دستکاری شاخصها مانع ارسال پیام درست به سیاستگذاران
سید مسعود آریادوست|
شاخص کل بازار بورس از بحث برانگیزترین و پرحاشیهترین مباحث در این بازار است. آنچنانکه بسیاری از تحلیلگران تکنیکال، این شاخص را معیار ورود و خروج و پیشبینی برای آینده بازار قرار میدهند. با این اوصاف سید حمید میرمعینی استاد دانشگاه و کارشناس حوزه بازار سرمایه معتقد است که شاخص بورس، مبنای مناسبی برای ارزیابی اوضاع بازار سرمایه نیست. به گفته این تحلیلگر بازار سرمایه یکی از دلایل مهمی که مانع از اعتماد به شاخص کل بورس است، دستکاریهای تعمدی و حساسیتهایی است که توسط سازمان متولی روی شاخص انجام میشود. او بیشترین حجم سود را در دستان سهامدار عمده میبیند و میگوید: «بیشترین بازده را سهامداران عمده در این بازار دارند. سهامداران عمده با توجه به مشخص نشدن بحث حاکمیت شرکتی در نظام مدیریتی، بیشترین منافع را در این بازار عائد خود میکنند. » به گفته میرمعینی بیشترین ضرر نیز عاید سهامدار خرد است. این تحلیلگر بازار بورس در تحلیل اوضاع کنونی بازار میگوید: «... به بحران نزدیک شدهایم. بحران زیاد هم دور نیست... در بازار سرمایه ایران فساد بسیار زیاد است... ». میرمعینی در اوضاع کنونی بازار توصیه به ورود ندارد مگر اینکه با مشاوران خبره، مشورت صورت بگیرد. اگر قصد سرمایهگذاری در بازار بورس را دارید، این گفتوگو را بخوانید تا از کم و کسریهای حاکم بر بازار مطلع شوید. لازم به یادآوری است که این گفتوگو قبل از خروج امریکا از برجام صورت گرفته است و لذا به موضوعات نوسانات شدید ارزی و سیاستهای کنترل ارزی و پیامدهای آن پرداخته نشده است.
شاخص کل بازار بورس در چند ماه منتهی به سال 96 و همچنین در روزهای ابتدایی سال 97، با رشد قابل توجهی همراه بود. به نظر شما آیا بین این رشد و اوضاع اقتصادی کشور، سنخیتی وجود دارد؟
در خصوص شاخص بورس که در حال حاضر بسیار مورد توجه اهالی رسانه است، با قاطعیت باید گفت که شاخص بورس، مبنای مناسبی برای ارزیابی اوضاع بازار سرمایه نیست. شاخص بورس در واقع نواقصی دارد و این نواقص سالیان سال است که وجود دارند و شاخص جایگزین هنوز هم تعریف نشده است، هر چند جایگزین مناسب نیز برای این مساله وجود دارد که نماگر مناسبی از اوضاع و شرایط بازار سرمایه و اوضاع اقتصادی باشد. در بازارهای کشورهای پیشرفته البته چنین نماگری تعبیه و طراحی شده است. اما در ایران به دلایل متفاوت، شاهد ارائه نماگر مناسب در بورس نیستیم.
از جمله نواقص شاخص میتوان به ناهمگونی وزن صنایع مختلف در بازار سرمایه اشاره کرد. در حال حاضر، شرکتهای پذیرفته شده در بورس در قالب 37 صنعت مختلف طبقهبندی شدهاند و سهامشان مورد معامله قرار میگیرند. بر اساس گروهبندی حسابهای ملی که توسط سازمان ملل طراحی شده است همه فعالیتهای اقتصادی در قالب 99 صنعت کلی گروهبندی شدهاند. در ایران نیز 99 صنعت وجود دارد که به زیرگروههای متعددی تقسیم میشوند. از این 99 صنعت که در اقتصاد کشور فعالیت دارند و در ایجاد تولید ناخالص کشور مشارکت دارند، فقط 37 گروه در بورس پذیرش شدهاند، بنابراین شاخص نمیتواند کلیت اقتصاد را نمایندگی کند و گویای اوضاع اقتصادی کشور باشد.
از طرفی وزن تاثیرگذاری شرکتهای مختلف به لحاظ محاسبه مبلغ سرمایه آنها در محاسبه شاخص ناهمگون است. وزن هر یک از این صنایع نیز با یکدیگر متفاوت است. به عنوان مثال وزن شرکتهای پالایشی و پتروشیمی را نمیتوان با وزن شرکتهای خودروسازی یا غذایی مقایسه کرد با وجود اینکه تعداد شرکتهای پالایشی کمتر است ولی به جهت میزان سرمایه و ارزش بازاری که دارند، تاثیر بیشتری هم در شاخص کل از خود بر جای میگذارند. به عنوان نمونه نوسانات هلدینگ خلیجفارس به تنهایی میتواند بر روند شاخص کل، حدود 500 واحد تاثیر بگذارد. بر این اساس اگر بازار روندی منفی داشته باشد ولی این هلدینگ روندی مثبت داشته باشد، تاثیرش در خنثیسازی بخشی از روند بازار و شاخص کل آشکار میشود. بنابراین به دلیل هم وزن نبودن صنایع مختلف در بازار سرمایه، شاخص کل نمیتواند معیار مناسبی برای رشد بازار سرمایه قلمداد شود.
مساله دیگری که منجر میشود تا شاخص کل را نماگر مناسبی برای بازار سهام ندانیم، دستکاریهای تعمدی و حساسیتهایی است که توسط سازمان متولی روی شاخص انجام میشود. متاسفانه ما روزهای بسیار بدی را هم داشتهایم که شاخص باید نزول بسیار شدیدی را تجربه میکرد تا پیام اوضاع بد اقتصادی به گوش مسوولان و تصمیمگیران و فعالان برساند. اما به دلیل دستکاریهای صورت گرفته در شاخص کل، این مساله رخ نداد. لذا شاخص کل کنونی نمیتواند به عنوان شاخص بورس اوراق بهاردار و ارزیابیکننده عملکرد بازار سرمایه باشد. این شاخص به هیچوجه نماگر مناسبی برای اوضاع بازار سرمایه نیست. حتی از این شاخص نمیتوان به عنوان یک شاخص پیشنگر استفاده کرد، تا تغییرات آینده اقتصاد را بر اساس آن پیشبینی کنیم. در دنیا نخستین شاخصی که بر اساس آن، اتفاقات آینده جهان سیاست مورد پیشبینی قرار میگیرد، شاخص بازار سرمایه است. این شاخص در دنیا، یک شاخص پیشنگر است که قبل از وقوع یک رخدادی بر اساس آن میتوان دست به پیشبینی زد. در حقیقت رخدادها توسط این شاخص پیشبینی میشوند. در شاخص کل بورس، ضعفهای اساسی وجود داد. به همین جهت باید گفت که این شاخص، یک شاخص قابل اعتماد و قابل اتکایی نیست؛ چراکه قابلیت توضیح دهندگی اوضاع بازار سرمایه و اقتصاد کشور را ندارد. البته بازار سرمایه نیز به نوبه خود از نواقص زیادی رنج میبرد که در ادامه گفتوگو به یکایک این نواقص خواهیم پرداخت.
بحث سفتهبازی نیز از جمله مباحث مهمی است که در بازار سهام مدام مطرح میشود. به کرات دیده شده که نماد خاصی بهطور ناگهانی با رشد تندی مواجه شده است. اما با بررسیهای صورت گرفته مشخص شده که تنها عاملی که این حرکت صعودی نماد را منجر شده، سفتهبازی بوده نه چیز دیگر. به نظر شما این مساله سفته بازی تا چه اندازه در سیاهنمایی شاخص کل میتواند تاثیرگذار باشد؟
البته سفتهبازی در تمام دنیا مرسوم است. سفتهبازها از جمله عوامل حیاتی بازارها هستند. در بازار خودرو، ارز، مسکن و سایر بازارهای دیگر سفتهبازی وجود دارد. این سفتهبازها البته دلال نیستند و نمیتوان به آنها دلال گفت؛ چرا که دلالها در پی این هستند که با غنیمت شمردن یک فرصت، ضمن کسب سود از بازار خارج شوند و منتظر موقعیت جدید شوند.
اما سفتهباز اینگونه عملکردی ندارد و صرفا در پی سودی موقت و فرصتی مختصر نیست. سفتهبازها در حقیقت حرفهییهای بازار هستند. اگر سیستم به آنها اجازه حیات غیر طبیعی و غیر معمول بدهد مطمئنا حرکت میکنند. در هر جایی که باکتری وجود داشته باشد، بلافاصله تکثیر میشود و ایجاد بیماری میکند. در بازارهای مختلف نیز همینگونه است.
در مورد حضور سفتهبازان باید گفت که در وهله اول آنها باید در بازارها وجود داشته باشند تا نقد شوندگی و حیات بازار به مخاطره نیفتد. یکی از عواملی که به نقدشوندگی بازار کمک میکند، وجود همین سفتهبازان در بازار است که از شرایط مناسب و موقعیتهایی که ایجاد میشود، استفاده میکنند که نهایتا منجر به سود و زیانشان میشود. اگر حرکات این سفتهبازان را نگاه کنیم، عمدتا بازده سودشان بالاتر از بازده بازار نبوده است. آنها هم سود میکنند و هم ضرر.
در بازار سرمایه ایران به دلیل نواقص ساختاری موجود، از جمله عمق نامناسب بازار، نوسانگیریها و سفته بازیها میتواند اثر عینی و مخربتری داشته باشد. عمق بازار دارای متغیرهای ویژه خود است که بحث سهام شناور آزاد از جمله آن است.
در حال حاضر در ایران شاید بالای 90 درصد از شرکتهای حاضر در بورس، سهام شناورشان زیر 10درصد است که با آوردن یک مبلغ جمعی و عمده، میتوان ارزش سهم را به راحتی بالا و پایین کرد. اگر عمق بازار به لحاظ سهام شناوری افزایش پیدا کند، نوسانگیری که توسط سفتهبازان صورت میگیرد، کاهش پیدا میکند و بازدههای غیر معمول نیز کاهش پیدا میکند.
تعداد فعالان در بازار سرمایه نیز از جمله مباحث مربوط به عمق بازار است. در حال حاضر تعداد فعالان بازار سرمایه در ایران چندان زیاد نیست. در سال 95 میانگین تعداد نفراتی که روزانه معامله میکردند شاید به 20 هزار نفر هم نمیرسید. اگر فعالان بازار سرمایه افزایش پیدا کند، بازار دارای عمق بیشتری خواهد شد.
قرار نیست دوباره چرخ را اختراع کنیم. محورهای توسعهیافتگی در بازار سرمایه کاملا مشخص است. عمق، سرمایه، فعالان بازار و... از لوازم بازار سرمایه پویا محسوب میشود. در حال حاضر شبیهترین بازار سرمایه به بازار ایران. بازار ترکیه است. این بازارها مراحل توسعه یافتگی را کاملا طی کردهاند. مخصوصا بازار سرمایه مالزی که بعد از ژاپن دومین بازار بزرگ سرمایه را در آسیا به خود اختصاص داده است. تمام ابزارها در این بازارها معامله میشود.
ورود و خروج در بازار مالزی از مناطق مختلف جهان صورت میگیرد. از سال 1998 که بحران مالی در جنوب شرق آسیا اتفاق افتاد، در بازار سرمایه مالزی برنامهریزی خاصی صورت گرفت. در مالزی دو «مستر پلن» 10 ساله برای بازار سرمایهشان به عنوان موتور محرک اقتصادی تعریف شد. اکنون مالزی دارای بازار توسعه یافته خوبی است. آنها به عموم چشماندازهای تعریف شده در برنامههایشان رسیدهاند.
ما برای تدوین برنامه کار سختی نداریم. برای اجرای برنامهها با مشکل مواجه هستیم. برای اجرای این برنامهها ارادهیی از سوی مسوولان وجود ندارد؛ اگر هم ارادهیی وجود داشته باشد، به لحاظ سیاسی امکان اجرایی شدن آن وجود ندارد. اگر بازار سرمایه در ایران بتواند به عنوان موتور محرک اقتصاد انتحاب شود به بیراهه نرفتهایم؛ چون که طی تحقیقات صورت گرفته، بازارهای سرمایه عمدتا نقش موتور محرک توسعه اقتصادی را در نظامهای اقتصادی بازی کردهاند.
از نقش سرمایهگذار خارجی در بازارهای سرمایه صحبت کردید. مشخصا برای داشتن یک بازار سرمایه مطلوب، حضور سرمایهگذار خارجی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. این دقیقا مسالهیی است که ما از وجود آن بیبهره هستیم. دلایل عدم حضور سرمایهگذار خارجی در بازار سرمایه و سهام ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
وجود سرمایهگذار خارجی بستر میخواهد. با وجود اینکه اقتصاد و بازار سرمایه ایران بازارهای جذابی برای سرمایهگذار خارجی است، اما بسترهای آن بسترهای مناسبی برای سرمایهگذار خارجی نیست. نخستین مساله در این مورد به ریسک سرمایهگذاری باز میگردد. سرمایهگذار مشخصا به فکر امنیت سرمایه خود است. با توجه به محدودیتهای ناشی از تحریم که در حال حاضر وجود دارد، مشخصا امنیت مورد توجه و مورد نظر سرمایهگذار خارجی تامین نشده است. بحث امنیت میتواند شاخههای زیادی داشته باشد. از جمله امنیت در مصادره نشدن دارایی سرمایه سرمایهگذار که در حال حاضر وزارت اقتصاد و امور دارایی این مساله را گارانتی میکند. اما این به تنهایی کافی نیست.
مساله دیگر به حفظ ارزش داراییهای سرمایهگذار باز میگردد. حفظ این ارزش به واسطه پول ملی صورت میگیرد. به این صورت که اگر نظام مناسبی برای تغییرات ارزش پول ملی نداشته باشیم، سرمایهگذار خارجی نمیتواند وارد شود. اگر یک سرمایهگذار خارجی قرار از شهریور ماه 96 وارد بازار ایران میشد، باید پول خود را به ریال تبدیل میکرد. او باید دلار خود را با 3700 تومان تبدیل به ریال میکرد. اکنون اگر بخواهد ریال خود را به دلار تبدیل کند، داراییاش متناسب با افزایش نرخ ارز مشخصا کمتر شده است.
این سرمایهگذار اگر چه در بازار سرمایه، سودی هم کسب کرده باشد به واسطه کاهش ارزش ریال در مقابل دلار این میزان سود، کاهش چشمگیری داشته است. ریسک نوسانات نرخ ارز باید پوشش داده شود که متاسفانه تاکنون این مساله صورت نگرفته است. بارها پیشنهاد شده که بورس ارز راهاندازی شود که این اتفاق تاکنون رخ نداده است.
مشکل دیگری که مانع از حضور سرمایهگذار خارجی در کشور میشود، ورود و خروج ارز به کشور است. با توجه به بسترهایی که در کشور است، سیستم مراودات مالی بینالملل، اجازه این انتقالات میسر نیست. این نیز یکی دیگر از دغدغههای سرمایهگذار خارجی است.
مورد دیگر بحث فساد اقتصادی و اداری است که در برخی مراجع وجود دارد. عمده این مشکلات منجر به این میشود که سرمایهگذار خارجی وارد بازار ایران نشود. این مسائل تا زمانی که حل نشود حضور سرمایهگذار خارجی در بازار سرمایه ایران منتفی است.
از مشکلات عدیده موجود در بازار سهام ایران صحبت کردیم. وجود سفتهبازان، نوسانات شدید نرخ ارز، مشکلات بانکی، مسائل سیاسی، نبود سرمایه خارجی و... از جمله این مشکلات بود. اما با این اوصاف باز هم شاهد خرید و فروش در این بازار هستیم. سوال این است که در این بازار آلوده، اصل سود را چه کسانی صاحب میشوند؟ چه کسانی متضرر هستند؟
واقعیت این است که بیشترین بازده را سهامداران عمده در این بازار دارند. سهامداران عمده با توجه به مشخص نشدن بحث حاکمیت شرکتی در نظام مدیریتی، بیشترین منافع را در این بازار عائد خود میکنند.
به نظر شما این سهامداران عمده برای کسب سود دست به سفتهبازی هم میزنند؟
برخی اوقات بله. به صورت غیر مستقیم این اتفاق رخ میدهد. البته سهامدار عمده بهطور مستقیم وارد نمیشود. سهامداران عمده چونکه دارای مشاوران خبره و بیشترین اطلاعات هستند، در ورود مناسب به بازار درست عمل میکنند و در نتیجه بیشترین سود را هم کسب میکنند.
به عنوان مثال در مورد قضیه کنتورسازی ایران، بیشترین منافع را همین سهامداران عمده کسب کردند. سهامدار عمده عمدتا دستکاریهایی را در این نماد انجام داد و اطلاعات ناردستی منتشر کرد و با چند معامله کلان پیش از بسته شدن سهم، کل بدهیهای خود را پرداخت کرد و چندین برابر سرمایه خود را سود کند. از طرفی، دیگران از این روند متضرر شدند. البته راهکار برخورد با این معضلات هم وجود دارد. اما بازار ما بهشدت از توسعه نیافتگی رنج میبرد و به همین دلیل چنین اتفاقاتی در بازار سرمایه و بورس کشور رخ میدهد.
بیشترین متضرران هم قاعدتا سهامداران خرد هستند.
بله، متاسفانه بیشترین ضرر نیز نصیب سهامداران خرد میشود. در توقفهای طولانی مدتی که برخی نمادها دارند از جمله نمادهای بانکی، بیشترین متضرران متاسفانه سهامداران خرد هستند. سهامدار خرد مقداری از سرمایه خود را صرف خرید نماد بانکی کرده و اکنون نیز به آن نیاز دارد. اما میبینیم که نماد مربوطه معامله نمیشود و اگر هم نماد بازگشایی شود، میبینیم که با تعدیلهای منفی سنگینی مواجه شده است که این ضرر زیادی را به سهامدار خرد وارد میکند. حتی بانکها حاضر نیستند که سرمایه مذکور را که صرف خرید سهام آن بانک شده، بابت تضمین وام قبول کنند. آنها سهام خودشان را هم قبول ندارند! بنابراین پول سهامدار خوابیده و سودی هم به آن تعلق نمیگیرد. از سویی هم بانک به سهامداران پاسخگو نیست. کسانی را سراغ دارم که بابت این موضوع بهشدت دچار خسران شدهاند. نماد برخی بانکها نزدیک به 2سال متوقف بود. بعد از بازگشایی نیز دیدیم که با چه قیمتی هم بازگشایی شدند.
چرا نباید در تصمیمگیریهایی که در دولت صورت میگیرد، به بازار سرمایه توجه شود؟ چرا کسی نباید پاسخگو باشد؟ چرا از بازار سرمایه اقبال نمیشود؟ بازار سرمایه کشور هیچوقت نمایندهیی نزد دولت نداشته است. همیشه این بازار به مثابه بچهیی سر راهی به آن نگریسته میشود. در صورتی که اگر بازار سرمایه ما به صورت یک بازار با اهمیت به آن توجه شود در توسعه اقتصادی بسیار تاثیر دارد. هم به لحاظ اینکه پولهای خرد جامعه جمعآوری میشود و هم به لحاظ اینکه منجر به تولید در بازارها میشود. این بزرگترین ماموریت بازار سرمایه است که از آن غافلیم.
با توجه به مشکلات عظیمی که در بازار غیر شفاف بورس و سرمایه ایران وجود دارد، آیا توصیهیی خاص به سهامداران خرد دارید که وارد این بازار نشوند؟
ببینید؛ سهامدار خرد باید حتما هنگام ورود و خروج اگر آشنایی ندارند حتما از نظرات مشاوران خبره استفاده کنند. سهامداران اگر پول مازادی دارند و میخواهند از منافع بازار سرمایه استفاده کنند. من توصیه نمیکنم که به صورت مستقل وارد شوند. این بازار تجربیات و تخصص خاص خود را لازم دارد. حتما باید از مشاوران و شرکتهای سرمایهگذاری استفاده شود تا ریسک خود را کم کنند. در کل با وجود اینکه اشخاص در این بازار هستند، به دیگران هیچگاه پیشنهاد نمیکنم تا ضمن رفع محدودیتها و نواقص وارد بازار شوند. تا زمانی که دولتها به این بازار به عنوان یک بازار با اهمیت نگاه نکنند، بهتر است که وارد بازار نشوند.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته، بازده سود سهامدار خرد طی 25سال گذشته، کمتر از کل بازارهای موازی بوده است. شخصا بازار سرمایه ایران را برای اینکه محلی برای جذب سرمایه مردم باشد، مناسب ارزیابی نمیکنم. در این بازار بسترهای لازم برای اینکه بتوان بخشی از نقدینگی جامعه را در این بازار جذب کنیم، بدون اینکه آسیبی به سهامدار وارد شود، وجود ندارد. این معضل به همان توسعه نیافتگی بازار سهام ایران باز میگردد که به نظر نمیرسد که برنامهیی هم برای آن وجود داشته باشد.
یقینا در عدم برنامهریزی و تعیین تکلیف بازار سرمایه در ایران، مسائل گوناگونی دخیل است. آیا به نظر شما سهامدار عمده، در این نابسامانی دخیل نیست؟ چراکه در این بازار با چنین روند غیر شفافی، بیشترین سودها عائد همین سهامدار عمده شده است. نظر شما چست؟
یقینا همینگونه است. بنگاهداران و مالکانی که شرکتهای خود را وارد بازار سرمایه میکنند، به خوبی منتفع شدهاند. اول اینکه سالانه 10درصد مالیات کمتری پرداخت میکنند. دوم اینکه از یک سری منافع تامین مالی استفاده کنند که بنگاههای خارج از بورس نمیتوانند، استفاده کنند. سوم اینکه نقد شوندگی سهمشان افزایش پیدا میکند. چهارم اینکه با یک سری کارهای خاص که میتوانند انجام دهند، ارزشهای چندین برابری را برای خودشان ایجاد میکنند. به عنوان مثال شرکتی که سالانه 20 تومان بابت هر سهم سود میدهد، طی یک نوع ارزشگذاری و بر اساس فعالیت خود، نسبت عائدی بر درآمد آنها (پی بر ای، E/P) به صورت خاصی تعریف میشود. از سویی اگر دقت کنیم هر یک از شرکتهای حاضر در بورس ایران پی بر ای کمتر از 5 یا 6 ندارند. با این میزان از E/P، ارزشگذاری یک سهم حدودا 140تومان تعیین میشود. در صورتی که معلوم نیست این روند سودآوری واقعیت باشد یا نه. این دارایی خوبی برای سهامدار عمده در بازار میشود.
سهامدار عمده اینگونه میتواند سود کلان کسب کند. چنین روندی در حقیقت ناشی از نبود قوانین و عدم اجرای صحیح قوانین است که منافع بسیار زیادی عاید سهامدار کلان کرده است.
بنابراین با توجه به نوع عملکرد سهامدار عمده و سازمان بورس باید گفت که فساد در این بازار وجود دارد.
بله، در بازار سرمایه ایران فساد بسیار زیاد است. از انتشار اطلاعات گرفته تا ایجاد باندهایی برای تغییرات و دستکاری در قیمت بازار سرمایه و سودسازی در بنگاه اقتصادی، فساد وجود دارد. این فساد تا زمانی که نهاد متولی بازار سرمایه، قدرت قانونی و اجرایی نداشته باشد تا ناشرین (مخصوصا شرکتهای ناشر) را بهطور کامل و جدی مجازات کند، رفع این مشکل قابل اجرا نیست.
در هر سیستمی که شکاف وجود داشته باشد، آدمهای سوءاستفادهکنندهیی هستند که از این شکافها بهرههای نادرست میبرند.
اجازه بدهید مقداری در مورد سود بازارهای موازی با بازار سرمایه و سهام صحبت کنیم. سود بانکی 15 درصد را میتوان یکی از رقبای جدی بازار سهام محسوب کرد. از سوء تاثیرات این مساله بگویید. در هیچ جای جهان بانکها چنین سودی را به سپردهگذاران خود نمیدهند تا برای بازار سرمایه رقیبتراشی شود.
بازار پول و سرمایه همیشه رقیب بودهاند. بازار سرمایه به هر حال ریسک بیشتری دارد و در آن سود تضمین شدهیی وجود ندارد که در آینده به صورت قطعی به سرمایهگذار پرداخت شود. احتمال نوسان در سوددهی وجود دارد. لذا باید یک میزان بازدهی نسبت به بازار پول وجود داشته باشد که البته در بازار سرمایه ایران، طی این چند سال اینگونه نبوده است.
اصولا کسی که در بازار پول سرمایهگذاری کرده است، سود بیشتری داشته و ضرر هم نکرده است. کسانی که در بازار سرمایه حضور داشتهاند، هم ضرر کردهاند و هم فرصت جایگزینی را از دست دادهاند. این اتفاقات اصولا در بازارهای ناکارآمد رخ میدهد. در بازارهای سرمایه دنیای با توجه ویژگیهایی که دارند و منجر به صرفه ریسک و بازده میشد، متناسب با صرف ریسک، بازده مناسبی را هم به دست میآورند. این مساله در بازار سرمایه ایران وجود نداشت؛ لذا باعث میشد هم سرمایهگذار از بازار خارج شود و هم منجر به این میشد که سرمایه بازار، کاهش پیدا کند.
بازار سرمایه ایران تنگناها و نواقص زیادی دارد که باید تک تک آنها حل و فصل شود. این موضوع پشتیبانی حاکمیت را طلب میکند. در دنیا نخستین محور در خصوص رشد و توسعه، بحث سرمایهگذاری است؛ چه داخلی و چه خارجی. کشورهایی که اکنون توسعه یافته محسوب میشوند، در زمینه ورود و خروج سرمایهشان نسبت معقولانهیی وجود دارد؛ چراکه ورود سرمایه نسبت به خروج آن بیشتر است. این در حالی است که در ایران خروج سرمایه حرف اول را میزند. خروج سرمایه در ایران چندین برابر ورود سرمایه است. همین موضوع باعث شده است که شاهد سرمایهگذاری کافی نباشیم و ریسک بالایی در بازار به وجود آید. نبود برنامه نیز باعث شده که مشکلات ما در حیطه بازار سرمایه دوچندان شود.
برای اینکه بازار بورس و سرمایه در ایران رونق بگیرد، تصمیمات عجیبی هم گرفته شده است. به عنوان مثال خرید و فروش در بازار فارکس را ممنوع کردند تا برای بازار بورس ایران رقیبی پیدا نشود. به نظر شما آیا چنین سیاستهایی میتواند در پویایی بازار سرمایه ایران موثر باشد؟
بازار فارکس یک بازار تخصصی است که به صورت 24 ساعته در آن معامله صورت میگیرد. این بازار بر اساس اخبار و اطلاعات روز حرکت میکند. فی الواقع بازیگران ایرانی هم نمیتوانند در روند آن نقش و تاثیری داشته باشند. این بازار، بازار بسیار بزرگی است. کلیه رخدادهایی که در دنیا اتفاق میافتد، در روند این بازار تاثیر دارد. ما به دلایل متعددی نمیتوانیم به بازار فارکس دسترسی داشته باشیم. این بازار در واقع در اقتصاد ایران نمیتواند تاثیر مثبتی داشته باشد.
در مورد بازار فارکس بیشتر بحث خروج ارز مطرح بود که محدودیتهای بینالمللی و حاکمیتی مانع از این امر میشد. به همین جهت سرمایهگذار ایرانی در انتخاب بروکرهای خارجی دچار مشکل میشد.
از سویی نظام بازار ارز در ایران مبتنی بر نظام بازار آزاد نیست. نظام بازار فارکس بر اساس نظام بازار آزاد است که ما متاسفانه اینگونه نیستیم.
شما در صحبتهایتان از فساد در بازار سرمایه و بورس ایران صحبت به میان آوردید. آیا در بازار سرمایه ایران به بحران رسیدهایم؟
خیر، ما هنوز به بحران نرسیدهایم. بحران ما زمانی ایجاد میشود که اقتصاد از هم بپاشد. بازار سرمایه هنوز به این مرحله نرسیده است. چرا که بازار سرمایه برای اقتصاد کشور پیشرو نیست تا وارد مرحله بحران شده باشد.
آیا به بحران نزدیک شدهایم؟
بله. به بحران نزدیک شدهایم. بحران زیاد هم دور نیست. به بحران بانکها نگاه کنید که هنوز هم رفع نشده است. بازار سرمایه هم از این بحران دور نیست.