نسخه مدرن استبداد
منصور بیطرف
سردبیر
شاید زمانی که امریکاییها در شروع قرن بیست و یکم به دموکراسی خود به شدت میبالیدند- به ویژه پس از انتخاب یک رییسجمهور سیاهپوست به نام باراک اوباما- هیچوقت فکر آن را نمیکردند که کمتر از یک دهه وارد عرصهیی شوند که ترامپ پرده از چهره «استبداد امریکایی» را برکشد. شاید واژه «استبداد امریکایی» در این زمانه کمی غریب به نظر برسد اما با نگاهی به اتفاقات 3دهه اخیر به خصوص دوره جدید میتوان به وضوح این «استبداد» را مشاهده کرد. اگر تاکنون نگاه ما و اندیشه ما در مورد استبداد بیشتر به درون سرزمین حکومتها بوده است نه بیرون آن ولی واقعیت جدید امریکا، چهرهیی بیرونی را از خود نشان داده که «استبداد» نابترین واژهیی است که میتوان بر آن نهاد، آن هم در دورهیی که دنیا از همه لحاظ، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به نظر به سمت لیبرالیسم میرود. اگر در جستوجوی معنی «استبداد» نگاهی به لغتنامههای انگلیسی وبستر یا آکسفورد بیندازیم آن موقع تطبیق این واژه با رفتار امریکا را به خوبی متوجه میشویم. وبستر، استبداد را «قدرت مطلقهیی» تعریف میکند که یک حکومت یا مستبد آن را «با اقتدار تمام برای تضعیف {دیگری} اعمال میکند». همچنین لغتنامه انگلیسی آکسفورد استبداد را «قدرت مطلقهیی که به روش خشن و تضعیفکننده اعمال شود» میداند. آیا معنای این واژه با حرکات ترامپ در زمینههای سیاست خارجی یا داخلی منطبق نیست؟ آیا نمیتوان گفت که اعمال تحریمهای وحشیانه ترامپ علیه ایران نمونه بارزی از حرکت «استبداد امریکایی» ترامپ است؟ آیا نمیتوان گفت که اعمال تعرفههای بالای امریکا علیه واردات فولاد به آن کشور(که بیشتر از جانب متحدانش وارد امریکا میشود) تا آنها را که در جناح او علیه ایران نایستادهاند تنبیه کند، رفتاری استبدادی است؟ در واقع فرق «استبداد امریکایی» با «استبداد»های دیگر در خصلت و ویژگیهای نوین «استبداد امریکایی» است. امریکاییها درحالی که در درون کشور خود در ظاهر از آزادی بیان استفاده میکنند و در شبکههای خود بالاترین مقام حکومت خود- رییسجمهور- را به سخره میکشند و مهمتر از آن حق انتخاب کارگزاران کشورشان را برای خود قایل هستند اما در باطن رفتاری متضاد با آرمانهای خود دارند. آنها حتی در داخل کشور خود حتیالامکان سعی میکنند از کوچکترین مظاهر دموکراسی، یعنی شنیدن صدای مخالف غفلت ورزند و آن را انکار کنند. اینها را میتوان در مسدود کردن پست منتقدان ترامپ در توییتر او یا بازتعریف وظایف جدید فرمانداران آن طور که در گزارش امروز صفحه 8 هم آمده، مشاهده کرد. در سیاست خارجی هم نمونه مشهود آن، رفتاری است که امریکا با ایران و کشورهای دیگر دارد. در اصل از یک نگاه زمانی میتوان کشوری را تحریم کرد که سازمان ملل در مقام نماینده دولتهای جهان آن را وضع کند. در این صورت میتوان گفت که تصمیم اکثریت بر اقلیت غلبه یافته و بخش مهمی از دموکراسی اعمال شده است. اما اگر یک کشوری فقط به صرف پول و زور خود- مثل امریکا- بخواهد بر تصمیم اکثریت غلبه کند آیا همان رفتاری را در پیش نگرفته که یک مستبد اعمال میکند؟ در این مرحله چه فرقی بین رفتار یک مستبد با رفتار امریکایی است؟ نشناختن «حق» طرف مقابل جزو ویژگی و خصلت مهم مستبد است که به انحای مختلف میخواهد از زیر بار آن شانه خالی کند. «استبداد امریکایی» تنها «حقی» را که برای خود قایل است، آن است که «حق» دیگری را به رسمیت نشناسد. او به ظاهر از واژه «حق مردم» استفاده میکند اما نمیداند که کمترین «حق مردم»، «حق زندگی» است که با تحریمهای یکجانبه و خارج از سازمان ملل میخواهد آن را بگیرد. کما اینکه کانت به زیبایی خصلتهای این استبداد را که در عصر جدید در قالب «استبداد امریکایی» نمود یافته، ترسیم میکند. نخستین خصلت، اول اقدام میکنند بعد شرایط را متناسب با عمل تعدیل میکنند. استبداد امریکایی اول از برجام خارج میشود و بعد تحریمهای یکجانبه را متناسب با خروجش از برجام و بر خلاف قطعنامههای سازمان ملل اعمال میکند. دومین خصلت، تقصیر را گردن سایرین میاندازند. استبداد امریکایی دلیل خروج از برجام را درحالی بر گردن ایران میاندازد که آژانس بینالمللی انرژی بارها اذعان کرده که ایران از تعهدات خود خارج نشده است؛ و سومین خصلت، تفرقه میاندازد و حکومت میکند. استبداد امریکایی برای پیشبرد کار خودش هم شرکتهای اروپایی و دیگر اقصا نقاط دنیا را تهدید میکند و هم دولتهای آنها را و در عین حال به برخی از آنها چراغ سبز هم نشان میدهد. تعرفه بالا بر کالاها میبندد که مخالف قواعد تجاری سازمان تجارت جهانی است اما در عین حال میگوید که اگر با من راه بیایید من هم با شما کنار میآیم. استبداد امریکایی، نسخه مدرن استبداد قدیم است. ظاهری دموکرات دارد اما در باطن جز خشم و نفرت از طرف مقابل چیزی را در آن پیدا نمیکنید.