روایت زندگی خیس اما روشن زلزلهزدگان
گروه انرژی نادی صبوری
جادهها همان جادهها هستند، آسمان آبیترین رنگ خود را دارد، کوه پرآو با قدرت در جایش ایستاده است اما «زلزله» آن قدر بزرگ است که همین که از پلههای هواپیما پایین میروم، حس کنم این سرزمین همانی نیست که چند ماه قبل به آن سفر کرده بودم. گزارش پیشرو از 2 روز سفر در جادههای کرمانشاه به سوی سرپلذهاب و روستاهایش در تاریخ 24 و 25 بهمن، پیش از آغاز موج بارشی شدید که در روزهای اخیر رسانهیی شد، تهیه شده است. شما را به خواندن آن دعوت مىکنم.
تا میانه جاده کرمانشاه-اسلامآباد غرب نمیشود نشانه خاصی از «زلزله» دید، این مناطق آسیب چندانی از واقعه شامگاه 21 آبان ماه سال 1396 ندیدند. حضور من تقریبا مصادف با گذشت 4 ماه از وقوع این حادثه است. قصدم از سفر به مناطق زلزلهزده تهیه گزارشی پیرامون وضعیت «آب و برق» و بهطور کلی منبع تامین انرژی مردم منطقه بود. انرژی که در نبود آن عملا چرخ زندگی نخواهد چرخید.
در اواسط مسیر تقریبا 2 ساعتهیی که از کرمانشاه تا شهر سرپلذهاب وجود دارد، کم و بیش کامیونهایی به چشم میخورند که بارشان مصالح ساختمانی است. امیدوارانه میگویم که انگار ساخت و سازها در حال شروع شدن است. آقای راننده که از بومیهای کرمانشاه است اما میگوید که این کامیونها به سوی عراق میروند. او امید چندانی به ساخت و ساز و بهبود شرایط مردم در روزهای پیشرو ندارد.
به مرور چادرهای سفید با آرمهای مختلف در حاشیه جاده نمایان میشوند، البته ساختمانهای سالمی نیز به چشم میخورند و ما کمکم به سرپلذهاب نزدیک میشویم. شهری که طبق آمار اعلام شده از سوی پزشکی قانونی با 400کشته بیشترین قربانی زمینلرزه 21 آبان ماه را به خود اختصاص داد.
برای من بزرگترین ترس مواجهه با خانواده یکی از این کشتهشدگان است، اما حسب تصادف یکی از نخستین افرادی که در این شهر با او صحبت کردم، زنی باردار است که همراه 2 زن دیگر کنار چادرها و کانکسهای سفید که کمکم در حال خیس شدن زیر بارانند، قدم میزنند. یکی از ضعفهای وضعیت اقامت مردم در همان لحظات نخستین آشکار میشود، «نظم در جاگیری چادرها و کانکسها» با این شکل جایگیری عملا «معبری» میان اقامتگاه مردم وجود نداشت و گذر از میان یک چادر یا کانکس به دیگری کاری دشوار بود. این نکتهیى بود که در ادامه و با شدت گرفتن بارشها در مناطق زلزلهزده تخلیه فواصل چادر و کانکسها از آب باران را به شدت دشوار کرده و عملا فاجعهیی تازه آفرید.
فصل مشترک صحبتهای تمام کسانی که با دیدن من در حال پیادهشدن از اتومبیل به طرفم میآمدند یا من به سوی آنها میرفتم، درخواست برای «کانکس» بود. پرشمار بودن نفرات خانوادهها باعث میشد یک یا دو کانکس کفاف برخی خانوارها را ندهد. هر چند در این میان خانوادههایی نیز مانند خانواده مریم فارغالتحصیل روانشناسی دیده میشدند که هیچ کانکسی به آنها تعلق نگرفته بود. مریم به دلیل دمای پایین هوا در روز قبل سرمای سختی خورده، اما با لبخندی گرم مرا به داخل چادر دعوت کرد.
مریم با صدایی گرفته از وضعیت زندگیشان صحبت میکرد، او از بارش خوشحال بود چرا که باعث میشد پدرش بتواند به شغلش که کشاورزی است بازگردد، دستهایش را کنار هیتری برقی که نور کمسوی نارنجی رنگی را در چادر ایجاد کرده بود، میبرد و میگفت: «من حتی برای سیزده بهدر هم علاقهیی به رفتن بیرون از شهر نداشتم. حالا اما این زندگی ما شده است. از بیکاری هم کلافهایم.»
کارمندها به کارهای خود بازگشتهاند اما افرادی که طبق تعریف معمول «شغل آزاد» داشته و در بازار مشغول بودهاند، کار و کاسبی کسادی دارند. در واقع پایین بودن نقدینگی در سطح منطقه به وضوح به چشم مىخورد. پول چندانی برای خرید در دست مردم نیست.
هیترهای برقی که هر از چندگاهی از کار میافتند، مثل یک زنجیره نارنجی رنگ تمام نشدنی در تمام چادرها و کانکسها دیده میشدند، هیترهایی که چادرها را گرم میکرد و باعث میشد مردم در بین تمام مشکلات ریز و درشتشان از وصل بودن «برق» راضی باشند. برقی که حالا و در مناطق زلزلهزده نه فقط منبع تامین انرژی بلکه تنها ماوا برای سرگرمی از طریق تلویزیون است. چند نفری نیز در حال وصل کردن بشقابهای ماهواره بین چادرهای سفید رنگ دیده میشوند، تصویری که نشان میدهد زندگی از هر چیز دیگری قویتر است. مرادیمجد مدیرعامل شرکت توزیع نیروی برق کرمانشاه در گفتوگویی که پس از پایان بازدید از مناطق انجام میشود، میگوید که روز پنجشنبه که در واقع 3 روز پس از وقوع زلزله بوده است، برق تمام مناطق وصل میشود .
البته دسترسی مردم به برق باعث نشده است بیماری، گرسنگی و سرما نتواند به مردم منطقه آسیب بزند. با وجود اینکه تمام ساکنان مناطق چه در شهر و چه در روستاهای کمجمعیت اطراف به برق ثابت و بدون قطعی دسترسی داشتند، آب پاکیزه و در دسترس معضل بزرگی به شمار میرفت. از ابتدای زلزله کرمانشاه، آب مناطق تحت آسیب به دلیل تامین شدن از سرابها دچار کدورت شده و مردم تا مدتها از دسترسی به آب از طریق لوله محروم بودند. اما این محرومیت هنوز نیز ادامه دارد. مردم انشعابهای مقطعی برای تامین آب از نقاط مختلفی کشیدهاند اما این آب قابل شرب نیست. همین مساله سبب میشود بسیاری روزانه مسافتی طولانی را از چادر و کانکس خود تا سوپرمارکتهای فعال برای تهیه آب آشامیدنی طی کنند. البته برقرسانی به این مناطق نیز اصلا به سادگی صورت نگرفته است. مرادیمجد میگوید که در بعضی روزها تا 450نفر مشغول فعالیت برای برقراری دسترسی مردم به برق در مناطق زلزلهزده بودهاند. اقدامی که در واقع شبکهیی جدید را به موازات شبکه سابق برق در این مناطق به وجود آورده که طبق گفتههای مدیرعامل شرکت توزیع نیروی برق بالغ بر 15میلیارد تومان هزینه برده است.
ساکنان مسکن مهر سرپلذهاب که عکس ساختمانهایشان در روزهای نخست پس از زلزله بین همه دست به دست میشد نیز چادرها و کانکسهای خود را روبهروی ساختمانهایی که فقط چارچوبشان باقی مانده بر پا کردهاند. زنی حدود 45ساله نزدیک کانکسی بنفش رنگ ایستاده است، باران حالا شدت گرفته و فقط چند دقیقه از ماشین بیرون بودن کافی است تا تمام لباسهایم خیس شود. زن از من میخواهد به زیر پلاستیکی بروم که مانند یک جور سایهبان روی کانکس بنفش کشیدهاند. آرام به من میگوید که پسرش در این کانکس درحال خواندن برای کنکور است. آنها یک کانکس دارند اما در چادر زندگی میکنند تا پسر پشت کنکوری آیندهیی بهتر داشته باشد.
زن میگوید که تنها یک سرویس بهداشتی برای حدود 100نفر در آنجاست در همان لحظه دختری که تازه از مدرسه برگشته است، کاپشن قرمز رنگش را روی مقنعهاش میکشد و زیر باران به سوی دستشویی مذکور میرود. کم کم افراد دیگر نیز به گفتوگوی من و زنی که در یکی از آزمایشگاههای سرپل ذهاب مشغول به کار است، میپیوندند و از مشکلاتشان میگویند. باران خیلی شدید شده و مردی میگوید، خودتان ببینید وضع چطور است با این باران که زندگیمان را خیس میکند. همه چیز برای مردم در این منطقه به 2 بخش قبل و بعد زلزله تقسیم شده است. زن به من میگوید که مردم آنقدر بیپول شدهاند که دیگر برای بیماریهایشان به آزمایشگاههای خصوصی مراجعه نمیکنند، میگوید تعداد مراجعهکنندگان به آزمایشگاهشان بعد از زلزله به شدت کم شده است.
کمبود سرویس بهداشتی باعث شده است آنها که سرویس بهداشتی منازل مخروبهشان هنوز سالم است نسبت به بقیه خوششانستر باشند، معضلی که در روستاهای اطراف سرپلذهاب پررنگتر نیز به شمار میرود.
گذر از جادههایی که به روستاهایی چون قلعه بهادری و کوییک منتهی میشود در روزی آفتابی و بدون ابر است. روستاها کمخانوار هستند و نمیشود باور کرد در جای این آجرهای پارهپاره و تلهای خاک زندگی در جریان بوده است. اینجا نیز برق شاید تنها چیزی است که مفهوم متصل بودن به دنیا را هنوز برای مردم حفظ کرده است اما معضلاتی متفاوت از شهر سرپل ذهاب در این نقطهها دیده میشود. در روستاها همانطور که میتوان انتظار داشت، خدمات عمومی کمرنگتر دیده میشود هر چند برق برای همه قابل دسترس است. مدیرعامل شرکت توزیع نیروی برق کرمانشاه درباره برقرسانی به روستاها میگوید:«به غیر از روستاهای سرپل ذهاب در همان 24ساعت نخست برق بقیه نقاط وصل شد. در این 24ساعت حجم تخریب به حدی زیاد بود که نمیتوانستیم به مناطق نزدیک شویم. در ادامه 15شرکت توزیع نیروی برق برای ما نیرو ارسال کردند و اقدام برای اتصال برق این مناطق آغاز شد. بدون کمک این نیروها برقرسانی به روستاها بسیار دشوار بود.»
از زنی که کودکی بسیار نحیف را در آغوش گرفته درباره وضع زندگیشان سوال میکنم، لهجهاش برایم درست قابل فهم نیست اما میگوید کودکش معلول است و به کمک نیاز دارد، میگوید برق داریم، آب هم بیشتر وقتها داریم اما کانکس میخواهم. سرویس بهداشتی این روستا، چند بلوک بتنی است که به شدت بینظم روی هم چیده شده، لولهکشی آب ندارد و بسیار مستعد ایجاد بیماریهای عفونی به ویژه برای زنان روستاست. به ویژه آنکه مکانیسمی نیز برای دور کردن زبالههای تولید شده در روستا از سوی نهادهای دولتی در نظر گرفته نشده است.
در روستای بعدی که روستای تپانی قدیم است، وضعیت سرویس بهداشتی بهتر است، مردم خود 3واحد را تجهیز کردهاند که لولهکشی آب نیز دارد، اما این تفاوت چندانی در زندگی مشقتبار ایجاد نمیکند. معضلات فراوان مردم این روستا باعث میشود که از یک کانکس به کانکس دیگر کسی دست مرا گرفته و با خود ببرد تا عمق مشکلاتش را از نزدیک نشانم دهد. بسیاری از خانوادهها یک یا چند معلول در اعضای خانواده خود دارند، بیماریهای دیگری نیز در شمار فراوان به چشم میخورد، بیماریهایی مانند تالاسمی که یکی از پیامدهای ازدواجهای میان اقوام نزدیک به شمار میرود.
این مسائل، پیچیدگی و حساس بودن نحوه کمکرسانی به مناطق زلزلهزده را بیش از پیش آشکار میکند در واقع فرو ریختن دیوارهای خانه مردم در این مناطق باعث شده است، معضلاتی که پیش از زلزله نیز موجب رنجش آنان بوده حالا آشکار شود و لزوم توجه عمومی و حاکمیتی را بطلبد.
یکی از تفاوتهای اسکان زلزلهزدگان در شهر سرپل ذهاب و روستاهای اطرافش در دور بودن فواصل نقاط اسکان از یکدیگر بود. در شهر چادرها و کانکسها بدون ساختار درستی در هم تنیده بودند اما در روستا هر چادر و کانکس حریمی حداقلی را داشت. موضوعی که باعث شد در بارشهای شدید روزهای اخیر، وضعیت روستاها به مراتب بهتر باشد. مهتاب یکی از ساکنان سرپلذهاب که پیش از بارش روزهای اخیر با آنها هم صحبت شده بودم در پیامی از وارد شدن آب به داخل چادرشان و مشکلات برای تخلیه آن نوشت. این معضل به ویژه در نقاطی که اساسا معبر چندانی در میان چادرها ایجاد نشده بود سختتر از دیگر نقاط قابل حل بوده است. مهتاب در یک تماس تلفنی درحالی که صدایش از حجم ناراحتی میلرزید، گفت: آب تمام زندگی ما را برداشته است. با قابلمه سعی میکنیم آب را از چادر و کانکس خارج کنیم. خیلی خیلی سخت است.
مساله نبود معابر در میان کانکسها از سوی مدیرعامل شرکت توزیع نیروی برق نیز به عنوان یکی از معضلات در برقرسانی مورد اشاره قرار گرفته بود.