حذف سدها؛ از توهم تا واقعیت
دکتر سیدجلالالدین میرنظامی|
دکتری مهندسی منابع آب|
مقدمه
در چند سال اخیر در کشورمان، سخن از حذف سدها را بارها شنیدهایم. سدهایی که با هزینههای گزاف احداث شدهاند و خوب یا بد در حال بهرهبرداری هستند. سدهایی که با تامین منابع آب از یک سو و تخریب اکوسیستمها و سرمایههای انسانی از سوی دیگر، برخی را منتفع و برخی دیگر را متضرر کردهاند. اگرچه احداث سدها توانسته است از طریق تنظیم جریان آب و کنترل سیلابها، به بهبود معیشت و رفاه جوامع کمک شایانی را ارائه دهد، اما از طرف دیگر وضعیت نامطلوب اکوسیستمهای آسیبپذیر کشورمان موجب شده تا تقاضا برای حذف سد مطرح گردد.
در حال حاضر در کشورمان، دو گروه طرفدار و مخالف حذف سد، به دو جامعه نسبتا کوچک محدود میشوند.
طرفداران حذف سد عموما از فعالان محیطزیستی هستند که بدون تعلق و وابستگی به محدوده یا منطقهیی خاص، اساسا به دلیل توجه جدی به حفظ محیطزیست کشور و مشاهده فعالیتهای حذف سد در برخی کشورهای پیشرفته، حذف سدها را طلب میکنند. مخالفان حذف سدها نیز عموما از مسوولان تامین آب در کشور هستند که حذف سدها را یک تصمیم احساسی میدانند و گروه مخالفان را به عدم آگاهی و اطلاع نداشتن از واقعیتها متهم مینمایند. البته انتظار میرود در صورت ورود بحث حذف سدها به عرصه عمل، بخش قابل توجهی از حاکمیت و جامعه نسبت به آن عکسالعملهای تند نشان دهند و دیگر صرفا به یک جدال کلامی بین دو جامعه دوستداران حفظ محیطزیست و مسوولان تامین آب خلاصه نخواهد بود.
به عنوان یک ناظر بیرونی، تشخیص اینکه چقدر حذف سدها شدنی و مطلوب است کار دشواری است. در این نوشتار، سعی خواهد شد تا با نگاهی به مطالعات صورت گرفته در زمینه ابعاد اجتماعی و سیاسی حذف سدها که اخیرا در یک شماره ویژه از مجله «Water Alternatives» چاپ شده است، به دنبال پاسخ به این سوالات باشیم که اساسا نهضت حذف سد در کشورهای پیشرفته چگونه شکل گرفته است، هدف اصلی آن چیست و با چه مسائلی روبروست؟ پاسخ به این سوالات از این منظر حائز اهمیت است که اگر بتوان فلسفه نهضت پرطمطراق حذف سد را شناخت، آنگاه میتوان با نگاهی متعادلتر نسبت به راهکار حذف سد برای احیای اکوسیستمهای نیمهجان کشورمان پرداخت. در ادامه این متن، با توجه به اطلاعات مندرج در مقالات مزبور، ابتدا ابعاد و گستره سدهای حذف شده و دلایل مهم حذف آنها مطرح خواهد شد. سپس چالشها و نکات کلیدی که در فرآیند حذف سد شکل گرفتهاند ارائه شده و در ادامه آن چارچوبی جامع) مبتنی بر یکی از مقالات (برای بررسی ابعاد موضوع حذف سد ارائه خواهد شد. در نهایت، نتیجهگیری از این مطالعه در قالب مقایسه نکات جمعآوری شده با دغدغه امروز کشورمان صورت خواهد گرفت.
سدهای حذف شده
طبق مقالات مطالعه شده، کشورهای پیشتاز در زمینه حذف سدها را میتوان ایالات متحده، کانادا و فرانسه دانست. بر اساس آمار موجود، تا پایان سال 2015 نزدیک به 1300 سد حذف شدهاند که تنها 29 سد دارای ارتفاع بیشتر از 10 متر و چهار سد بالای 30 متر بودهاند. شناختهشدهترین مورد از حذف سد مربوط به سد Elwha با ارتفاع 33 متر بوده که در سال 2011 و در ایالت واشنگتن تخریب شده است. به گفته گریباوسکی در سال 2017 برای نخستینبار در ایالات متحده، میزان حذف سدها از میزان اضافه شدن به آنها پیشی گرفته است و این تحول بزرگ را میتوان ناشی از تغییرات گسترده اجتماعی- اقتصادی و بلوغ گروههای ذینفع محیطزیستی و تبدیل آنها به فشارهای سیاسی در سطح ملی دانست. شرایط، اهداف یا منظورها و مالکیت از مسائل مهمی هستند که فرآیند سیاسی و قانونی را برای رسیدن به حذف سد تعیین میکنند. در ایالات متحده عموم حذف سدها برای سدهای کوچک و خصوصی صورت گرفته است اما با این وجود بزرگترین موارد حذف سدها مربوط به سدهای برقابی بوده که نیازمند فرآیند تجدید مجوز فدرال بودهاند. چافین و گوسنل هم به عقب بودن کشور کانادا در انجام پروژههای حذف سد نسبت به ایالات متحده اشاره کرده و بیان میدارند که هنوز سنت احداث سدهای بزرگ در کانادا ادامه دارد. گراماین و لپز نیز به این نکته میپردازند که اگر چه فرانسه را میتوان به عنوان بلندپروازترین کشور در اتحادیه اروپا دانست که پس از اجرای دستورالعمل چارچوب آب (WFD1) در سال 2000 سعی در حذف سدها، بندها و موانع دیگر کرده است، اما تعداد موانعی که تاکنون حذف شده یا در حال حذف شدن هستند تعداد بسیار اندکی از مجموع 80000 مانع (بر روی رودخانهها) را تشکیل میدهند و بزرگترین سدی که تاکنون در این کشور حذف شده است مربوط به سد Kernansquillec است که 20 متر ارتفاع دارد و به دلایل امنیتی حذف شده است. به گفته اسندان، تاکنون از 14000سدی که در طول دو قرن اخیر در منطقه
New England ایالات متحده احداث شده، تاکنون فقط 125 مورد حذف سد اتفاق افتاده و در حال حاضر 50 سد درحال بررسی و گذراندن مراحل مختلف برای حذف سد هستند و در این محدوده معمولا فرایندهای مختلف از ابتدا تا انتها (حذف سد) در یک بازه زمانی 3 تا بیش از 10 سال صورت میگیرد و این نشاندهنده ذات پرتنش این فرآیند است.
از منظر اکولوژیکی، سدها موجب تغییرات شدیدی در فرایندهای اکوسیستمی مانند افزایش نشت و تبخیر آب، جلوگیری از مهاجرت آبزیان، کاهش جابهجایی رسوبات و تغریق نمودن اکوسیستمهای رودخانه میشوند. اما با نگاهی بر مقالات این مجله میتوان این جمعبندی را ارائه داد که اصولا عوامل متعدد دیگری به غیر از مسائل اکولوژیکی در حذف سدها دخیل بودهاند و حتی به پایان رسیدن عمر سازههای سدها و مسائل امنیتی نقش کلیدی را در حذف سدها ایفا کردهاند. شرن و همکاران به این مساله تاکید میکنند که بسیاری از سدهایی که تاکنون در کانادا حذف شدند جزو سدهایی هستند که در قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم برای اهدافی احداث شدهاند که یا عمر مفید آنها به سر رسیده یا دیگر آن اهداف وجود ندارد. اما در سدهایی که هنوز در حال تامین اهداف موردنظر خود هستند با مناقشات بسیار جدیتری برای حذف شدن روبرو هستند. لذا، نکته بسیار مهم دیگری که بطور غیرمستقیم میتوان از این مقالات و ارجاعات ذکر شده در آنها استنباط کرد، این است که دغدغه حذف سد عموما در مناطق پرآب (نسبت به تقاضا) مطرح و پیگیری شده است.
چالشهای کلیدی در فرآیند حذف سدها
مساله بسیار مهمی که تقریبا محور اصلی مباحث ارائه شده در عموم مقالات را تشکیل میدهد، مطالعه چالشهایی است که در مسیر حذف سدها رخ داده است. در حقیقت، تمامی این مقالات در قالب تشریح موارد شکست و موفقیت پروژههای حذف سد تعریف شدهاند. مطالعه این موارد نکات بسیار آموزندهای را تولید نموده که میتوان از آنها هم برای درک بیشتر پیچیدگی فرآیند حذف سد و هم مقایسه بستر موجود در این پروژهها با شرایط کشورمان استفاده کرد. در ادامه، نکات استخراج شده از این مقالات ارائه خواهد شد.
مخالفان و موافقان
محور اصلی تمامی مطالعات، مباحثات و تعارضات بین طرفداران و مخالفان حذف سد است. نکته جالب توجه، آرایش مخالفان و موافقان است، که به دلیل ورود این پروژهها به عرصه واقعیت، جوامع محلی اصلیترین مخالفان برای حذف سد معرفی شدهاند. به علاوه، پروژههای حذف سد غالبا از سوی دولت مرکزی (به عنوان حامی اصلی حذف سد) و در راستای اجرای اهداف و قوانین فراملی (مانند WFD) یا استانداردها و قوانین امنیت سازهای دنبال شدهاند.
جدال بیپایان در دو دنیای متفاوت
عموما سدها و دریاچههای آنها در اذهان جامعه محلی -به عنوان یکی از مخالفان اصلی برای حذف سدها- در گذر زمان به بخشی از طبیعت تبدیل میشود و آنها سد را جزئی از طبیعت میدانند. اما مخالفان سد، طبیعت را در فضایی بدون حضور انسان و دستکاریها و اثرات مخربش تصور میکنند. از نظر جورگنسن طرفداران حذف سد از چارچوب دوگانگی طبیعت-فرهنگ و گروه مخالفان حذف سد از رویکرد آمیختگی طبیعت-فرهنگ تبعیت میکنند. دوگانگی طبیعت-فرهنگ بر این پایه قرار دارد که اساسا طبیعت جایی است که انسان در آن دستکاری نکرده باشد و لذا ارزش طبیعت در شرایط دست نخوردگی آن است. لذا از نظر این افراد، کسانی که سد و شرایط موجود را طبیعی میشمرند گمراه هستند، لذا حفاظت از دریاچه مصنوعی یک سد ارزش اکوسیستمی ندارد و بیمعنی است. رویکرد آمیختگی طبیعت-فرهنگ، یک دسته شناخته شده معرفتشناسی، اخلاقی و زیباییشناسی در علوم انسانی و اجتماعی است که در عصر آنتروپوسین (غلبه تاثیر انسان بر طبیعت) ظهور یافته است و در حقیقت انسان و طبیعت را از یکدیگر جدا نمیداند (نگاه هیبریدی) . نکته بسیار مهم در رابطه با دوگانگی طبیعت-فرهنگ، و آمیختگی طبیعت-فرهنگ این است که این دو نگاه با یکدیگر سازگار نیستند و در نتیجه موجب تعارضات محیطزیستی خواهد شد که در نهایت یک گروه باید ببازد، زیرا هیچ کدام از این دو طرف، یکدیگر را معتبر نمیدانند.
انگیزشهای متفاوت و عدم همدلی بین مخالفان و موافقان
اختلاف بین انگیزشها مساله بسیار مهمی است که میتواند تصمیمات مرتبط با حذف سد را به چالش بکشد. برای مثال، بسیاری از ساکنان حاشیه سد که از حضور سد منتفع میشوند، از این مساله انتقاد میکنند که چرا برای بازگرداندن ماهیها به رودخانه -به عنوان نماد اصلی توجه به اکوسیستم و احیای آن- باید هزینههای گزافی پرداخته شود و حقوق آنها پایمال گردد. این شرایط حتی از منظر مخالفان حذف سد به عنوان دستاندازی و تصمیمگیری افراد بیرونی تعبیر میشود، به نحوی که گراماین و لپز از قول یکی از مخالفان حذف سد آوردهاند: «من به دوستداران رودخانه سیلون (طرفداران حذف سد) گفتم که بیایید در روستای ما و با مردم محلی ما - نه امریکاییها و کاناداییها که با هلیکوپتر بر فراز سد پرواز میکنند و برای حذف سد ما تصمیم میگیرند- صحبت کنید!». عموما طرفداران حفظ سد با نگاهی استاتیک به عرصه دریاچه و با یاد گذشته و خاطراتی که از دریاچه داشتند، همواره سعی کردند تا نشان دهند که بیش از هر کس دیگر نسبت به بحث کردن پیرامون حذف سد محق هستند. در نقطه مقابل، طرفداران حذف سدها هم گذشته و هم حال را انکار میکنند. آنها به حذف سد به مثابه یک اقدام برای آزادسازی و لیبراسیون نگاه میکنند، بدون آنکه با ساکنین محلی که خود را وابسته به سد میدانند احساس همدلی داشته باشند. از نظر آنها، حذف سد همه مشکلات را حل میکند.
تخصص و علم
در رابطه با موضوع علم و تخصص نکات قابل توجهی مورد اشاره قرار گرفته است. موارد مطالعاتی نشان میدهند چالش اصلی در حین مباحثه طرفداران و مخالفان سد، نبود اطلاعات نیست و انجام یک مباحثه دموکراتیک لزوما به داشتن اطلاعات و دسترسی به علم وابسته نیست. به عبارت دیگر، زمانی که با مخالفان جدی و سرسخت روبرو هستیم، اعتماد بالا به مطالعات و دسترسی به اطلاعات دقیق، کافی نخواهد بود. در زمان عدم وجود تعریف مشترک از مساله، بحثها بر مبنای قضاوتهای شخصی و اصول ایدئولوژیک که غیرقابل غلبه هستند صورت میگیرند. لذا برای حذف سد و انجام پروژههای احیای رودخانه، داشتن دیدگاه و احساسی مشترک نسبت به رودخانه کاملا ضروری است و لزوما دسترسی به یک دانش عینی نمیتواند بر ابهام غلبه کند و آن را شکست دهد. البته برخی سعی کردهاند تا نشان دهند که نقش علم در مواردی به خصوص میتواند راهگشا باشد.
در برخی موارد مخالفان حذف سد، با ادعاهای علمی به این دلیل مخالفت میکنند که عموما جامعه متخصص را متصل به قدرتهای سیاسی و اقتصادی فرض میکنند. البته این به مفهوم رد تلاشهای افراد متخصص در مسیرکسب دانش علمی نیست، بلکه صرفا بر اساس این منطق شکل میگیرد که اساسا مسیر قابل پیگیری برای کسب علم عموما توسط کانونهای قدرت تعریف و جهتگیری میشود و لذا متخصصان بازیچه این مسیرِ از پیش تعیین شده هستند.
در مطالعات اخیر نشان داده شده که شبکههای اقتصاد سیاسی تمایل دارند تا علم محیطزیست را به شکل یک علم نئولیبرال تبدیل کنند که فارغ از بستر و مقتضیات زمان و مکان است. برای مثال در مطالعات متعددی که در زمینه احداث سدها انجام شده نشان داده میشود که چطور دانش تولید شده در مراکز قدرتمند ژئوپلیتیکی و اقتصادی بخصوص، در قالب علم جهانی به نقاط دیگر سرایت کرده است.
مساله دیگر، وجود معرفشناسیهای (epistemologies) متنوع است، عاملی که گاها موجب تعارضهای بسیار شدید حتی بین متخصصان درباره رویکردهای مختلف مدیریت میشود. این در حالی است که با نگاهی به ادبیات مربوطه میتوان متوجه شد که بسیاری از مطالعات در عرصه بررسی واگراییهای تخصصی مرتبط با احیای رودخانهها و تالابها بیشتر به تقسیم و واگرایی بین علم و عمل پرداختهاند تا به واگراییهای موجود در ساحت علم مدیریت منابع. از منظر دیگر، علم اکولوژی در حال تکامل است و این خود عاملی برای ایجاد ابهام در تعاملات بین طرفداران و مخالفان حذف سد میشود. در این رابطه، محققان به ضعف اطلاعات به دلیل ضعف فرآیندهای پایش، و همینطور پیچیدگیهای متعدد برای پیشبینی قطعی از اثرات حذف سد بر پارامترهای بیوفیزیکی (و در عین حال توجیه عمومیت یافته مبنی بر برتر شمردن شرایط در وضعیت بدون سد نسبت به شرایط حضور سد) اشاره میکنند.
جدیت و نظم در پروژههای حذف سد
شکست پروژه حذف سد را نمیتوان به سادگی به نبود دلایل کافی و عینی نسبت داد، بلکه میتوان آن را ناشی از شکست طرفداران حذف سد برای کنترل دستورکار خود و انجام فعالیتهای منظم و گردآوری مسوولانی کارآمد دانست. برای مثال، انجام مطالعات پس از تصمیمگیری برای حذف سد، یا روند بسیار کند و آهسته در انجام مطالعات میتواند موجب آن شود تا گروههای طرفدار حذف سد بسیار تضعیف شوند و این احساس القا گردد که در عمل حذف سد اتفاق نخواهد افتاد. دولت و دپارتمانهای مختلف آنکه سخنگوهای اصلی برای حذف سد هستند (طرفداران حذف سد) اگر نتوانند برنامه زمانی مشخصی را از اقدامات خود ارائه دهند، عملا اقدامات حذف سد هیچ نمودی برای جامعه نخواهد داشت.
رقابت علمی بین موافقان و مخالفان
در گروههای مخالف حذف سد نیز متخصصانی وجود دارد و آنها نیز با استدلال به مطالب علمی سعی میکنند تا جایگاه خود را در مواجهه با موافقان حذف سد تقویت کنند. برای مثال، به موردی اشاره شده است که در آن مخالفان حذف سد به این مساله میپردازند که با توجه به عمر بیش از 300 سال سد، هماکنون سد و دریاچه آن بخشی از اکوسیستم هستند و اکوسیستم موجود با تغییرات تطبیق یافته است و مردم ساکن در محدودهی سد بخشی از اکوسیستم هستند که حذف سد به مفهوم برهم زدن اکوسیستم است. این در حالی است که سخنگوی موافقان حذف سد سعی میکند تا با ذکر علل علمی برای اهمیت حذف سد از جایگاه خود دفاع کند و به این میپردازد که حذف سد میتواند باعث بهبود کیفیت آب، بهبود زیستگاه و دسترسی بهتر گونههای در حال انقراض ماهیها شود. در این شرایط پس از انجام یک رفراندوم، مخالفان حذف سد برنده میشوند چرا که متخصصین مخالف حذف سد، از استدلالات علمی خود به نحو احسن استفاده کردند و آن را به خروجیهای ملموسی که برای جامعه اهمیت دارد ارتباط دادند.
سیاستورزی مخالفان
در برخی موارد مرزهای بین استدلالات علمی و سیاسی کاملا غیر قابل شناسایی میشوند. برای مثال اسندان و همکاران با واکاوی یک مورد نشان میدهند که چطور جامعه محلی سعی میکند تا با مطرح کردن اتهاماتی نسبت به گروه مدافع حذف سد و همینطور ذکر ادعاهایی مختلف مبنی بر اینکه اگر سد را حذف کنیم رودخانهها، ماهیها و... همه از بین میروند، به طولانی کردن روند بررسی حذف سد روی میآورند و مدام مطالبی را مطرح میکنند که جامعه متخصص طرفدار حذف سد، باید متناظر با آن دایما زمینه صحبتها و مطالعات خود را جابهجا کند. لذا صبر و انعطاف نقش بالایی را در این رابطه ایفا میکند. در اینگونه از موارد، مساله اصلی این نیست که جامعه محلی و مخالف حذف سد به خاطر نادانی نسبت به اثرات حذف سد اینگونه عمل میکنند، بلکه مساله اصلی این است که آنها از یک راهبرد سیاسی برای معطل کردن گروه مقابل و فرسایشی نمودن تلاشهای آنها به این روند رو میآورند. در موردی مشابه براد در رابطه با حذف بندهای آبی در فرانسه به این میپردازد که در برخی موارد، مخالفان حذف بندهای آبی از یک سو از آموزشها و برنامههای مسوولان برای حذف بندها انتقاد میکنند و از سوی دیگر هر گونه جلسات مشاورهای محلی را با اتهام به مغرضانه بودن بایکوت میکنند. همینطور استفاده از ترس، نگرانی و تفسیرنادرست، بخشی از ابزارهای مخالفان حذف بندهای آبی است و خصوصا ترس بازیگران میتواند نگرش آنها را کاملا تحت تاثیر قرار داده و تلاشهای صورت گرفته در جهت حذف بندهای آبی را به تاخیر انداخته یا مجبور به مصالحه نماید.
سودجویی بخش خصوصی (در سدهای خصوصی)
در یکی از مقالات بطور مفصل، ماجرای سودجویی بخش خصوصی و بهرهبردار انرژی برقابی سد در موردی خاص (در کانادا) مورد بحث قرار گرفته و نشان داده میشود که چگونه بخش خصوصی از نقاط ضعف جامعه محلی برای عدم حذف سد استفاده میکند و به شکلی ساختگی و ظاهرفریبانه از نظرسنجی جامعه برای پیشبرد هدف خود مبنی بر حفظ سدی که با مشکلات جدی فیزیکی روبروست سوءاستفاده مینماید. شرن در این تحقیق نشان داده میشود که چطور وابستگی جامعه به حضور سد تقویت شده و چطور عدم آگاهیبخشی کافی به آنها باعث میشود تا به حفظ سد و تعمیر پرهزینه آن رأی موافق دهند.
وابستگی به مسیر
خیلی از مردم محلی که شاید متوجه نقش منفی حضور سدها هستند بر این باورند که خسارت سد دیگر وارد شده و راهی به غیر از حفظ آن نیست و البته سد منبعی برای تامین معاش جامعه است که نمیتوان آن را حذف کرد یا در صورت حذف موجب مهاجرت (خود، بستگان و فرزندان) از منطقه میشود.
ذا این شرایط بیانگر این است که جامعه ترجیح میدهد تا مسیر گذشته ادامه یابد و مایل به تغییر نیست و این وابستگی به مسیر احتمالا در آینده دشوارتر نیز خواهد شد.
بنابراین وجود یک مساله و چالش، لزوما موجب جلبتوجه برای حذف یا حل آن نخواهد شد، بلکه میتواند از طریق وابستگی به مسیر موجب حمایت برای ادامه همان مسیر شود.
به عبارت دیگر، تجربه موجب آن میشود تا مردم هنجارها و انتظارات خود را تطبیق دهند و به مرور زمان مسائل نامطلوب را در اذهان خود مطلوب جلوه دهند.
عدم توزیع متقارن منافع و هزینههای حذف سد
یکی از چالشهای جدی در برابر حذف سد به توزیع نامتقارن منافع و هزینههای ناشی از حذف سد در بین جوامع موجود در مسیر رودخانه ارتباط دارد.
برای مثال، حذف سد میتواند برای جامعهیی که از دریاچه سد منافع اقتصادی و اجتماعی دریافت میکند نامطلوب باشد و در عین حال به علت افزایش جریان آب در رودخانه برای جامعه پایین دست جذابیتهایی را به همراه داشته باشد. به دلیل پیچیدگی بالای این مساله، در موارد متعددی توزیع نامتقارن منافع و هزینهها باعث به تعویق افتادن و حتی شکست پروژههای حذف سد شده است.
تحلیل فرآیند حذف سد
با توجه به نکات فوق میتوان متوجه شد که چالشهای گستردهای در مسیر حذف سدها وجود دارد که اگر بتوان به شکلی جامع آنها را مورد نقد و تحلیل قرار داد، قطعا گفتمانهای مخالفان و موافقان را غنا خواهد بخشید. در همین راستا
گریباوسکی (2017) سعی کردند تا برای درک و تعمق بیشتر در فرایند حذف سد، بستری را فراهم سازند که با لحاظ نمودن خاصیت بینرشتهای، بتواند به ابعاد مختلف این موضوع بپردازد و از سوی دیگر امکان انتقال دانش و تجربیات را در این زمینه فراهم سازد (جدول1) .
همانطور که ملاحظه میشود، این چارچوب میتواند نشان دهد که چقدر مباحثات مخالفان و موافقان حذف سد جامعیت دارد و چه ابعادی در این مباحثات مغفول است.
نتیجهگیری
با توجه به مطالب ارائه شده در این نوشتار، میتوان چندین مورد را در قالب نتیجهگیری از مساله حذف سد متذکر شد که بدون شک توجه به آنها در شرایط کنونی کشورمان که با چالشهای جدی در اکوسیستمهای آبی مواجه است اهمیت بالایی دارد زیرا راهکار حذف سد در این میان به دفعات پیشنهاد شده و مورد بحث قرار میگیرد. در ادامه، نتیجهگیری حاصل از مطالعه مقالات مزبور و مقایسه آنها با شرایط کشورمان در قالب چندین مورد ارائه شده است.
قطعا مقایسه وضعیت اقلیمی و توسعه اقتصادی کشورمان با کشورهای پیشتاز در زمینه حذف سد، نشان دهنده دشواری دوچندان این هدف در ایران است. اگرچه در بیشتر مطالعات حذف سد) در کشورهای پیشرفته (به دریاچههای پشت سد) از لحاظ تفریحی (یا تولید انرژی برقابی) به عنوان انرژی تجدیدپذیر (به عنوان عوامل کلیدی مخالفت جوامع برای حذف سد اشاره شده است، اما در کشورمان قطعا مساله اصلی در حذف سدها در ارتباط با معیشت جوامع روستایی و تامین آب کشاورزی، شرب و صنعت خواهد بود که برخورد با آن بسیار پیچیدهتر است.
حذف سد نه تنها از لحاظ اجتماعی و اقتصادی دارای پیچیدگی بالاست، بلکه از منظر اکولوژیکی نیز دارای عدم قطعیتهایی است که بدون شک نمیتوان آن را بدون بررسی، در همه موارد مثبت دانست. برای مثال، حذف سدهای احداث شده در مسیر رودخانههای منتهی به یک تالاب لزوما موجب احیای آن تالاب و اکوسیستم آن نخواهد شد.
برخلاف کشورهای پیشرفتهای که در زمینه حذف سد پیشتاز هستند، در کشورمان هنوز مساله حذف سد با جامعه محلی و دغدغههای آن مواجه نشده است و لذا نباید چالش اصلی در مسیر حذف سد را در طرفداران مسوولان تامین آب کشور دانست. وابستگی به مسیر، بزرگترین مسالهایست که در برابر راهکار حذف سد وجود دارد. حضور سدها و ایجاد زمینه لازم برای تامین مطمئنتر آب، قطعا وابستگی به آب را افزایش داده و اکنون وابستگی بالا به منابع آب در کشورمان که متاثر از انتخاب راهبرد احداث سد بوده، به جدیترین چالش بدل شده است.
با محوریت مساله تداوم اکولوژیکی رودخانهها، به نظر میرسد در کشورمان با چالشهای بسیار عمیقی مواجه هستیم که قطعا نسبت به فرآیند حذف سد اولویت دارند. ضعف نظام حکمرانی آب که توان حفاظت از منابع آب را ندارد، قطعا چه با حضور و چه بدون حضور سدها نقش تخریبی خود را ایفا خواهد کرد و مانع از رسیدن به اهداف اکولوژیکی میشود. در پایان لازم است به این نکته توجه اکیدی صورت گیرد که اگرچه محتوای این نوشتار طبیعتا به مذاق مخالفان حذف سد خوشتر میآید، اما مساله اصلی در این است که همانقدر که این مطالب دشواری حذف سد را نمایان میسازد به همان اندازه خطرات ادامه مسیر تامین بیشتر آب از طریق احداث سد، انتقال آب، شیرینسازی منابع آب و... را گوشزد مینماید.
منبع: مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری