هنر ترسیم آینده
منصور بیطرف
بدون شک هر دولتی در هر دوره از حاکمیت خود به دنبال رفاه بیشتر مردم، کاهش نرخ بیکاری، رونق اقتصادی و کاهش نرخ تورم است. مبارزه احزاب بر سر کسب کرسی در مجلس یا ریاست دولت حول و حوش همین اهداف میچرخد. از دل این اهداف سیاستهای گوناگونی تدوین و اتخاذ میشود. برخی از این سیاستها در قالب تاچریسم بروز مییابد که با خشونت و درد همراه بود برخی دیگر در قالب سیاستهای ریگانیسم تجلی مییابد. در این میان هم نباید پوپولیسم را از یاد برد که نمونه بارز جهانی آن را میتوان در پرونیسم آرژانتین دید. اما اینکه کدام سیاست تداوم مییابد را باید در چارچوب منطق و علم دید...
بدون شک هر دولتی در هر دوره از حاکمیت خود به دنبال رفاه بیشتر مردم، کاهش نرخ بیکاری، رونق اقتصادی و کاهش نرخ تورم است. مبارزه احزاب بر سر کسب کرسی در مجلس یا ریاست دولت حول و حوش همین اهداف میچرخد. از دل این اهداف سیاستهای گوناگونی تدوین و اتخاذ میشود. برخی از این سیاستها در قالب تاچریسم بروز مییابد که با خشونت و درد همراه بود برخی دیگر در قالب سیاستهای ریگانیسم تجلی مییابد. در این میان هم نباید پوپولیسم را از یاد برد که نمونه بارز جهانی آن را میتوان در پرونیسم آرژانتین دید. اما اینکه کدام سیاست تداوم مییابد را باید در چارچوب منطق و علم دید. واقعیت این است که آن دوران که حکومتها بدون در نظر گرفتن آینده و بدون آیندهنگری راه و رسم خود را پی میریختند، گذشته است. اکنون آنچه که آینده هر کشوری را ترسیم میکند، پیریزی نقشه راه آینده است.
در اصل چند فاکتور است که نشان میدهد چگونه میتوان نقشه راه آینده را ترسیم کرد: نخستین فاکتور، منابع است. تامین منابع، چه برای کوتاهمدت و میانمدت و چه برای درازمدت، مهمترین عامل برای نقشه راه آینده است. دولتها برای آنکه بتوانند به اهداف خود که در برنامههای تبلیغاتی انتخاباتی آوردهاند، دست یابند پی در پی به دنبال منابع هستند. برخی از دولتها آن را از راه اخذ مالیات از ثروتمندان تامین میکنند که وعدههای پوپولیستی کشورهایی که منابعی مانند درآمدهای نفتی ندارند عمدتا در این چارچوب میگنجد و برخی دیگر هم چوب حراج به منابع طبیعی خود مانند نفت میزنند و برخی دیگر به دنبال راهکارهای منطقی هستند مثل جذب سرمایه. تامین منابع را میتوان مهمترین عامل در ترسیم آینده دید. این فاکتور در اصل نوع نگاه سرمایهپذیر و در کنار آن سیاست خارجی کشور را نشان میدهد. آیا کشور خواهان تعامل با همسایگان و کشورهای خارجی است، این تعامل در چه سطحی قرار میگیرد؟ جذب سرمایه خارجی درجه روابط بینالملل را نشان میدهد. این فاکتور حتی میزان اعتبار بینالمللی کشور را هم بیان میکند. کشوری که دچار چالش بینالمللی است و اعتمادی در میان کشورهای دیگر ندارد در رتبه مناسب نهادهای اعتبارسنجی قرار نمیگیرد و باید نرخ بازگشت بهره بیشتری را بپردازند. دومین فاکتور در نقشه ترسیم راه آینده، نوع نگاه به علم و بهرهبرداری از منابع است. این شاخص عملا فرصتسنجی میکند و تفاوت میان کشورهای عقب مانده و پیشرفته را بر صحنه نمایش میآورد. کشورهایی که میتوانند و قادرند فرصتسازی کنند همچنین از فرصتهای به دست آمده بهرهبرداری کنند بدون شک میتوانند منطق درست در آیندهنگری را هم پیش ببرند. در واقع، فرصتسازی یک هنر است حتی میتوان آن را برای مسوولان و تصمیمسازان یک فضیلت دانست. دولتمردانی که قادر باشند با کنار هم گذاشتن چند پارامتر یک فرصت خلق کنند، میتوانند جزو بهترین افراد برای اداره امور باشند. این افراد شامل کارآفرینان هم میشوند. نگاه کنید به کارآفرینان بزرگ جهان مثل بیل گیتس، زاکربرگ، استیوجابز و... که با ارائه فرصتسازی چه دستاورد بزرگی برای دولتمردان خود در عرصه اقتصاد و سیاست فراهم کردهاند. اما سومین فاکتور در نقشه ترسیم راه آینده را نهادها میسازند. شاید در هیچ دورهیی به اندازه عصر حاضر، نهادسازی نتوانسته به آیندهنگری کمک کند. چگونگی تحصیل، ایجاد کسب و کار، اعتبارسازی و ارائه تسهیلات و مهمتر از همه سیاستنگری ازجمله مواردی است که در نهادینه کردن و آیندهنگری هر کشوری نقش ایفا میکند.
بدون شک میتوان فاکتورهای دیگری را به این مجموعه اضافه کرد اما پارادایم آیندهنگری و ترسیم نقشه راه آینده بر همین 3 اصل استوار است. این 3 اصل نشان میدهد که هر دولت چه آیندهیی برای کشور خود متصور است.