شهرزاد روایتگر صادق
داریوش صارمی
آخرین سکانسهای سریال جذاب و پرمخاطب شهرزاد در مقابل دیدگان هزاران بیننده به پایان رسید. قصه دلدادگی و شوریدگی پرسوناژهای سریال شهرزاد، سه سال همراهمان بود، سه سال با این عشقها زندگی کردیم، گریستیم، متنفر شدیم و گاها خنده بر لبانمان نشست. حسن فتحی کارگردان پرتوان شهرزاد بار دیگر ثابت کرد که غمنامه عشق را به خوبی میشناسد. شهرزاد بار دیگر ما را به دنیای مردانگی کلامخملیهای دهه 30 برد. شهرزاد هر دوشنبه فرمان دلتنگی را صادر میکرد تا سرگردان در کوچه پس کوچههای تهران دهه 30 به دنبال سادگی و صداقت پرسه بزنیم. شهرزاد کودتای 28 مرداد را به یادمان آورد، به یادمان آورد که دکتر مصدق با تمام نقدهایی که بر عملکرد آن وجود دارد، مسیر موفقی برای توسعهیافتگی کشور بود. شهرزاد درد روشنفکری صادق هدایت را در دلمان زنده کرد. شهرزاد به ما یادآوری کرد تنها با خواندن و آگاهی میتوان در مقابل پدرخواندههای فساد ایستادگی کرد، شهرزاد به یادمان آورد، شعر و قلم جایگزین شایستهیی برای شش لوله و خشونت است. اگر نقشآفرینی استاد علی نصیریان را در قاب دیگری بررسی کنیم، بازیهای زیبا و بینقص تکتک بازیگران یکی از نقاط قوت سریال است. بازی پرتوان شهاب حسینی آن قدر به دل مینشست که یک دوقطبی دوست داشتن و تنفر را از شخصیت قباد در ذهن تماشاگران به نمایش میگذاشت.
عاشقانه شهرزاد به سرانجام رسید. تهیهکنندگان سریال «شهرزاد» در وداع با مردم و در توصیف این مجموعه از این تعابیر استفاده کرده و در تمام فصل اول نیز با این عبارت روبهرو بودیم: «در تندباد حوادث، عشق نخستین قربانی است.» شهرزاد اما تنها روایت قصه دلدادگی نبود، شهرزاد شرح زیبایی از عشق بیمارگونه را نیز به خوبی به تصویر کشید. اگر از قصهگویی شهرزاد برای تاثیرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه «قباد» برای به دست آوردن آزادیاش بگذریم، این سوال در ذهن بیننده نقش میبندد که آیا عشق یک بیماری است؟ بیماری که به جنون و آدمکشی میانجامد. شاید بهترین پاسخ در این راستا آن باشد که مرزی باریکتر از مو در دو اقلیم عشق و بیماری وجود دارد.