وجود خود می‌دانند.

به این معنا که گروه‌های مختلف سیاسی راس کار در ایران در ادوار مختلف با آگاهی غریزی نسبت به جایگاهی که نفت خام در ایران دارد، از همان ابتدا سعی می‌کنند خود را در یکی از طرفین اغلب دوقطبی‌هایی که پیرامون صنعت نفت ایران شکل می‌گیرد جای دهند. در چنین وضعیتی حتی اگر تولیدات غیرنفتی یک‌شبه رشدی ماورای تصور را تجربه کنند، اقتصاد هنوز نفتی به حساب آمده و با کالایی درهم‌ تنیده شده است که بخش عظیمی از مردم اطلاعی از چگونگی تولید، فروش و توزیع آن ندارند. طلای سیاه شاید به دلیل بیرون آمدنش از دل زمین و شاید نیز به دلیل مافیاهایی که مانع از آشنا شدن مردم با ابعاد واقعی این کالا و تجارتش شدند در ایران هنوز رنگ و بوی سحر و جادو داده و نیاز به «افسون‌زدایی» دارد. با پدیدار شدن فضایی شفاف‌تر از دل این رویکرد، دیدگاه‌های مختلف اقتصاد سیاسی نیز بستری واقعی و مطلوب‌تر برای رشد پیدا کرده و در نتیجه نخستین الفبای اقتصاد غیرنفتی برای ایران شکل می‌گیرد.