نیرنگهای اسکاپن
فراز جبلی
مشاور سردبیر
مولیر نویسنده مشهور فرانسوی، نمایشنامه معروفی به نام «نیرنگهای اسکاپن» دارد که در آن فردی به نام اسکاپن با استفاده از اختلاف میان دو خانواده برای گرفتن پول از هر دو استفاده میکند، رفتاری که به شدت به اتفاقات چند ماه اخیر خاورمیانه و نقش ترامپ شباهت پیدا کرده است. ترامپ با تهدید ایران تلاش میکند، شرایط را به نفع خود کند و در مقابل هزینه این موضوع را از کشورهای عربی دریافت میکند و در این میان تنها بازیگری که سود میکند، ایالات متحده است. شبیه به این بازی با اندکی تفاوت چند دهه قبل در نیویورک از سوی ترامپ رخ داد و عملا ترامپ با پول خود نیویورک، کمک بانکها و معافیتهای سنگین مالیاتی سازمان ترامپ را به شکلی که در دهههای گذشته مطرح بود، ایجاد کرد.
ترامپ همچنان همان آدم با نگاه تجاری صرف و به فکر منافع خود از طریق بردن بازیهای مجموع صفر است اما زمین بازی وی بسیار گستردهتر و به اندازه کره زمین شده است. با کمک همین سیاستها شاهد کاهش چشمگیر نرخ بیکاری در امریکا هستیم، در حالی که عملا هزینه این موضوع را کشورهای دیگر به ویژه کشورهای عربی پرداختهاند. در این میان ایران نیز تمام توجه خود را به مساله برجام و تصمیم این تاجر مرکانتلیست در روز 22 اردیبهشت کرده است در حالی که طولانیتر شدن این شرایط کاملا در راستای منافع ایالات متحده است. کشورهای خارجی به خوبی شرایط حساس ایران و آثار شومی که نوسان ارزی و پس از آن تصمیمات سریع دولت برای اقتصاد داشته را درک میکنند و میدانند بدون خروج از برجام تنها با شوکهای دیگری میتوان بحران پولی فعلی را به شکل جدیتری تشدید کرد.
اتفاقا ضعفهای قوانین و مقررات داخلی بهانههای بهتری از مساله هستهیی برای فشار بر ایران را ایجاد کرده است. مانورهای خبری گسترده در زمان امضای برجام عملا باعث شد که کشورهای مختلف دنیا به ویژه اروپاییها متوجه این واقعیت باشند که فشار بر برنامه هستهیی ایران از سوی ایالات متحده جنبه سیاسی دارد و خروج امریکا از برجام به عنوان یک عهدشکنی سیاسی از سوی بسیاری از ناظران دیده خواهد شد و طبیعتا هزینههای زیادی دارد. اما مسائل بسیار جدیتری وجود دارد که ایران نسبت به آنها پیشگیریهای لازم را انجام نداده است و اتفاقا میتواند به پاشنه آشیل ایران بدل شود. به فاصله کوتاهی از 22 اردیبهشت بحث FATF مجددا مطرح خواهد شد. ماهیت گروه ویژه اقدام مالی و حساسیت زیادی که نسبت به بحث پولشویی و کمک مالی به تروریست وجود دارد، باعث میشود که اتفاقا از این زاویه امریکا بتواند فشار زیادی به ایران وارد کند. از سوی دیگر شرایط ایران و شرکای عمدهاش نسبت به چند سال گذشته تغییرات مهمی داشته است. برای مثال چند سال قبل ایران جزو 3 شریک تجاری مهم امارات بود اما امروز به زحمت جزو 10 کشور اول قرار میگیرد. فشارهایی که از سوی ابوظبی بر دوبی وارد شده است، آثار خود را در چند ماه پیش نشان داد و مشکلاتی برای فعالان اقتصادی ایرانی ایجاد شد اما امروز اخباری که در خصوص وضعیت تجارت با امارات به گوش میرسد، نشان میدهد در آینده نه چندان دور وضعیت بسیار پیچیدهتر خواهد شد. از هماکنون بسیاری از ایرانیها دفاتر خود را به عمان و قطر منتقل کردهاند اما هنوز هم امارات یکی از مهمترین شرکای تجاری ایران محسوب میشود. امریکا برای آسیب به ایران نیازی به برخورد مستقیم ندارد و اصولا هزینه برخورد مستقیم با ایران حتی به صورت اقتصادی برای امریکا سنگین است و بهترین روش قطع کردن همین شریانهای حیاتی است. باید پذیرفت در یک دهه گذشته هر چند این شریانها اهمیت خود را برای ایران حفظ کردهاند اما ایران اهمیت خود را برای طرف مقابل تا حدی از دست داده است.
با در نظر گرفتن این مساله ایران باید تغییرات مهمی در نحوه سیاستگذاری خود ایجاد کند. اول اینکه نمیتوان سیاستهای کشور را به شکل واکنشی و بر اساس سیاستهای ترامپ تعیین کرد بلکه باید با درک مساله به شکل تئوری بازیها برای هر سناریو شرایط بهینه را از پیش تعیین کرد. دومین مساله این است که پاشنه آشیل ایران اقتصاد بسته آن است و به جای سیاستهای انقباضی و کنترلی با هدف کاهش هزینههای ارزی این مساله را درک کرد که این مشکل در سالهای آتی نیز ادامه دارد، پس کشور نیازمند تغییر شرایط تجارت خارجی و سیاستهایی برای گسترش صادرات با هدف کسب ارز است.