زنان و موانع فرهنگی مشارکت اجتماعی
افراط در حساس و شکننده نشان دادن زنان از یک طرف و غلبه نگاه مردسالارانه حتی در زنان از طرف دیگر باعث شده تا زنان ایرانی در دهههای گذشته آنطور که باید و شاید از ظرفیتها و توانمندیهای خود بهرهبرداری نکرده و در برابر، جامعه نیز در بهرهمندی از نیروی انسانی زنان بینصیب بمانند.
وجود برخی الگوهای رفتاری و کلیشههای فرهنگی نادرست درباره دختران و زنان میان خانوادههای ایرانی باعث ایجاد محدودیت در فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آنان شده است در حالی که بارها توانمندیهای زنان در عرصههای گوناگون ثابت شده است.
از نگاه بسیاری جامعه شناسان، کنار گذاشتن باورهای نادرست درباره توانمندیها و ظرفیتهای جسمی و روانی زنان ایران در کنار افزایش آگاهی، خودباوری و توان افزایی این قشر مهم در جامعه، رفع محدودیتها را در پی خواهد داشت. در این زمینه، سمیه فریدونی جامعهشناس و عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی و شهلا کاظمیپور جامعهشناس و مدرس دانشگاه تهران در گفتوگو با پژوهشگر ایرنا به واکاوی الگوهای فرهنگی محدودکننده زنان در جامعه ایران پرداختند:
الگوی فرهنگی ایجاد فرصت برابر
الگوهای فرهنگی محدودکننده زنان ایرانی به یک یا چند الگو ختم نمیشود بلکه به دلیل تکثر قومیتها و فرهنگها در کشور، ساختارها و نگاههای متفاوتی باعث محدودساختن زنان ایرانی شده است. الگوی فرهنگی رایج در بسیاری از مناطق ایران این است که زنان تولید منابع و حضور اجتماعی نداشته و بیشتر به امور منزل برسند. اما در واقعیت اینگونه نیست. زنان بهویژه در مناطق دارای اقتصاد کشاورزی، زنان نقش عمدهیی در تولید و فعالیت دارند. برای نمونه زنان در مناطق شمالی نیروی کار عمده در زمینهای شالیکاری و چایکاری هستند.
اما قصه از جایی شروع میشود که قرار است منابع دسترنج زنان تبدیل به پول شود. در این جا زنان از پول که همان ابزار قدرتی برای مردان بهشمار میرود، سهمی ندارند. وجود الگوهای فرهنگی حاکم بر برخی مناطق ایران، دسترسی زنان را به منابع اقتصادی محدود ساخته است. زنان در تولید منبع دست دارند اما در مصرف و برنامهریزی حاصل از دسترنج خود نقشی ندارند.
افراط در تکریم، احترام بیش از اندازه به زنان و بالا بردن مقام زن در فرهنگ ایرانی نیز از سویی باعث محدودیتهایی برای زنان ایرانی شده است. تعیین جایگاه ویژه و برتر برای زنان ایرانی در قالب جملات زیبایی چون «شأن زن اجل است»، «زن لطیف است»، «زن برای ماندن در خانه و پرورش کودکان خلق شده است»، «زیباییهای زن اجازه حضور در اجتماع و انجام برخی امور نمیدهد» باعث شده تا تصویر عمومی از زنان، تصویری رمانتیک و مبتنی بر الگوهای عاطفی شکل گیرد که در آن عقلانیت کمتر و احساسات غلبه بیشتری دارند. این تعبیر از زنان، تعبیر درستی نیست.
به عبارت دیگر، الگوهایی که به دنبال محدود کردن زنان در جامعه ایرانند، نه مستقیم بلکه به شکلی غیرمستقیم و با استفاده از عبارتها و کنایههای زیبا بهدنبال اعمال محدودیت بر زنان ایرانند.
تداخل موجود در نقشهای زنان نیز به عامل دیگری برای محدودسازی آنان مبدل شده است. دختر، مادر، همسر و خواهر. به راستی زنان را در قالب کدام از این نقشهای پرمسوولیت تعریف میکنیم؟ گاهی مواقع ایفای مسوولیت در قالب نقشهایی با کارکردهای مدیریتی زنان را از حضور در اجتماع بازمی دارد.
برای نمونه مادری که مسوول است تمام وقت از فرزندان نگه داری کرده و همه امور تربیتی و آموزشی برعهده وی است. مرد خانواده نیز عهدهدار تامین اقتصادی است و همه امور منزل و فرزندان برعهده زن است. این مساله باعث میشود، زن به فکر ادامه تحصیل، اشتغال، فعالیت فرهنگی و هنری یا غیره نیفتد.
غلبه نگاه مردسالارانه در فرهنگ ایران نیز عامل دیگری بر محدودسازی زنان است. دسترسی به منابع قدرت مهمترین مولفهیی است که فردی را مردسالار یا زن سالار تعریف میکند. سالار کسی است که به منابع قدرت یا ثروت دسترسی دارد. هر که توانایی تولید بیشتری داشته باشند پول بیشتری خواهد داشت و ریاست به عهده وی واگذار میشود. در شرایطی که برای فعالیتهای زنان در منزل مقیاس اقتصادی مشخصی تعیین نشده است، به نظر میرسد مردان بهدلیل ظرفیت تولید پول بیشتر، فضای جدیتری را در جامعه به خود اختصاص دادهاند.
باید همه الگوهای فرهنگی نادرستی که منجر به محدودیت زنان شده است را کنار بگذاریم و بپذیریم که عصر کنونی، عصر شایستهسالاری و فرصتهای برابر است. الگوهای فرهنگی باید به سمت ایجاد فرصتهای برابر برای همه افراد جامعه حرکت کند. باید این نگرش در جامعه نهادینه شود که انسان بودن مهم است، زن بودن یا مردم بودن اهمیتی نداشته و تنها استعدادها و توانمندیها هستند که جایگاه و میزان قدرت افراد جامعه را تعیین میکنند.
منظور از عدالت در این نگرش، آن است که انتظار داشته باشیم افراد بتوانند تشخیص دهند چگونه باید در بهترین موقعیت خود قرار بگیرند و این اولویتبندی انسانهاست که تعیینکننده است.
نگرش، عامل اصلی محدودیت زنان
بهطور معمول در کشورهای توسعه نیافته بهویژه در مناطق سنتی و روستایی نگرش ترجیح جنسیتی بسیار رواج دارد. بهدلیل اهمیت نیروی کار بهویژه در مناطق کشاورزی، خانوادهها ترجیح میدهند که فرزند پسر داشته باشند. از زمانی که کار و فعالیت براساس نیروی بازو قرار گرفت، مردان بهدلیل قدرت بدنی بیشتر از زنان، این ارجحیت را از ابتدای تاریخ پیدا کردند. اصلاحات نادرست و غیرعادلانه به کار برده شده درباره زنان مبنی بر اینکه زن ضعیف است، قدرت تصمیمگیری ندارد، حق مشورت ندارد و غیره باعث شده تا این قشر از جامعه ضعیف نگه داشته شوند. ممانعت از رشد و شکوفایی زنان سابقه تاریخی دارد.
چنانچه برخی کشورهای جهان از روی قصد در وضعیت در حال توسعه و توسعه نیافته نگاه داشته شدهاند، زنان نیز دارای چنین وضعیتی در برخی جوامع هستند. موانع موجود بر سر راه زنان باعث میشود تا استعدادها و تواناییهای زنان ایران به خوبی و آنطور که باید پرورش نیابند.
وجود نگاههای متعصبانه به دختران مانند اینکه دختر نباید به مدرسه رود یا از خانه خارج شود، مانع رشد تواناییهای دختران و زنان ایرانی شده است. در بسیاری مناطق هنوز الگوهای رفتاری مانند اینکه پسر برای بیرون است، پسر نباید گریه کند، دختر باید در خانه کار کند یا عروسک بازی کند باعث تفاوت دیدگاهها نسبت به جنس دختر و پسر شده است.
البته این به معنای این نیست که نگاه به زنان و مردان باید یکسان باشد اما باید الگوی پرورش و توانمندی افراد جامعه بدون درنظر گرفتن جنسیت نهادیه شود چرا که در برنامهریزیها و سیاستگذاری ایران را با جمعیت 80 میلیون درنظر میگیرند نه با جمعیت 40 میلیونی مردان.
عوامل ایجاد محدودیتها را برای زنان ایرانی باید بهطور تقریبی 50-50 دید؛ نیمی از این محدودیتها بهدلیل الگوهای فرهنگی نادرست جامعه است و نیمی دیگر نیز ناشی از نگاه خود زنان به توانمندیها و جایگاه شأن است. غلبه نگاه مردسالارانه بر تفکر زنان باعث شده تا خود را همچون جنس ضعیف تلقی کنند که امکان شرکت در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی را ندارد. در صورتی که خداوند انسان را توانمند آفریده است و استفاده از این تواناییها نه تنها باعث تمام شدن و محدودیت توانمندیها نخواهد شد بلکه تواناییهای خدادادی خاتمهپذیر نیست.
این نکته را نباید از نظر دور نگه داشت که در سالهای اخیر فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زنان نسبت به سالهای پیشتر بسیار افزایش یافته است. فضای فعالیت برای زنان و نگاه جامعه به این قشر بسیار تلطیف شده است.
در برخی مواقع نیز باورها و مطالبات برخی زنان خارج از ضوابط جامعه باعث ضایع شدن سایر حقوق زنان و اعمال محدودیتهای بیشتر بر آنان میشود. در این مورد میتوان به نحوه پوشش اشاره کرد. برخی مطالبهها برای دست یافتن به نوع پوششی خارج از عرف و دین جامعه ایران، بهطور طبیعی باعث در حاشیه قرارگرفتن حقوق اصلی میشود. این گروهها در واقع به حقوق اصلی زنان نمیپردازند. اصل حقوق زنان در جامعه کسب آگاهیهای بیشتر، دست یابی به مهارت، بهره دهی برای جامعه، خروج از قالب افراد مصرفکننده و ورود به نقش تولیدکننده است.
وجود باورهای نادرست و الگوهای رفتاری غلط نسبت به دختران و زنان در جامعه ایران باعث محدودیت این قشر توانمند در جامعه شده است. بدیهی است تا زمانی که نگاههای کلیشهیی به زنان ایران از بین نرفته و آنان نیز خود توانمندیها، ظرفیتها و اثرگذاریهای خود را باور نکردهاند، محدودیتها برایشان در جامعه ایران باقی خواهد ماند. اگرچه در سالهای گذشته شاهد افزایش حضور زنان در بخشهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بودیم اما تا رفع کامل محدودیتها و دستیابی زنان به حقوق اصلی خود، فاصله باقی است.