فناوری نوین الزاما به صرفهجویی در آب نمیانجامد
ایران با «مساله آب» مواجه است. واژههای بحران و ورشکستگی نیز برای توصیف وضعیت آب در ایران بهکار برده شدهاند، اما در شرایط فقدان تعریفهایی مورد اجماع درباره این واژهها، مساله آب عبارت مناسبتری به نظر میرسد. راهکارهایی نیز برای مدیریت «مساله آب» و حرکت در راستای تعدیل آن ارائه شده است. سالیانی است که بر بهبود روشهای آبیاری و ارتقای فناوری در این عرصه برای غلبه بر مساله آب تاکید شده و اعتبارات دولتی قابل توجهی نیز به آن اختصاص یافته است. بدیهی است که این میزان تاکید مدیریتی و اختصاص اعتبارات زیاد باید با ارزیابی میزان عملکرد این راهکار نیز همراه شود. گزارش «آیا بهبود فناوری آبیاری به صرفهجویی آب منجر خواهد شد؟» که توسط سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (فائو) تهیه شدهاست و تجارب متعددی را بررسی میکند، چشماندازی از کاربرد روشهای فناورانه آبیاری به منظور کاهش مصرف آب و ملزومات ضروری برای تکمیل کاربست این روشها ارائه میدهد.
این گزارش که بر مبنای نظرات بیش از ۱۵۰ کارشناس در کشورهای مختلف نوشته شده نشان میدهد بازگرداندن توازن میان تامین و مصرف پایدار آب در وهله نخست مستلزم کنترل فیزیکی منابع آبی توسط دولت یا سایر متولیان مصرف پایدار این منابع و در وهله بعد انجام مداخلاتی با هدف کاهش میزان منابع مصرفی است. آبیاری پیشرفته بدون اعمال کنترلهای لازم بر نحوه تخصیص منابع آب معمولا به بدتر شدن شرایط منجر میشود؛ میزان مصرف به ازای واحد سطح افزایش خواهد یافت، سطح زیر آبیاری افزایش خواهد یافت و کشاورزان به سمت استخراج آب بیشتر از منابع عمیقتر پیش میروند. این بدان معناست که دسترسی کنترل شده به منابع آبی باید مقدم بر ایجاد امکان آبیاری پیشرفته باشد.
نتایج این گزارش برانگیزاننده گزینههای سیاستی مهمی در حوزه مدیریت مساله آب در ایران است. نویسندگان پیشنهاد میکنند دولتها باید مسوولیت مهم و دشوار هدایت را ایفا کنند و تامینکنندگان مالی نیز باید ضمن رعایت توالی اقدامات فوق، از تامین منابع مالی لازم جهت مدرنیزه کردن فرآیند آبیاری بدون اعمال کنترلهای لازم بر روند تخصیص منابع آب خودداری کنند.
گروهی همواره استدلال کردهاند که مسائل توسعهیی کشور و از جمله «مساله آب» غیرفنی هستند و راهکارهای مقابله با آنها نیز باید در تعامل راهبردهای متکی به فناوری و تدوین راهکارهای غیرفنی تدوین شوند. این گزارش هشداری جدی درخصوص عواقب تاکید کردن بر راهکارهای صرفا فنی است و میتواند الهامبخش تلاش برای تدارک دیدن ملزومات غیرفنی اثربخش شدن بهبود فناوری آبیاری باشد. بخشی از این گزارش که توسط مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری ترجمه شده در زیر میآید.
منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا صاحب یکی از پایینترین مقادیر سرانه آب شیرین قابل دسترس در میان تمامی مناطق جهان است. این منطقه که بهطور طبیعی در معرض کم ابی مزمن قرار دارد، در دهههای آتی به واسطه عوامل متعدد جمعیتی، سیاستهای امنیت غذایی، توسعه اجتماعی-اقتصادی و تغییرات اقلیمی با کمبود شدید آب روبهرو خواهد شد. کشت آبی که هماکنون بیش از 85 درصد آب مصرفی منابع تجدیدپذیر آب شیرین در منطقه را به خود اختصاص داده است، در تامین افزایش میزان تقاضا برای غذا و کمک به توسعه اقتصادی در مناطق دورافتاده، با چالشهای عمدهیی مواجه خواهد شد. کشورهای این منطقه از جهان در برنامههای ملی خود به مقوله کارایی و بهرهوری در بخش آبیاری و نیز حفاظت و مدیریت پایدار منابع طبیعی کمیاب و شکننده به ویژه آب توجه دارند. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) از طریق طرح منطقهیی در حال پشتیبانی و کمک به تمرکز تلاشها در جهت مواجهه با شکاف به سرعت در حال افزایش میان میزان منابع آب شیرین قابل دسترس و میزان تقاضا برای این منابع است. اما یک پرسش کلیدی که باید به آن پرداخته شود، این است که کشورها چگونه میتوانند بهطور همزمان این فاصله را کاهش دهند، مدیریت پایدار منابع آب را ترویج و به شکلی موثر به تقویت امنیت غذایی و نیز بهبود شرایط تغذیه کمک کنند. این تصور معمولا وجود داشته است که افزایش میزان کارآیی آبیاری از طریق به کارگیری فنآوریهای جدیدی مانند آبیاری قطرهای، به صرفهجویی قابل توجه در مصرف آب منجر میشود و این میزان آب صرفهجویی شده به محیط بازگشته یا به مصارف دیگر میرسد. اما شواهد حاصل از تحقیقات و سنجشهای میدانی نشان میدهند که چنین نیست. ممکن است در مقیاس محلی و در واحد مزرعه، مزایای انجام این کار بسیار بالا به نظر برسد، اما اگر میزان کل مصرف آب را در مقیاس زیرزمین به درستی محاسبه کنیم، درمییابیم که در این شیوه میزان مصرف به جای آنکه کاهش یابد، افزایش پیدا میکند. امکان بالقوه افزایش میزان بهرهوری آب (محصول بیشتر به ازای هر قطره آب) نیز در مورد اکثر انواع محصولات کشاورزی ناچیز است. این یافتهها نشان میدهند که کاهش مصرف آب از طریق کشت آبی، حاصل صرف فناوری نخواهد بود، بلکه تضمین میزان پایدار مصرف آب نیازمند اتخاذ تمهیداتی از قبیل محدود کردن میزان آب تخصیص یافته خواهد بود. در گزارش حاضر، شواهد مورد نیاز جهت گشودن باب گفتوگو با طرفهای اصلی ذینفع در زمینه مدیریت منابع آب در یک چارچوب دارای سلامت علمی مورد نیاز جهت مقابله مشترک با کم آبی، پایداری منابع آب و مشکلات امنیت غذایی ارائه شدهاند؛ گفتوگویی که مدتهای مدیدی است از آن غفلت شده است.
خلاصه مدیریتی
مصرف ناپایدار آب (بهرهبرداری بیرویه از سفرههای آب، رودخانههایی که در برخی فصول خشک هستند، دریاچههایی که در برخی فصول ناپدید میشوند و نیز باتلاقها) در سراسر جهان به عنوان یک معضل مطرح است. این مساله به ویژه در منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا صادق است که بسیاری از کمآبترین کشورهای جهان را در خود جای داده است. این کشورها همواره برای تنظیم میزان مصرف آب جهت تامین امنیت غذایی، مصارف خانگی و سایر انواع مصارف به مداخلات انسانی وابسته بودهاند. این تحولات از دیرباز در مقیاسی کوچک رخ دادهاند، در سطح محلی مدیریت شدهاند و به لحاظ آبشناسی نیز از یکدیگر مجزا بودهاند. نظامهای مصرف آب در این کشورها به لحاظ آبشناسی خودتنظیمگر بودهاند و میزان بارش سالانه، میزان هرزآبها و میزان بازگشت آب به چرخه طبیعت تعیینکننده میزان مصرف بودهاند. با این حال در دهههای اخیر، گسترش سیستمهای ذخیره آب در مقیاس گسترده و ورود فناوری حفر چاههای آبی عمیق، به افزایش شدید میزان استخراج آب و ایجاد وابستگیهای متقابل و رقابت در مرزهای تازه و غالبا فاقد قواعد مشخص، به بهرهبرداری شدید از منابع غیرتجدیدپذیر منجر شده است. اما مدیریت این روابط تازه نیازمند توانی بسیار فراتر از توان نهادهای سنتی است. راهحل مقابله با این مشکلات ظاهرا ساده است؛ آب کمتری باید مصرف شود، فاضلاب تصفیه شده باید مجددا مورد استفاده قرار گیرد و تمام آب موجود باید با حداکثر بهرهوری به مصرف برسد. اما سیاستهای ناظر بر این راهحل ساده به هیچ وجه ساده نیستند. چه کسی باید میزان مصرف آب را کاهش دهد؟ کدام کشور، منطقه، بخش یا کشاورز؟ پیامدهای کاهش میزان مصرف آب در حوزه اقتصادی، اجتماعی و امنیت غذایی کداماند؟ تا زمانی که آب بیشتری در دسترس بوده، روندها به سمت افزایش میزان مصرف این منابع متمایل بوده است. اما اخیرا و با آشکار شدن تاثیرات زیست محیطی و عدم قابلیت تداوم شکل کنونی مصرف آب، راهکارهایی که ظاهرا دشواریهای مربوط به مداخلات مستقیم جهت کاهش میزان آب مصرفی را نداشتند، در برنامههای برنامهریزان، سیاستگذاران و موسسات مالی نمود برجستهیی یافتهاند. این راهکارها متضمن شکلی از مدرنیزهسازی یا بازمهندسی مدیریت آبیاری هستند. هرچند اصلاحات نهادی غالبا بخشی از این برنامهها بودهاند، اما بهبود فنآوریهای آبیاری نیز همواره در این قبیل برنامهها نقشی محوری داشتهاند. این فناوریها شامل سیستمهای آبرسانی عمدتا مبتنی بر لوله کشی، هموار کردن اراضی با استفاده از لیزر، تغییر به سامانههای تحت فشار جهت آبیاری قطرهای، آبیاری سطحی یا زیرسطحی هستند. هدف در تمامی این موارد جایگزین کردن آبیاری سنتی و ناکارآمد با شیوههایی است که میزان مصرف مفید آب در محصولات کشاورزی را به حداکثر ممکن میرسانند و زمانبندی و میزان قابلیت اتکای سیستمهای آبرسانی را نیز بهبود میبخشند. در گزارش حاضر، از مجموعه این مداخلات با عنوان آبیاری پیشرفته یاد شده است. انتظار میرود این نوآوریها دو مزیت عمده را به همراه داشته باشند
vصرفهجویی در مصرف آب و تخصیص منابع صرفهجویی شده به سایر انواع مصارف؛
v افزایش میزان تولید به ازای هر واحد آب مصرفی
درک نحوه تاثیر مداخلات مختلف بر مصرف منابع نیازمند آشنایی با مجموعه مشخصی از واژگان حسابداری است، زیرا در تحلیل سامانههای آبی، دیدگاههای طرفهای ذینفع (کشاورزان دیم، صاحبان کشت آبی، فعالان بخش صنعت، اپراتورهای سیستم، مدیران حوزههای آبی، حامیان محیط زیست و... ) بر نحوه نامگذاری و ارزشگذاری روندهای مختلف تاثیر میگذارند. مجموعه عناوین فاقد ارزشگذاری ذیل را میتوان در هر مقیاس و در مورد تمام انواع استفاده از آب به کار گرفت. به عبارت دیگر، تمام آب مورد استفاده، در یک یا چند مقوله از مقولات ذیل قرار میگیرد:
1. استفاده مصرفی (تبدیل آب به بخار آب) شامل:
1-1 مصرف مفید (تعریق محصول، تبخیر باتلاقها، برجهای خنککننده)
2-1 مصرف غیرمفید (تبخیر از سطوح آبهای آزاد و خاکهای مرطوب، تعریق علفهای هرز)
2. استفاده غیرمصرفی (آبی که به حالت مایع باقی میماند) شامل:
1-2 جریانهای قابل بازیابی (که جهت استفاده مجدد احتمالی به یک رودخانه یا آبخوان بازمیگردند)
2-2 جریانهای غیرقابل بازیابی (که به دریا یا یک حوضه آبریز فاقد صرفه اقتصادی میریزند)
3- تغییر در ذخیره آب
استفاده از این مفاهیم، امکان تعریف روشنتر مسائل و گزینههای پیشرو در حوزه کشت آبی را فراهم میکند. اخباری که در آنها مثلا ادعا میشود که با بهبود فناوری 50درصد در میزان مصرف آب صرفهجویی شده است، در همه موارد ناظر بر دیدگاهی محدود به مقیاس محلی در زمینه آب مصرفی در اراضی کشاورزی هستند و در آنها جریانهای بازگشتی که مجددا به آبخوانها وارد میشوند یا به جریانهای در حال حرکت به سمت پاییندست رودخانهها میپیوندند، محاسبه نمیشود. اگر آبخوان اصلی نمکی باشد، یا جریان آب مستقیما وارد دریا شود، مقادیر اعلام شده صرفهجویی واقعی خواهد بود، اما تنها توجه به مجموعه کامل محاسبات آبی است که میتواند نشان دهد آیا صرفهجویی واقعی در مصرف آب صورت گرفته است یا خیر و آیا میتوان آب صرفهجویی شده را بدون ایجاد پیامدهای منفی به سایر انواع مصرف اختصاص داد یا خیر. بنابراین، تاثیر آبیاری پیشرفته بر میزان مصرف آب باید به لحاظ کمی مورد سنجش قرار گیرد تا مشخص شود زمانی که در برخی مناطق به جای روشهای سنتی از روش پیشرفته آبیاری قطرهای استفاده میشود، چه تغییراتی در مصرف آب رخ میدهد. این مساله ما را به بحث بهره وری آب رهنمون میکند. اگر آبیاری پیشرفته امکان تولید میزان مشابه یا بالاتری از مثلا (غلات) را در عین کاهش میزان مصرف آب فراهم کند، در این صورت میتوان گفت میزان بهرهوری بیوفیزیکی آب در مقیاس کیلوگرم بر مترمکعب افزایش یافته است. اگر میزان آب مصرفی ثابت بماند و وسعت ناحیه تحت آبیاری افزایش یابد نیز میزان بهرهوری بیوفیزیکی آب افزایش یافته است. اما اگر صرفهجویی در مصرف آب دغدغه ما باشد، باید تولید به ازای هر واحد آب مصرفی به واحد کیلوگرم بر مترمکعب را اندازه بگیریم. این مقدار به ویژه برای محصولات روی زمین (غلات، سبزیجات، علوفه دام و نیشکر) در بسیاری از پژوهشهای صورت گرفته بسیار با احتیاط تخمین زده شده است. به عبارت دیگر، برای یک محصول و یک شرایط خاص زراعی-اقلیمی، رابطه میان میزان آب مصرفی و محصول تولیدشده رابطهیی خطی است. معنای ضمنی مهم این رابطه خطی آن است که اگر میزان بازدهی به واحد سطح افزایش یابد، میزان آب مصرفی نیز احتمالا افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر اگر آبیاری پیشرفته امکان تولید محصولات با ارزشتری را برای کشاورزان فراهم کند، ما باید به شاخص دیگری توجه کنیم که همان میزان بهرهوری اقتصادی آب است که به واحد دلار بر هر مترمکعب آب مصرفی محاسبه میشود. در اینجا شواهد قویتری وجود دارند که نشان میدهند استفاده از فناوریهای پیشرفته که در اکثر موارد امکان کنترل و زمانبندی بهتر فرآیند آبیاری را فراهم میکند یکی از عوامل متعددی است که کشاورزان را به سرمایهگذاری در تولید محصولات با بازدهی بیشتر تشویق میکند. این پرسشها در زمینه آبیاری با استفاده از فنآوریهای پیشرفته در منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا از اهمیت حیاتی برخوردار هستند، زیرا انجام آبیاری پیشرفته، محور برنامههایی را تشکیل میدهد که بیشتر کشورها و موسسات مالی برای مقابله با کمبود آب پیشنهاد کردهاند. در واقع، آبیاری پیشرفته به عنوان هر نوع مداخله فنی با هدف بهبود آبرسانی به مزارع، مزایای فراوانی به همراه دارد؛ میزان مصرف آب کاهش مییابد، هزینههای مربوط به تلمبه کردن آب پایین میآید، در مصرف کود و سایر انواع مواد شیمیایی صرفهجویی میشود و میزان آلودگی کاهش مییابد، هزینه نیروی کار در اغلب موارد کاهش مییابد و گزینههای بیشتری به لحاظ انتخاب نوع محصول در اختیار کشاورز قرار میگیرند. اما آیا این مزایای حاصل از بهبود فناوریهای آبیاری به صرفهجویی در مصرف آب در سطح حوضههای آبریز یا در سطح کشوری نیز منجر میشوند؟ پاسخ این پرسش در مناطقی که در آنها کمبود آب وجود دارد و به ویژه مناطقی که سفرههای زیرزمینی بیش از حد مورد استفاده قرار میگیرند و در آنها رودخانهها نیز در حال خشک شدن هستند، حایز اهمیت است. در جریان نگارش گزارش حاضر، از بیش از 150کارشناس خواسته شد تا شواهد مربوط به تاثیرات آبیاری پیشرفته بر میزان مصرف و میزان بهرهوری آب را ارائه کنند. این کارشناسان شامل پژوهشگران و نیز موسساتی مانند موسسه بینالمللی مدیریت آب (IWWI)، بانک جهانی، بانک توسعه آسیا، سازمان خواروبار و کشاورزی و... بودند. این دعوت در وبسایت شبکه جهانی آب و غذا -که خود نیز دارای حدود 150 عضو است منتشر شد. اما نتایج این بررسی تا حدی غافلگیرکننده بوده و نشان میدهد که شمار موارد کاملا مستند مربوط به تاثیرات مثبت حاصل از آبیاری پیشرفته، نسبتا معدود است، در حالی که نمونههای فراوانی از طرحها و برنامههایی را میتوان سراغ گرفت که در آنها فرض بر صرفهجویی در مصرف آب و افزایش بهره وری بوده است. مطالعاتی نیز که در این زمینه صورت گرفتهاند یا به نتیجه قطعی نرسیدهاند یا نتایج آنها در بیشتر موارد حاکی از آن هستند که چنانکه یافتههای علمی نیز پیش بینی کردهاند، با ارتقای سامانههای آبیاری میزان مصرف آب افزایش یافته و میزان بهره وری به ازای هر واحد آب مصرفی کمابیش ثابت مانده است. یکی از موارد استثنایی در این نتایج، به محصولات درختی مربوط میشود که یکی از اصلیترین شانسها برای صرفهجویی واقعی در مصرف آب و افزایش میزان بهره وری آب به شمار میروند. طبق مطالعات انجام شده، میانگین میزان کاهش مصرف آب در مورد این محصولات در عین افزایش میزان تولید در قیاس با محصولات آبیاری شده به شکل غرقابی، در حدود 6 درصد بوده است.
گزارش حاضر حاوی این نتیجهگیری است که بازگرداندن نوعی توازن میان تامین و مصرف پایدار آب در وهله نخست مستلزم کنترل فیزیکی منابع آبی توسط دولت یا سایر متولیان مصرف پایدار این منابع و در وهله بعد انجام مداخلاتی با هدف کاهش میزان منابع مصرفی است. در صورت رعایت سهمیههای مشخص شده، آبیاری پیشرفته نیز به همان اندازه که برای کشاورزان علاقهمند به استفاده از مزایای مختلف این شیوه مقرون به صرفه باشد، تکامل و گسترش خواهد یافت. اما استفاده از شیوه آبیاری پیشرفته بدون اعمال کنترلهای لازم بر نحوه تخصیص منابع آب معمولا به بدتر شدن شرایط منجر میشود؛ میزان مصرف به ازای واحد سطح افزایش خواهد یافت، سطح زیر آبیاری افزایش خواهد یافت و کشاورزان به سمت استخراج آب بیشتر از منابع عمیقتر پیش میروند. این بدان معناست که دسترسی کنترل شده به منابع آبی باید مقدم بر ایجاد امکان آبیاری پیشرفته باشد. این نتایج حاوی پیامدهای مهمی برای بازیگران در حوزه آب هستند. دولتها باید مسوولیت مهم و دشوار هدایت را ایفا کنند و تامینکنندگان مالی نیز باید ضمن رعایت توالی اقدامات فوق، از تامین منابع مالی لازم جهت مدرنیزه کردن فرآیند آبیاری بدون اعمال کنترلهای لازم بر روند تخصیص منابع آب خودداری کنند.