«مایکل سندل» و جام جهانی فوتبال

۱۳۹۷/۰۳/۳۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۲۳۹۶۶
«مایکل سندل» و جام جهانی فوتبال

محمدمهدی حاتمی|

پرداخت پاداش به برندگان و شرکت‌کنندگان در رویدادهای ورزشی در سطح قهرمانی ظاهرا آن قدر بدیهی به نظر می‌رسد که کمتر کسی ممکن است از خود بپرسد اساسا چرا باید به این گروه پاداش تعلق بگیرد؟ آیا واقعا باید به قهرمانانی که به صورت عرفی دستمزدهای بالایی هم دریافت می‌کنند، پاداش‌های میلیاردی داد؟ موافقانی هستند که می‌گویند، پیروزی قهرمانان «آدرنالینی» است که در سطح ملی ترشح می‌شود و شاد کردن دل میلیون‌ها ایرانی در مقابل پرداخت چند میلیارد تومان پاداش هیچ است. هیجان ورزش در سطح قهرمانی و غرورآفرینی نهفته در دل پیروزی‌های ملی، توجیهات پیش پا افتاده‌یی هستند که می‌توانند توضیحی برای پاداش دادن به قهرمانان باشند اما آیا اهدای این پاداش‌ها علاوه بر ایران در سایر کشورهای دنیا هم مرسوم است؟ آیا واقعا به پرداخت این قبیل پاداش‌ها نمی‌توان ایرادی گرفت؟

 هبه 600 هزار دلاری و سنگاپوری‌های ولخرج

در میان اخبار مسرت‌بخشی که بعد از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر تیم ملی مراکش منتشر شد، خبری هم بود که احتمالا از فرط بداهت چندان به دقت دیده نشد: فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش پس از پیروزی برابر مراکش، پاداشی ۶۰۰ هزار دلاری برای ملی‌پوشان فوتبال ایران در نظر گرفته‌اند. در ادامه این خبر، این نکته هم آمده بود که این پاداش ۶۰۰ هزار دلاری شامل تمامی بازیکنان و اعضای کادر فنی می‌شود همچنین وزیر ورزش تا پرداخت این پاداش به ملی‌پوشان در اردوی تیم ملی خواهد ماند.

پرداخت جوایز و مشوق‌های مالی به ورزشکاران برنده عناوین جهانی اما تنها مختص ایران نیست. بسیاری از کشورهای جهان، کسب مدال‌های طلا، نقره و برنز و جام‌های بین‌المللی را با پرداخت پاداش‌هایی چشمگیر به اعضای تیم‌های ورزشی جبران می‌کنند. به عنوان نمونه طی المپیک زمستانی سال 2018 در پیونگ چانگ کره جنوبی، که از اهمیتی به مراتب کمتر از المپیک جهانی و نیز جام جهانی فوتبال برخوردار است، کشورهایی مانند آلمان، امریکا، فرانسه، اندونزی و سنگاپور به برندگان مدال پاداش دادند. میزان این پاداش اما تقریبا از هیچ قاعده یا هنجار خاصی تبعیت نمی‌کرد: کانادایی‌ها به ازای هر مدال طلا 15هزار دلار پاداش دریافت می‌کردند، فرانسوی‌ها 55 هزار دلار و سنگاپوری‌ها یک میلیون دلار! این درحالی است که کشورهای نسبتا فقیری مانند کره شمالی هم به شیوه‌یی منحصر به فرد به ورزشکاران المپیکی خود پاداش می‌دهند. حالا که کره شمالی در چرخشی سیاسی تغییر موضع داده، شاید باور این موضوع عجیب باشد اما در المپیک سال 2012 لندن، ورزشکاران کره‌شمالی در صورتی که در بازی‌های المپیک به مدال طلا می‌رسیدند، یک دستگاه یخچال فریزر از سوی دولت کشورشان پاداش می‌گرفتند. در صورت شکست اما این ورزشکاران باید پس از برگشت به اردوگاه‌های کار اجباری می‌رفتند.

با این همه دست‌کم در ایران، این تنها دولت نیست که به قهرمانان پاداش مالی می‌دهد. در دوره اخیر بازی‌های المپیک ریو در سال 2016میلادی، بسیاری از بانک‌ها، شرکت‌های بزرگ، شهرداری‌ها، شوراهای شهر و حتی مساجد، بعد از پیروزی‌های تیمی و انفرادی قهرمانان ایرانی المپیک، آنها را جایزه باران کردند. بودجه دولتی پرداخت جوایز و پاداش‌ها به قهرمانان المپیک از سوی وزارت ورزش و جوانان تامین می‌شود و معمولا سطح مشخص و مصوبی دارد. از سوی مقابل، شرکت‌های خصوصی و همین طور بانک‌هایی که همین رویه را تکرار کردند(و البته بسیاری از آنها به مفهوم واقعی «خصوصی» هم نبودند) بدون معیاری مشخص و شاید حتی از روی رقابت، برای اهدای پاداش‌هایی هر چه بیشتر با هم مسابقه می‌گذاشتند. می‌توان پرسید آیا شرکت‌های شبه دولتی، بانک‌های دولتی و مساجد که خود از محلی دیگر تامین بودجه می‌شوند، مجاز به این قبیل حاتم بخشی‌ها هستند؟

از دیگر سو درحالی که تیم‌های باشگاهی متعلق به بخش خصوصی اساسا در مورد اعطا یا عدم اعطا پاداش و نیز میزان پاداش اهدایی به بازیکنان خود مختارند، این موضوع را نمی‌توان و نباید به تیم ملی هم تسری داد. محبوب‌ترین تیم‌های فوتبال باشگاهی در ایران، عمدتا هنوز دولتی‌اند و بودجه دولتی دریافت می‌کنند. این درحالی است که تیم‌های باشگاهی حرفه‌یی در اروپا، باشگاه هواداران، ورزشگاه‌های اختصاصی و اسپانسرهای بزرگی دارند که امکان تامین مالی اهدای پاداش به بازیکنان را فراهم می‌کند. قیاس میان باشگاه‌های فوتبال ایرانی و اروپایی در اینجا هم لنگ می‌ماند.

 چه کسی به «اصغر فرهادی» پاداش داد؟

با این همه، مخالفان پرداخت پاداش به قهرمانان ورزشی، استدلال دیگری هم دارند: چرا درحالی که بسیاری از رشته‌های ورزشی حتی فدراسیون‌های رسمی هم ندارند، بودجه تخصیص یافته به فوتبال باید تا این اندازه زیاد باشد؟ تعداد رشته‌های مهجور واقعاً زیاد است. از واترپولو و کبدی گرفته تا والیبال که تنها چند سالی است به صدر محبوب‌ها رسیده است. پاسخ می‌تواند این باشد که فوتبال پرطرفدار‌ترین ورزش در جهان است و پاداش هم باید تابع تعداد طرفداران باشد. این پاسخ اما اساسا بی‌توجیه به‌نظر می‌رسد. اگر بنا باشد تعداد طرفداران برای اعطای پاداش به یک فعالیت ملاک قرار بگیرد احتمالا باید به بسیاری از خوانندگان موزیک پاپ، نویسندگان، بازیگران سینما یا حتی چهره‌های سیاسی هم به دلیل محبوبیت پاداش داد. می‌توان پرسید چرا بخشی از حمایت‌هایی که در قالب پاداش از چهره‌های فوتبالی صورت می‌گیرد، متوجه برخی سلبریتی‌های افتخارآفرین مانند اصغر فرهادی، مریم میرزاخانی یا علیرضا قربانی نمی‌شود؟

علاوه بر این از آنجا که پاداش‌های دولتی و غیردولتی در حکم حمایت از تداوم روند محبوبیت رشته‌های ورزشی مانند فوتبال هستند، پاداش بیشتر یعنی محبوبیت بیشتر. حال آیا بهتر نیست بخشی از حمایتی که از رشته‌یی مانند فوتبال صورت می‌گیرد به سمت رشته‌هایی مانند والیبال برود که از قضا امکان کسب رتبه‌های جهانی بهتر در آنها بسیار ساده‌تر از فوتبال است؟

 معجون فلسفه سیاسی و فوتبال

اما آیا دولت‌ها اساساً مجاز به پرداخت پاداش به برندگان رویدادهای ورزشی هستند؟ «فلسفه سیاسی» احتمالا دورترین حوزه آکادمیک نسبت به فوتبال به طور خاص و ورزش به طور عام است اما همین حوزه آکادمیک شاید بتواند پاسخی برای این پرسش فراهم کند.

 از منظر فلسفه سیاسی، دولت نماینده عامه شهروندان یک جامعه است و نه نماینده طبقه، طیف یا گروهی خاص. از این منظر، دولت‌ها باید ضامن تامین اساسی‌ترین نیازهای شهروندان باشد و نه نیازهایی که به نظر عده‌یی ضروری باشند و به نظر عده‌یی دیگر غیرمرتبط. به عنوان نمونه، اگر نظام درمانی کشوری با کمبود جدی دارو مواجه باشد و همزمان، سازمان فضایی کشور پروژه گرانقیمت فرستادن انسان به مریخ را دنبال کند، اعتراض شهروندان خالی از وجه نیست. حتی این استدلال که متولی هر یک از این امور نهاد یا سازمانی جداگانه است نیز نمی‌تواند محلی از اعراب داشته باشد چراکه در کمترین حالت نشان‌دهنده «تخصیص غیر بهینه منابع» است. این درحالی است که علم «تخصیص بهینه منابع» یکی از نخستین تعاریفی است که از علم اقتصاد به دست داده شده و اداره اقتصاد نیز احتمالاً اصلی‌ترین وظیفه دولت‌ها است. بنابراین، تخصیص غیر بهینه منابع در درجه اول اقدامی نادرست از منظر اقتصاد است. اما این تمام ماجرا نیست. اعطای پاداش مادی به ورزشکاران ایراد دیگری هم دارد.

«مایکل سندل» استاد فلسفه دانشگاه هاروارد در کتاب معروف خود به نام «آنچه با پول نمی‌توان خرید» به کالاها، فعالیت‌ها و اموری اشاره می‌کند که عجین کردن آنها با نظام‌ها خرید و فروش مالی، می‌تواند به‌شدت از اعتبار و معنا تهی شان کند. سندل البته از فوتبال نام نمی‌برد، اما مثال‌های متعددی از خرید و فروش و «کالایی شدن» در مواردی می‌زند که سابق بر این، پول توان خرید آنها را نداشت. به عنوان نمون، امکان چادر زدن در «پارک ملی یوسیمیتی» در امریکا، که علی القاعده باید در اختیار همه شهروندان امریکایی باشد، به دلیل حضور دلال‌های «مکان چادر زدن» در این منطقه جنگلی با چالش رو به رو شده است. در این جنگل، تعداد جاهایی که شما می‌توانید در آنها چادر بزنید، محدود هستند و البته کسانی هستند که این جاهای معدود و محدود را پیشاپیش اشغال می‌کنند و بعد آن را براساس بالاترین قیمت به متقاضیان ارائه می‌دهند. سندل می‌گوید اگر اقتصاد را مبنا قرار دهیم در اینجا با یک نظام کاملاً کارا و بهینه مواجه هستیم چراکه هم فرد متقاضی چادر زدن، هم دلال و هم دولتی که مالیات دریافت می‌کند در اینجا منتفع شده‌اند. اما آیا اجاره دادن طبیعت و بازاری کردن یک پارک ملی به ما حس خوبی می‌دهد؟

سندل مثال‌های دیگری هم از اموری می‌آورد که نباید «پولی» شوند. خرید و فروش برخی اعضای بدن مانند «کلیه»، از نظر اقتصادی نظامی بهینه و کارا ایجاد می‌کند: فرد‌دهنده به پولش می‌رسد، فرد‌گیرنده سلامتی‌اش را باز می‌یابد و بیمارستان هم هزینه درمان و جراحی را از بیمه دریافت می‌کند. با این حال آیا قیمت گذاشتن بر «کلیه»، همزمان امکان کم ارزش شدن جان انسانی را هم فراهم نمی‌کند؟ اعطای جایزه در مقابل برنده شدن در یک رویداد ورزشی هم ورزش را از ساحت سنتی «کسب سلامتی» دور می‌کند و آن را بیش از پیش بازاری می‌کند. علاوه بر این باید پرسید چرا فوتبال، چرا پاداش‌های نجومی و البته چراهای دیگر. شاید بهتر باشد بار دیگر که دولت پاداشی چندصد هزار دلاری به تیم ملی فوتبال ایران می‌دهد، کمی بیشتر راجع به این موضوع فکر کنیم.