مدل «اشمیتر» و 4 آفت تشکلی
تشکلها نهادی بین دولت و اعضای خود هستند. از آنجا که اعضا به تنهایی نمیتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند، تشکل شکل میگیرد. از زاویه دید دیگری چون دولت نمیتواند با همه فعالان اقتصادی گفتوگو کند، مجبور است تشکلی شکل دهد که به نمایندگی از اعضا با دولت گفتوگو کند. از سوی دیگر این تشکل نیز مجبور است خدماتی ارائه دهد. صرف تمرکز بر ارائه خدمات یا صرف تمرکز بر خواستههای اعضا عملا باعث میشود که 4 حالت مختلف در تشکل شکل گیرد. این 4 حالت در حد متعادل برای حیات تشکل در کنار یکدیگر بسیار ضروری است اما عدم توجه به اینکه هر یک از آنها به تنهایی میتواند تشکل را از حالت بهینه و هدفمند خارج کند عملا باعث شده که این حالتها به 4 آفت برای تشکلها بدل شوند. این موضوع در ادبیات تشکلی به مدل اشمیتر معروف شده که با هم در این گزارش نگاهی به این مدل و حالتهای مختلفی که تشکل دچار آن میشود، میاندازیم.
جنبشهای تشکلی
در مدل اشمیتر تشکل باید به دو موضع جواب دهد. موضع تشکل در قبال درخواستها اعضا چیست و تشکل در قبال دولت چه مواضعی دارد. طبیعتا خواسته اعضا را میتوان خدمات تشکل به اعضا نامید. در چنین شرایطی نخستین حالت 4 گانه اشمیتر شکل میگیرد. در این حالت تشکل خدمات اندکی به اعضا ارائه میدهد و در مقابل دیدگاهی کاملا انتقادی و تقابلی با دولت دارد.
در این حالت که نمونههای آن را زیاد میتوان مشاهده کرد، تشکل در عمل تنها حرفهای اعضای خود را درخصوص انتقاد از دولت بیان میکند بدون آنکه خدماتی به اعضا دهد. چنین تشکلهایی بیشتر نقش گروههای فشار علیه دولت را ایفا میکنند و در دورانی که رابطه دولت و فعالان اقتصادی ضعیف میشود، شکل میگیرند. به مرور این تشکل بیش از آنکه به یک نهاد اقتصادی بدل شود، تبدیل به یک جنبش میشود. چنین الگویی را میتوان در تشکلهای کارگری به خوبی مشاهده کرد. هر چند تشکلهای کارفرمایی به دلیل ماهیت خود کمتر میتوانند به ابزارهای تشکلهای کارگری ورود کنند. با وجود این، این تشکلها امروز وجود دارند و به فعالیت میپردازند.
کلوپها
حالت دوم را میتوان تشکلهایی دانست که هیچ کاری به دولت ندارند و در عین حال خدمات اندکی به اعضا ارائه میدهند. این تشکلها بیشتر تبدیل به یک کلوپ برای جمع شدن و سخن گفتن اعضا میشوند. نمونههای آن را نیز زیاد میتوان سراغ گرفت. کلوپهای فعالان اقتصادی چند قرن قبل در اروپا به ویژه انگلستان شکل گرفتند. در این کلوپها بحثهای انتقادی از دولت و مسائل سیاسی به هیچ وجه مطرح نمیشد. همچنین موضوع خدمات چندان مطرح نبود بلکه اعضا در گفتوگو با یکدیگر از اخبار و اطلاعات دست اول مطلع میشدند همچنین فرصتی برای شکل گرفتن کسب وکارهای درون تشکلی فراهم میشد. چنین الگویی عملا باعث میشد که بنگاه بتواند با هزینهیی اندک از امکانات خوبی استفاده کند.
این مدل امروز نیز در برخی تشکلها وجود دارد و در ایران نیز دنبال میشود. نکته مهم اما این است که تشکلهایی با این الگو با این هدف شکل نگرفتهاند بلکه در طول زمان و به خاطر ضعف در خدماترسانی عملا به کلوپ مبدل شدهاند. در این حالت اجماع حول محور مشترک باعث عدم نابودی تشکل میشود.
شرکتی به نام تشکل
حال فرض کنید برخلاف دو حالت قبلی تشکل در بحث ارائه خدمات بسیار فعال عمل کند و تمام تلاش خود را در ارائه خدمات بهتر متمرکز کند. در چنین حالتی عملا اعضا به خاطر خدمات تشکل به عضویت آن درمیآیند. همچنین تشکل هیچ گونه ارتباطی با دولت نمیگیرد و تمام خدمات از همافزایی میان اعضا شکل میگیرد. چنین الگویی را در عمل میتوان یک جور بنگاهداری دانست. در این حالت تشکل عملا به یک شرکت خدماتی به بنگاههای اقتصادی بدل میشود و موظف است تمامی خواستههای آنها را اجرایی کند. در این حالت تشکل از هدف اصلی خود بازمیماند و بسیاری از اهداف مورد استفاده قرار نمیگیرد. هر چند بنگاهها ممکن است از وضعیت چنین تشکلی راضی باشند اما واقعیت این است که این تشکل دیگر نماینده آنها نیست بلکه ابزاری برای ارائه خدمات به آنهاست.
از این مدل نیز در ایران میتوان سراغ گرفت هر چند که اکثر تشکلهای ایرانی در ارائه خدمات به اعضای خود ضعفهای آشکار دارند. با این وجود نمونه چنین تشکلهایی در ایران دارای سابقه است. طبیعتا این الگو به خاطر منافع مالی کار چندانی به وضعیت دولت ندارد.
تشکلهای دست نشانده
اما یک مدل از تشکلها که در ایران نیز دارای نمونههای مشخص و معروفی هستند، تشکلهایی محسوب میشوند که توسط دولت انتخاب و ایجاد شدند. دولت به چند فعال اقتصادی مورد اعتماد پیشنهاد میکند که برای ارتباط بهتر میان دولت و بخش خصوصی یک تشکل شکل دهند. در مقابل برای حمایت از تشکل دولت امتیاز خاصی به اعضا میدهد. مثلا انحصار واردات یک کالا به شکل ارائه مجوز در اختیار تشکل قرار میگیرد یا گروهی از فعالان اقتصادی برای تمدید پروانه فعالیت مجبور به عضویت در یک تشکل میشوند.
در چنین حالتی عملا بنگاه اقتصادی برای منافع خود عضو تشکل میشود اما مساله این است که این تشکل بیشتر بخشی از دولت است تا نماینده یک گروه از فعالان اقتصادی. کمکهای دولت به این تشکلها بنا به کار کردن آنها تا چندین سال ادامه پیدا میکند و هنوز هم تشکلهای قدیمی میبینیم که با همین الگو سالهاست که به فعالیت میپردازند. خدمات انحصاری آنها به حدی جذاب است که اعضای زیادی را به صورت اجباری یا اختیاری به تشکل جذب میکند.
مساله اصلی در تشکلها این است که حد اندکی از هر کدام از این 4 حالت برای یک تشکل موفق ضروری است اما افراط در هر کدام عملا به یک آفت تشکلی بدل میشود که خروج از آن اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت است.