پایان شیخ خزعل
دوم اردیبهشت 1304، نقطه پایان سالها حکومت و سلطه مطلق شیخ خزعل بر خوزستان بود. در این روز شیخ خزعل و فرزندانش به دستور فضلالله زاهدی حاکم نظامی خوزستان دستگیر و با موافقت کنسول انگلیس در خرمشهر به صورت امنیتی به تهران فرستاده شدند.
شیخ خزعل خان که به القاب معزالسلطنه و سرداراقدس نامیده میشد، سالها حاکم خوزستان بود. او در سال ۱۲۸۰ش به جای برادرش که گویا به دست او از بین رفته بود، ازطرف مظفرالدین شاه با درجه امیرتومانی و لقب معزالسلطنه به حکمرانی خرمشهر و سرحدداری آنجا تعیین شد. وی برخلاف برادرش مردی باهوش و سیاستمدار بود. خیلی زود توانست در دربار ایران نفوذ کند. علاوه برآن با ازدواجهای مصلحتی، به صاحبان قدرت و مقامات درجه اول کشور نزدیک شد. درسال ۱۳۱۶ ق. شاه به او فرمان شیخی فلاحیه داد و به این سان برهمه کعبیان خوزستان ریاست یافت. وی مالیات خود را مستقیما به تهران میپرداخت.
او با سیاست انگلیس نزدیکی کامل یافت و انگلیسیها هم عالیترین نشان خود را به او اعطا کردند. تا سال ۱۳۰۰ خزعل در ردیف شیوخ درجه اول خلیج فارس بود. خوزستان را اداره میکرد و اگر از طرف دولت، حکمران تعیین میشد، باید طبق نظر خزعل عمل کند والا از بین میرفت. وقتی محمدحسن میرزا ولیعهد، تزلزلی در حکومت قاجاریه احساس کرد، متوسل به شیخ خزعل شد و حتی قرار شد احمدشاه از طریق خوزستان به ایران بازگردد. انگلیسیها درسال ۱۳۰۳ دست از حمایت خزعل برداشتند و به او توصیه کردند با رضاخان سردارسپه کنار بیاید. در همان سال سردار سپه به شیراز رفت و با قوایی که از قبل تدارک دیده بود، به سمت خرمشهر و آبادان حرکت کرد. قبل از حرکت سردارسپه از شیراز، شیخ خزعل با ارسال تلگرافی مراتب اطاعت و فرمانبرداری خود را اعلام کرد، ولی سردارسپه به حرکت خود ادامه داد و وارد خرمشهر شد. بدون کوچکترین خونریزی، شیخ از او اطاعت کرد و در ملاقاتی که با سردارسپه کرد، روی پای او افتاد و ظاهرا سردارسپه نیز او را بخشید، ولی درهمان روز درتمام خوزستان حکومت نظامی برقرار شد. سرتیپ فضلاللهخان بصیردیوان که بعدها زاهدی نام گرفت، به حکومت نظامی و فرماندهی پادگان خوزستان منصوب شد. چند افسر دیگر نیز به شهرهای خوزستان اعزام شدند. در شبی از همان اوقات شیخ خزعل و فرزندان و یارانش را به میهمانی در یک کشتی دعوت کرد و آنها فارغالبال به این میهمانی شتافتند که ناگهان نیروی نظامی برآنها تاخت و همه را دستگیر و به تهران اعزام کرد. شیخ در تهران تحت نظر ماموران شهربانی، زندگی مرفهی داشت. البته نشانهایی که او از دولت انگلیس داشت، مانع ازکشتن او میشد والا درهمان روزهای اول دستگیری، او را میکشتند.