شیوههای تقسیم آب قدیمی، اما کارآمد
رقابت بر سر منابع آب و مقادیر ناپایدار مصرف این ماده در سراسر جهان از کالیفرنیا گرفته تا منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا و دشتهای شمال چین مشهود است حتی مناطق معتدل اروپا که از بارشهای نسبتا مناسبی نیز برخوردار هستند، در حال حاضر با کم آبی موضعی مواجه هستند که مستلزم انجام مداخلاتی برای حفاظت از محیط زیست و پایداری مصرف آب در درازمدت است. در جدول یک با تمرکز بر خاورمیانه و نیز خاور نزدیک و شمال آفریقا، دادههای مربوط به AQUASTAT2 در زمینه میزان دسترسی به آب به تفکیک کشورها در سال 2014 آورده شده است. بسیاری از کشورهایی که با بیشترین میزان کم آبی در جهان روبهرو هستند، در منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا قرار گرفتهاند و تنها ایران، عراق و ترکیه که کمبود شدید موضعی آب را گزارش کردهاند، جزو 50 کشور نخست در میان 200 کشوری که میزان منابع آبی تجدیدپذیر سالانه آنها کمتر از 1000 مترمکعب به ازای هر نفر است و لذا در زمره کشورهای کم آب طبقهبندی میشوند قرار ندارند.
پیشبینی میشود که میزان سرانه دسترسی به آب شیرین در این منطقه که هماکنون 10درصد میانگین جهانی است و طی چهل سال اخیر نیز تا دوسوم کاهش یافته است تا سال 2050، 50 درصد دیگر نیز کاهش یابد. علاوه بر این طی چند دهه اخیر روند نگرانکنندهای مشاهده شده که نشان میدهد تعداد دفعات، شدت و نیز طول مدت خشکسالیها در منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا در نتیجه تغییرات اقلیمی افزایش یافته است. بطور کلی و با توجه به رویکرد کنونی در حوزه مدیریت، منابع آبی در منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا شکننده و ناپایدار تلقی میشوند.
بخش عمده آب مصرفی در کشاورزی آبی مورد استفاده قرار میگیرد و این بخش حدود 85درصد کل منابع آبی تجدیدپذیر را به خود اختصاص داده و فشار سنگینی را به رودخانهها و آبهای زیرزمینی وارد میکند. روندهای معطوف به آینده نشان میدهند که منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا به واسطه عواملی چند مانند رشد جمعیت، تمایل به افزایش خودکفایی غذایی برای کاهش میزان آسیبپذیری در برابر نوسانات در بخش واردات و نیز قیمتها، تغییرات در رژیمهای غذایی با گرایش به غذاهایی با مقدار آب بیشتر و پروتئینهای حیوانی، گسترش شهرنشینی، تقاضا برای انرژی و توسعه اقتصادی اجتماعی، با کمبود شدید آب مواجه خواهد شد. برای مقابله با کم آبی، تمهیدات چندی اتخاذ میشوند.
در بخش تامین آب، بر بازیافت و استفاده مجدد از فاضلابهای تصفیه شده، شیرینسازی آب شور و آب دریا و آب باران یا ذخیرهسازی و تصفیه آب باران، مدیریت ترکیبی آبهای سطحی و زیرزمینی و ذخیرهسازی آب تمرکز میشود. در این بخش حفظ کیفیت و نیز نگهداری آب مورد توجه ویژه قرار میگیرد. در بخش تقاضا نیز تمرکز اصلی بر افزایش میزان کارایی و بهره وری در مصرف آب و نیز کاهش میزان اتلاف یا از میان رفتن محصولات کشاورزی در زنجیره عرضه است.
با توجه به نقش آب مجازی و اهمیت رژیمهای غذایی پایدار، مساله تجارت به شکل فزایندهای مورد توجه قرار گرفته است. با این همه، مدرنیزه کردن فیزیکی سیستمهای آبیاری عمدتا از طریق اقداماتی مانند سیستمهای آبرسانی مبتنی بر لولهکشی، مسطحسازی اراضی با استفاده از لیزر و سیستمهای آبیاری تحت فشار بارانی یا زمینی شامل سیستمهای زیرسطحی همچنان بخش غالب برنامههای سرمایهگذاری در این بخش را تشکیل میدهد.
مفروضات بنیادین این رویکرد بدین قرار هستند:
از آنجا که میزان کارایی روشهای سنتی آبیاری، 50درصد یا کمتر از آن است، امکان صرفهجویی مقدار فراوانی آب وجود دارد؛
به موازات افزایش میزان بهرهوری در مصرف آب، میزان بازدهی محصول به ازای هر هکتار نیز افزایش مییابد.
کوتاه سخن آنکه آبیاری مدرن که در اینجا از آن با عنوان آبیاری پیشرفته نام برده شده است (به مثابه یک راهکار بنیادین برای مقابله با کم آبی تلقی میشود.
ما در گزارش حاضر این استدلال را مطرح کردهایم که انجام این اقدامات به واسطه نبود سهمیههای کنترل شده، در عمل به وخیمتر شدن مشکل کم آبی در منطقه خاور نزدیک و شمال آفریقا منجر شده است.
اطلاعات حاصل از محاسبه صحیح مقدار آب مرور ادبیات موضوع و تحلیل نتایج پروژه حاضر، منابع استخراج شواهد مربوط به تایید این استدلال هستند. در پایان نیز به شرح پیامدهای این شرایط در حوزه مدیریت پایدار منابع آب خواهیم پرداخت.
از مصرف پایدار تا مصرف ناپایدار آب
مفهوم پایداری با طیف متنوعی از دیدگاهها و ابعاد اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی، بومشناسی و... پیوند یافته است. محور اصلی گزارش حاضر آب است و هرچند آب نقش مهمی در برخی جنبههای مهم پایداری دارد، اما دایره تحلیل ما صرفا به شاخصهای فیزیکی پایداری به عنوان مبنای تمام دیدگاههای دیگر در حوزه توسعه پایدار متمرکز خواهد بود. از این منظر پایین رفتن مستمر سفرههای آب زیرزمینی و وجود رودخانههای فصلی یا دایما خشکی که به دریا نمیپیوندند از جمله شاخصههای مصرف ناپایدار به شمار میروند. این شاخصها عموما با کاهش کیفیت آب، ورود نمک به سفرههای آب ساحلی، و کیفیت پایین آب رودخانهها همراه هستند.
در مناطق بیابانی که بخش عمدهای از خاور نزدیک و شمال آفریقا را تشکیل میدهند، امنیت غذایی همواره به کنترل منابع کمیاب آب بستگی داشته است. رویکردهای مختلفی در این زمینه بسته به نقشه ناهمواریها، ویژگیهای زمینشناسی و آب شناختی هر منطقه اتخاذ شدهاند، اما طراحی و ایجاد این رویکردها عمدتا بر مبنای ملاحظات محلی صورت گرفته است. راهاندازی و مرمت این سیستمها نیز حول نهادهای محلی) اعم از رسمی و غیررسمی (به شکلی سامان یافته است که اولویتهای تخصیص منابع آب بازتابدهنده اولویتهای اجتماعی و اقتصادی یک گروه نسبتا کوچک و برخوردار از انسجام اجتماعی باشند. روندهای توسعه نیز عمدتا پراکنده و به لحاظ مسائل آبشناختی نیز از یکدیگر مجزا بودند.
در اینجا به معرفی سه نمونه مدیریت پایدار آب جهت آبیاری در منطقه پیش از ورود سیستمهای آبیاری مدرن به عرصه یعنی تا اواسط قرن بیستم خواهیم پرداخت.
نمونه یک سیستمهای آبیاری بارانی در برخی کشورهای عربی نقش مهمی را ایفا کرده و حدود 20 درصد اراضی تحت آبیاری در یمن و الجزایر را تحت پوشش خود داشتند.
این سیستمها از سدهای خاکی غالبا موقتی تشکیل میشوند که آب را از سیلابهای سریع و موقتی که پس از بارشهای قابل توجه ایجاد میشوند، منحرف میکنند. کشاورزان بهطور مشترک مالکیت این سدها را در اختیار داشتند و اراضی قابل آبیاری توسط این سدها بهطور کامل از زمینهایی که آب باران از آنها گرفته شده بود، متمایز بودند. در یمن زمینهایی وجود دارد که آب باران در آنها جمع میشود و مثلا چرای حیوانات در آنها آزاد است اما کشت محصول یا هر اقدام دیگری که بر روند حرکت طبیعی بارشها تاثیر بگذارد، ممنوع است.
از آنجا که آبیاری بارانی به شکل ناگهانی و غیرقابل پیشبینی رخ میدهد، اعمال و انتقال رویههای تقسیم آب در این شیوه نیز باید به همین نسبت ساده و آسان باشد. معمولا وسعت منطقه مجاز برای آبیاری معمولا بهطور شفاف تعریف میشود، عمق مجاز برای آبیاری بر مبنای یه معیار ساده) تا سر زانوها (مشخص میگردد و یکی از روشهای اطلاعرسانی در مورد پایان نوبت آبیاری یک کشاورز شلیک تیر هوایی است که به وسیله آن کشاورز بعدی مطلع میشود که میتواند مسیر آب را بر روی زمین خود باز کند. هرچند این تمهیدات بسیار ابتدایی به نظر میرسند، اما در یک سیستم آبیاری بارانی جهت تقسیم مقدار کاملا نامشخصی از آب بر مبنای قواعد ساده و ارتباطات سریع، این شیوه بسیار مناسب است. برایند استفاده از این شیوه توزیع نسبتا یکنواخت آب در میان مصرفکنندگان است.
نمونه 2 قناتها در بسیاری از کشورهای عربی و نیز در افغانستان و چین و در امتداد همین مسیر به سمت شرق یافت میشوند. اجتماعات ساکن شمال آفریقا شیوه استفاده از قنات را به اسپانیا بردند و هنوز هم قناتهایی در این کشور به قوت خود باقی هستند. ساکنان اسپانیا نیز این شیوه را به امریکای جنوبی منتقل کردند. هنوز هم در مکزیک، پرو و شیلی قنات یافت میشود. یک قنات عبارت است از تونلی که در پای تپه و همسطح با زمین آغاز میشود و در امتداد مسیر خود به سمت تپه با زاویه کمتری نسبت به سطح زمین به سمت بالا شیب پیدا میکند، بهطوری که هرچه به طرف تپه حرکت میکنیم، عمق تونل نیز بیشتر میشود و سرانجام مسیر سفره آب زیرزمینی موجود در پای تپه را قطع میکند. قناتها اصولا چشمههای ساخته دست انسان هستند که مسیری برای نفوذ آب از قسمتهای بالادست را به سمت یک نقطه مشخص فراهم میکنند. روزنههای عمومی قنات امکان دسترسی به بخشهای مختلف آن در جریان ساخت را فراهم میکنند. طول برخی قناتها چندین کیلومتر است.
مالکان یک قنات آب را میان خود تقسیم میکنند. مالکان قنات در عمان روشهای پیچیدهیی برای اولویتبندی در تخصیص منابع آب دارند که بر مبنای آن آب ابتدا به خانهها و بعد به باغها و درختان و در مرحله آخر به محصولات مزرعهیی اختصاص مییابد. از ابزارهای شبیه ساعت آفتابی برای تعیین زمان آبیاری کاربران مختلف استفاده میشده است.
یک قنات علاوه بر کانال یا سازههای دیگری جهت تغییر مسیر آب، ممکن است شامل امکاناتی جهت تسهیل فرایند تقسیم آب از قبیل سازههای سنگی تقسیم آب باشد که در آن، عرض کانالها بسته به سهم افراد از رودخانه متغیر است.
نمونه 3 ساقیهها تا پیش از احداث سد اسوان در مصر، کانالهای سی لبند مسیر سیلابهای سالانه نیل را منحرف میکردند. دولت بهطور اسمی مسوولیت انحراف مسیر آب به داخل این کانالها را بر عهده داشت، اما در واقع بالا و پایین رفتن سطح آب نیل باعث میشد تا این فرایند به شکل خودکار صورت گیرد.
جالب آنکه عمق این کانالهای توزیع آب که به دوران ترشیاری زمینشناسی مربوط میشوند به حدی بود که کشاورزان مجبور بودند آب را با استفاده از ساقیههایی که حیوانات آنها را به حرکت درمیآوردند از داخل آنها استخراج کنند. همین مساله مشوقی طبیعی را برای کاهش میزان آب مصرفی در اراضی کشاورزی فراهم میکرد. مالکیت ساقیهها عموماً گروهی بود و کشاورزان در مورد نحوه تقسیم آب آنها با یکدیگر به توافق میرسیدند.
گذشته از این روشهای بهرهبرداری از منابع آب در منطقه، چاههای روباز جهت بهرهبرداری از سفرههای آبی کم عمق نیز رواج بسیار داشتند. تمام شیوههای آبیاری فوق دارای دو مولفه مشترک هستند:
بهرهبرداری از منابع آب به شکلی طبیعی به میزان منابع تجدیدپذیر سالانه محدود بود. بدینترتیب پایداری در تمامی این سیستمهای آبیاری امری تضمین شده بود، زیرا میزان آب موجود جهت بهرهبرداری به میزان بارش، ویژگیهای آبشناسی و ویژگیهای آب زمینشناسی بستگی داشت.
ارتباط میان این سیستمها به سطح محلی محدود بود و شیوه مدیریت سفرههای آب زیرزمینی، حوزههای آبی، سطوح محلی و منطقهیی برای تضمین پایداری ضرورت نداشت.
اما این شرایط در نیمه دوم قرن بیستم به واسطه تلفیقی از عوامل کاملا مشخص به کلی دگرگون شد: افزایش جمعیت افزایش تقاضا برای غذا و سبزیجات را در پی داشت؛ بالا رفتن استانداردهای زندگی و تغییر رژیمهای غذایی نیز به افزایش هرچه بیشتر میزان تقاضای سرانه کمک کرد و بالاخره صنعتی شدن و شهرنشینی تقاضاهای تازهای برای آب ایجاد نمودند.
عامل آخری که شاید تعیینکنندهترین نقش را در ایجاد عدم توازن فزاینده میان میزان تقاضا و منابع تجدیدپذیر داشت، تحول در حوزه فناوری بود. در سیستمهای آبیاری سطحی، ورود سیستمهای عظیم ذخیرهسازی و تغییر مسیر آب سیلابها فرصتی برای ذخیره آب ایجاد کرد. کنترل میزان منابع آبی تخصیص یافته به بخش آبیاری در اغلب موارد به افزایش میزان کل مصرف و در نهایت ایجاد رقابت میان کاربران جدا از یکدیگر به لحاظ جغرافیایی در حوزه یک رودخانه منجر شد.
در حوزه سیستمهای مربوط به آبهای زیرزمینی نیز ورود موتورهای ارزان قیمت و قابل حمل و تلمبههای زیرسطحی میزان بالقوه آب قابل استخراج از رودخانهها، رودها و مهمتر از همه سفرههای آب زیرزمینی را به حدی افزایش داد که به کاهش مستمر سطح آبهای زیرزمینی منجر شد.
در بخشهای دیگری از منطقه و البته کل جهان، تلمبههای زیرسطحی امکان افزایش عمق چاهها و بهرهبرداری از سفرههای آب زیرزمینی عمیقتر را به حدی فراهم کردند که به ایجاد مزاحمت برای سایر مصرفکنندگان منجر شد و این مساله به تراژدی آشنای مردمان عادی تبدیل گردید.
به همین ترتیب در سیستمهای سطحی، افزایش میزان مصرف در تمام مناطق بالادستی به کاهش جریان رودخانهها منجر شد، بهطوری که هماکنون بسیاری از رودخانهها در منطقه تنها در مواقع بارشهای استثنایی به دریا میرسند.
منبع: فائو