سفر شوم رضاخان به ترکیه
دوازدهم خرداد 1313، تنها مسافرت خارجی رضاخان به ترکیه آغاز شد. این سفر یک ماهه، انگیزههای او را برای تقلید ناقص از آتاتورک تشدید کرد. رضا شاه پس از بازگشت از ترکیه دست به اقدامات زیادی زد تا به اصطلاح ایران نیز همانند ترکیه به تمدن و پیشرفت رهنمون شود. تا تاریخ خرداد 1314 کلاه یک لبه که به نام کلاه پهلوی معروف بود، ناگهان ممنوع و به کلاه تمام لبه (شاپو) تبدیل شد. در واقع این تقلیدی کامل از کلاههایی بود که ترکها پس از به قدرت رسیدن کمال پاشا آتاتورک از آن استفاده میکردند. رضا شاه معتقد بود که با چنین تغییراتی اختلاف ظاهری ایرانیها به اروپاییها برداشته خواهد شد! یکی دیگر از رهاوردهای مسافرت رضا شاه به ترکیه الغای عناوین بود که ترکها هم پس از تغییر رژیم امپراتوری عثمانی به ترکیه جدید، عناوین پاشا، آقاسی، افندی و... را منسوخ کرده بودند. در ایران هم در تاریخ 9 مرداد 1314 نظامنامهیی تنظیم و برای عموم اعلام شد.
با اجباری شدن کلاه شاپو، مردم بهدنبال واقعهیی بودند تا علنا به اعتراض علیه این قانون دست یابند. طی سفر وزیر معارف وقت، میرزا علیاصغر خان حکمت، به شیراز پس از برگزاری جشن و سخنرانی وزیر، تعدادی از زنان به روی سن آمده و با برداشتن حجاب خود شروع به پایکوبی کردند. مردم شیراز به نشانه اعتراض در مسجد وکیل جمع شده و با سخنرانی سیدحسامالدین فالی از علما و روحانیون متنفذ شیراز این اعتراض به سراسر ایران کشیده شد. کشف اجباری حجاب سوغات شوم دیگر رضا شاه از ترکیه به ایران بود. برای برداشتن حجاب زنان، مجالس جشن و سخنرانی ابتدا در تهران و شهرهای شمال ایران و سپس بهتدریج در سایر شهرها برقرار شد. اما بهدلیل اجباری بودن و مخالفتهای فراوان مردمی، کاری از پیش نرفت تا اینکه روز 17 دی ماه 1314 شاه به اتفاق ملکه و شاهدختها در جشن دانشسرای مقدماتی تهران بدون حجاب حاضر شدند.حسین قلی مستعان نویسنده معروف روزنامه «ایران»، مهمترین و بزرگترین روزنامه یومیه وقت، حوادث مقارن 17 دی را از نگاه یک روزنامهنگار برای مجله «روشنفکر» به مدیریت رحمت مصطفوی، به تاریخ پنجشنبه، 14 دی ماه 1340 در ذیل عنوانهای: «ولوله و چادربرداری در میان خانوادهها و محافل و مردم چنین نوشته است که: بسیاری از فامیلها برای اینکه زنهایشان کشف حجاب نشوند، از ایران مهاجرت کردند، عدهیی معتقد بودند دیگر هیچکس نباید زن بگیرد، مردان متدین علیه بیحجابی کفن پوشیدند و عدهیی از حاجیها زنشان را طلاق دادند.»