دولت، مردم و «برزخ» سهام عدالت
حسین حقگو
تحلیلگر اقتصادی
با وجود تمدید مهلت افزایش صورتحساب سهام عدالت تا پایان مهر ماه و اعلام دو برابر شدن ارزش این سهام توسط رییس سازمان خصوصیسازی، باز هم به نظر نمیرسد بخش بزرگی از دارندگان این اوراق ترغیب به واریز مبلغ 470 هزار تومان مابقی ارزش سهام خود شوند. علت این عدم رغبت چیست؟ چرا مردمی که مثلا برای خرید یک خودرو حاضرند مبالغ هنگفتی پول خود را نزد شرکتهای خودروساز به ودیعه گذارند یا صرف خرید و نگهداری دلار و سکه و... به امید افزایش قیمت آنها کنند، اکنون حاضر نیستند در این سرمایهگذاری مناسب شرکت کنند و با پرداخت مابقی سهام خود، دوبرابر سود کسب کنند؟ طبعا عدم رغبت بخشی از سهامداران، به سبب دراختیار نداشتن همین مبلغ چند صد هزار تومان است، اما چرا بخش بزرگی که چندین و چند برابر این مبلغ را دراختیار دارند و حتی در بانکها سپردهگذاری کردهاند اقدام به تکمیل موجودی خود نمیکنند؟
بخشی از پاسخ را شاید بتوان در نظریات برنده نوبل اقتصاد «ریچارد تالر» دانست. آنجا که عنوان میکند که «گاهی انسانها لذت آتی و هماکنون را ترجیح میدهند. حتی اگر بدانند که با صبوری خواهند توانست پول بیشتری یا زندگی بهتری داشته باشند.» از سوی دیگر معضل را میتوان در ضعف فرهنگ سهامداری و عدم اعتماد مردم به سودآوری اینگونه داراییها هم دانست. عدم اعتمادی که بخش بزرگی از آن به «عدم آگاهی» بازمیگردد، آن هم در مورد سرمایهگذاری در بازار آتی که به خودی خود نیز وضعیت پیچیدهیی دارد. در واقع «سهام عدالت» یکی از پیچیدهترین مباحث اقتصادی امروز کشورمان است که نه فقط برای مردم عادی که نخبگانی که تاحدودی دست در کار اقتصادی دارند هم در فهم زوایای آن مشکل دارند. «سهام عدالت» همچون هدفمندی یارانهها و «مسکن مهر» یکی از میادین مین به جای مانده از دولتهای نهم و دهم است که خنثی کردن مینهای آن دقت و توجه بسیار و چهبسا مهارتی بیش از دو میدان دیگر را میطلبد. این پروژه که در سال 85 و با اهدافی بس بزرگ همچون: افزایش ثروت و ایجاد درآمد دایمی برای خانوارهای نیازمند و مشارکت آنان در امور اقتصادی، کاهش اندازه بخش دولتی، اصلاح ساختار و مدیریت شرکتها و افزایش کارایی بنگاههای دولتی واگذار شده و ترویج فرهنگ سهامداری و... آغاز شد، طی بیش از 10 سال با فراز و فرود بسیار مواجه شد. اما امید آن میرفت که با واگذاری صورتحساب این سهام به 49میلیون سهامدار 60 بنگاه عظیم دولتی در اسفند سال گذشته، بالاخره این وعده 10ساله به مقصود برسد. بنگاههای بزرگی همچون کارخانههای فولاد و پالایش نفت و بانکها و مخابرات و... که اگرچه ارزش زمان واگذاری آنها 40 هزار میلیارد تومان بوده اما ارزش امروز آنها حدود 80هزار میلیارد تومان برآورد میشود و داشتن سهام آنها برای هر فردی میتواند بسیار جذاب باشد. تصور مسوولان دولت آن بود که سهامداران با پرداخت مابقی ارزش سهام خود (به استثنای دو دهک اول که کل مبلغ سهامشان توسط دولت پرداخت شده است) این امکان را فراهم میآورند تا فاز بعدی این پروژه بزرگ که ایجاد «صندوقهای شرکت سرمایهگذاری قابل معامله (Exchange traded fund - ETF) به سامان برسد و موضوع ختم بهخیر شود. اما اکنون با عدم استقبال مردم دو راه در مسیر آینده این سهام قرار گرفته است؛ یک راه آن است که روسای دو کمیسیون «اقتصادی» و «بودجه» مجلس از رییسجمهوری، خواهان اجرای آنند، یعنی پرداخت سود نقدی و خودداری از توزیع سود نقدی سهام عدالت و افزایش سهام سهامداران و هزینهکرد مبلغ 4هزار میلیارد تومان سود بنگاههای مشمول سهام عدالت برای انجام پروژههای مهم اقتصادی. راهکار دیگر که از سوی رییس سازمان خصوصیسازی عنوان شده یعنی پرداخت سود نقدی و بازگشت سهام خریداری نشده از سوی سهامداران به مالکیت دولت. متاسفانه این پروژه عظیم که بدون پشتوانه فکری و زیرساختهای لازم آغاز شد، کل اقتصاد کشور و بهخصوص بزرگترین بنگاههای صنعتی و اقتصادی کشور را درگیر خود کرد. بنگاههای عظیمی که به واسطه ایجاد مشکلات متعدد مدیریتی و عدم امکان برنامهریزی میان و بلندمدت و کاهش ظرفیتها و انگیزههای انباشت سود و نیز عدم انگیزه ورود بخش خصوصی و ضعیف شدن امکان نظارت بر عملکرد فعالیتهای بنگاهها و رشد و توسعه مناسب خود را طی نکرده یا شاید حتی روند نزولی را در حرکت خود تجربه کردند. عجالتا به نظر میرسد جامعه ایران هنوز به لحاظ ساختار روانی (نظریه تالر) و آگاهی کم از بازار سرمایه با فرهنگ سهامداری و بورس میانه خوبی ندارد و روشهای سنتی معمول سرمایهگذاری (سپردهگذاری در بانک، خرید خودرو و...) را بیشتر میپسندد! پس بهتر است دولت نیز بیش از این اصرار نورزد و آنچنان که رییس سازمان خصوصیسازی گفته است سهام بلاتکلیف را دراختیار گرفته و از طریق بورس به خریداران واقعی عرضه کند.