که در این دامگه حادثه چون افتادم؟
فراز جبلی
مشاور سردبیر
تحلیل در زمان هیجانات و نوسان در اقتصاد کاری بسیار دشوار است. زمانی که اتفاقات به شکلی سریع و با دامنه تغییر بیش از معمول رخ میدهد معمولا جوابهای معمول دیگر پاسخگو نیست. در این شرایط عموما دولتها، مردم و حتی کارشناسان درگیر تحلیلهای غیرواقعی میشوند و عوامل دیگری را در تحلیل خود دخیل میکنند درحالی که اگر از بیرون و به دور از هیجانات به مسائل نگاه شود از دید علمی میتوان آینده را پیشبینی کرد. از این رو وقتی تاریخ اقتصاد کشورها را میخوانیم، مسائل و راهحلهای آن بسیار ساده به نظر میرسد درحالی که در زمان وقوع کشورها با مشکلات زیادی روبهرو میشدند.
درک اتفاقات چند هفته اخیر بازار ارز نیز به دلیل هیجانات سخت است و گاهی تحلیلهایی با دخیل کردن مواردی غیراقتصادی در آن صورت میگیرد. اتفاقات اخیر با منطق اقتصادی همخوانی داشت و برای تحلیل اینکه چه اتفاقی در بازار رخ داده است نباید به سراغ موارد غیراقتصادی رفت.
دولت با چند مشکل روبهرو است. مشکل اول بحث انتقال ارزهای صادراتی به کشور است. این مشکل از طریق راهکارهای سیستم بانکی همچنین مذاکره با کشورها تا اندازهیی قابل حل بود. اگر دولت به تمام ارزها دسترسی داشت هیچوقت کمبودی رخ نمیداد و تصمیمات برای ارز صادرکنندگان دقیقا در راستای همین مساله است.
موضوع دوم تقاضا برای ارز است که بخش اصلی آن مربوط به واردات رسمی و قاچاق است. طبیعتا انتقاداتی درخصوص نحوه مدیریت واردات و سیاستهای مقابله با قاچاق وجود دارد.
اما مساله سومی که عملا اتفاقات را به سمتی برد که دولت مجبور به تصمیمات قاطع و چکشی شود، موضوع انتظارات است. بسیاری به ویژه دولتیها تقاضای سفتهبازی را امری مزموم میدانند درحالی که نباید این بحث را به شکل Normative یا دستوری دید بلکه این پدیده در همه جوامع وجود دارد و با نگاه اقتصاد اثباتی یا Positive economics باید این پدیده را مورد بحث قرار داد. همه آنها که به قصد خرید دلار جلو صرافیها صف بستند، دلال ارز و سودجو نبودند بلکه بسیاری مردم عادی بودند که با انتظار افزایش قیمت ارز قصد داشتند پسانداز اندک خود را از شوک ارزی حفظ کنند. بعضی از آنها به دلیل عدم آشنایی با مسائل اقتصادی در قیمتهای بالای روزهای آخر اقدام به خرید ارز کردند که طبیعتا با تثبیت نرخ ارز روی 4200تومان عملا دچار زیان شدند.
درسی که فروردین 97 برای اقتصاد داشت، مدیریت همین انتظارات است. امروز دولت تصمیمات مهم ارزی با هدف آرام کردن فضای اقتصادی گرفته است و به خاطر شرایط کشور چه با این تصمیم موافق باشیم و چه به بخشهایی از آن نقد داشته باشیم باید از آن حمایت کنیم. اما خطری که تصمیم دولت را تهدید میکند همین انتظارات است. پیش از سال 1397 انتظار افزایش قیمت در خرداد ماه در بین مردم ایجاد شده بود. بازار نسبت به تصمیمات ترامپ درخصوص برجام همچنین وضعیت FATF حساس بوده و هست. مساله انتقال ارز صادراتی به داخل و مدیریت واردات و مبارزه با قاچاق نیازمند فرصت بیشتری است درحالی که موفقیت تصمیمات دولت در گرو تغییر در انتظارات است.
اتفاقات زمستان 96 نشان داد که صرف مصاحبههای مسوولان بانک مرکزی و دولت نمیتواند باعث تغییرات انتظارات شود. به همین دلیل دولت باید راهکارهای جدیدی برای کاهش انتظار افزایش نرخ ارز بیندیشد. این کار باید هر چه سریعتر رخ دهد چراکه تصمیم دولت برای تثبیت نرخ ارز در صورتی موفقیتآمیز خواهد بود که اقتصاد به حرکت درآید و شاهد نباشیم که فعالان اقتصادی تا روشن شدن وضعیت از خرید و فروش خودداری کنند.