سرود ملی؛ آزمون وطنپرستی!
سرود ملی فرانسه در مسابقات ورزشی کم حاشیه نیافریده است
علیرضا کیانی|
اخبار نظام آموزشی کشورها معمولا به ندرت خبرساز میشوند. اما همین دو هفته پیش خبری از آموزش و پرورش فرانسه منتشر شد که بازتاب جهانی یافت. بر اساس این خبر تمامی دانشآموزان دبستانی در فرانسه باید هم سرود ملی را حفظ کنند و هم بتوانند آن را ریتمیک بخوانند. البته اینکه هر دانشآموزی در هر جای دنیا سرود ملی کشورش را بلد باشد چیز عجیبی نیست. اما سوال پایهیی که کمتر پرسیده میشود این است که اصلا سرود ملی از کجا آمده و آمدنش بهر چه بوده است. حتی پاسخ به همین دو سوال، میتواند عقاید ملی را نسبت به سرود ملی یک کشور مخدوش سازد. سرودهای ملی معمولا یا تصنیفی در باب فداکاریهای میهنپرستانه است یا توصیفی است از تاریخ سجایا و حسنات ملی- میهنی. سرود ملی فرانسه که از این به بعد به نام مشهورش یعنی لا مارسیز
(La Marseillaise) از آن یاد خواهد شد، از این منظر با دیگر همتایان متفاوت است. لا مارسیز در واقع سرودی برای شوراندن حس بقای ملی در میان انقلابیون فرانسه بود. متن آن در سال 1792و 3سال پس از انقلاب کبیر نوشته شد؛ زمانی که انقلابیون خود را در جنگی تمامعیار با دیگر قدرتهای اروپایی در خارج و مخالفان انقلاب در داخل میدیدند. متن این سروده از مظالم دسیسههای خونبار ضد انقلاب میگوید: «در برابر ما؛ بیرق خونین استبداد افراشته است/ آیا نعره سربازان موهن از حومه را میشنوی؟ میآیند که بتازند بر شما؛ که ببرند گلوی پسران و زنانتان را». اما همین روز سرخ، روز افتخار نیز هست؛ چنانکه در این «روز پر شکوه»، «فرزندان سرزمین پدری» فراخوانده میشوند تا در برابر «سربازان هراسناک ضد انقلاب» صفآرایی کنند. بعد از همه این تهدیدها نوبت به ترجیعبند شعر میرسد: «سلاح برگیرید، شهروندان، جوخه رزم بسازید، به پیش بتازید و خون ناخالص را در ترکهای دشت روان کنید.»
فرانسه انقلابی
هزاران سرباز داوطلب با این وردها به جبهههای جنگ میرفتند تا سلطنت را در پاریس، طرفداران آن را در خارج از مرکز، و مخالفان خارجی آن را در مرزها از میان بردارند و جمهوری فرانسه را پایهگذاری کنند. با بازگشت استبداد به فرانسه، اینبار، لا مارسیز را جمهوریخواهان میخواندند و از همین رو هم در ابتدای قرن 19ام گاهی این سروده توسط دولتهای سلطنتی در فرانسه ممنوع میشد اما از همین روزن بود که لا مارسیز به سرود بینالمللی مبارزان ضد استبداد و ذکر دهان رادیکالها بدل شد. نهایتا، لا مارسیز در سال 1879 و در زمان جمهوری سوم فرانسه، سرود ملی این کشور عنوان گرفت. اگر فیلم کازابلانکا را دیده باشید، حتما آن صحنهیی را یادتان هست که در آن افسران آلمانی در حال خواندن سرود ضد فرانسوی «دیدبان راین» هستند که ریشه در دشمنی دیرین میان فرانسه و آلمان دارد، و تعدادی از مشتریان میخانه ریک که بعضی از آنها از نازیسم به آفریقا پناه برده بودند، در جواب لا مارسیز را میخوانند. اگر این فحوا و معنای لا مارسیز باشد، آنگاه هیچ فردی عاقل و سلیمی با این سرود مشکلی نخواهد داشت. اما بعضی از انسانهای عاقل و سلیم با این سروده مشکل دارند!
میراث استعمار
اما آن صحنه در فیلم کازابلانکا اتفاق افتاد؛ شهری در مراکش که پیش از جنگ جهانی اول و در کارزار به دندان کشیدن ممالک توسط قدرتهای بزرگ با حربه چماق و هویج زیر سلطه فرانسه درآمد. همسایه مراکش یعنی الجزایر دههها پیش از آن، عضو لاینفک فرانسه خوانده میشد. دقیقا همان روزی در سال 1945 که سایه دیکتاتوری نازیسم از سر اروپا باز شد، سربازان فرانسوی به قلب تظاهرکنندگان استقلالطلب الجزایری زدند تا موجی از درگیریها میان استعمارگر و استقلالطلبان به کشته شدن 100فرانسوی و هزاران الجزایری منجر شود. در دو دهه بعد از آن فرانسه از دادن استقلال به الجزایر امتناع ورزید، سیاستی که به قیمت خون برای کشور رومانتیک تمام شد. امروز با نگاه به گذشته میتوان دریافت که تاریخ امپریالیسم و میراث آن یعنی نژادپرستی و بیعدالتی، لا مارسیز را افسون کرده است. در قرن بیست و یکم نیز حاشیه این سرود ملی را رها نکرده؛ چنانکه از یک سو، لا مارسیز نماد یکپارچگی ملتی شد که مورد حمله واقع شد، یکبار پس از حملات تروریستی ژانویه 2015و بار دیگر پس از حملات نوامبر همان سال، سرود ملی مایه اتحاد ملت شد. همان حملههایی که فرانسه را با سوالهای اساسی درباره رادیکال شدن جوانان فرانسوی آفریقایی تبار مواجه ساخت. از سوی دیگر سرود ملی فرانسه در مسابقههای ورزشی کم حاشیه نیافریده به خصوص در مسابقات فوتبال که وطنپرستی و میزان عُلقه به تیم ملی در اروپایی که هر روز بیشتر و بیشتر با مساله مهاجرت درگیر میشود، همیشه جنجالآفرین بوده است. تیم ملی فرانسه با ترکیبی متفاوت از سایر تیمهای اروپایی که در زمان خود نمایشی از تنوع نژادی بود، جام جهانی 98 را در خانه بالای سر برد. سه سال بعد تیم ملی الجزایر برای بازی فوتبال دوستانه به پاریس آمده بود. پیش از شروع بازی به رسم معمول سرود ملی دو کشور باید خوانده میشد. اما در طول خواندن لا مارسیز توسط خواننده تونسیتبار، لآم، تماشاچیانِ غالبا الجزایری سرود را هو کردند. دست آخر هم با هجوم چند تن از تماشاچیان به زمین بازی نیمه کاره تمام شد. کاری که لیلین تورام، هافبک دفاعی تیم ملی فرانسه آن را «ابلهانه» خواند. در مقالهیی طولانی، تاریخدان فرانسوی، لوران دوبوا، تاریخ این تنشها را به تفصیل به رشته تحریر درآورده است. داستان از صحبتهای رهبر پیشین جبهه ملی، حزب راست افراطی در فرانسه، شروع شد. سال 1996 ژانماری لوپن، فوتبالیستهای رنگینپوستی که پیش از شروع بازیها با لامارسیز همخوانی نمیکنند را «فرانسوی قلابی» خواند. در آن زمان صدای بازیکنان پیشکسوت تیم ملی فرانسه که میگفتند «هیچ بازیکنی سرود ملی را واقعا نمیخواند» در میان هیاهو گم شد. لوپن که میخواست از جنجال خودساخته خود ماهی بزرگی بگیرد، کارزار خود برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه را در برابر همان استادیومی شروع کرد که در آن بازی فرانسه در برابر الجزایر نیمهتمام مانده بود و به طور خاص به جمعیت رنگینپوستی اشاره کرد که سرود ملی را هو میکردند. با همین داستان، لوپن با کنار زدن کاندیداهای احزاب چپ خود را به دور نهایی رقابتهای ریاستجمهوری رساند. اگر اسم لوپن برای شما آشناست حتما دختر او را به خاطر دارید، همانکه سال گذشته در انتخابات عمومی در فرانسه 33.9درصد از آرا را به خود اختصاص داد اما از امانوئل ماکرون شکست خورد.
سرود انقلابی روشنگرانه، نژادپرستانه شده؟
تمام این هیاهوها باعث شد ارتباط میان لامارسیز و مساله نژاد پررنگتر شود. در سال 2014 شبکههای اجتماعی میدان نبرد کریستین توبیرا، وزیر آفریقاییتبار دادگستری فرانسه با محافظهکارها بود. این مجادله زمانی شروع شد که در فیلم مراسم یادبود الغای بردهداری، خانم توبیرا سرود ملی فرانسه به همراه دیگر حضار نمیخواند. در دفاع از او، بسیاری فیلم سیاستمدارانی را در شبکههای اجتماعی قرار دادند که با لا مارسیز همخوانی نمیکردند اما مخالفان توبیرا فرصت مناسبی برای حمله به یکی از مهمترین سیاستمداران سیاهپوست فرانسه را به دست آورده بودند و به راحتی دوست نداشتند آن را از دست بدهند.
در واقع متن لا مارسیز به خصوص آن قسمتی که سخن از «خون ناخالص یا sang impur» به میان میآورد از نگاه بسیاری نژادپرستانه است. پس از اتفاقاتی که برای توبیرا افتاد، بازیگر شهیر فرانسوی، لمبر ویلسون، سرود ملی را حاوی اشارات «افتضاح، خونین و دگرستیزانه» دانست. حتی کارزارهایی برای تغییر عبارات لا مارسیز یا کل سرود ملی تشکیل شد. هر چند استدلال بسیاری هم این بود که تغییر چند کلمه مساله نژادپرستی در بطن جامعه را حل نخواهد کرد.
اما سلسله حملات تروریستی که از سال 2015 در پاریس و دیگر شهرهای فرانسه روح رمانتیک کشور را خراش داده بسیاری را به خواندن لا مارسیز وا داشت. در آن زمان حتی کریستین توبیرا را نیز میشد در میان جمعی که سرود ملی را میخواندند تشخیص داد. هرچند که او چندی بعد و در اعتراض به طرح دولت برای تعلیق شهروندی متهمان به تروریسم استعفا داد.
انتخابات سال 2017 که پیشتر چند کلامی درباره بازنده آن گفته شد محل نزاع دو طیف راست در نگاه به تاریخ فرانسه بود. هر دو طرف در انتخابات به درجات متفاوتی به وجوه مثبت تاریخ استعمارگری فرانسه اشاره کرده و امپریالیسم و انقلابیگری را دو رویه برسازنده تاریخ فرانسه معرفی کردند. در همین حال هنوز هم مردمی از تبار مستعمرات سابق محلههای حاشیه شهرهای بزرگ فرانسه را پر میکنند؛ همان محلههایی که در فیلم دستنیافتنیها یا Intouchables به تصویر کشیده شد. در این محلهها در هر دولتی که بر سر کار باشد، مردم بیرحمی سیاستها و ندیده شدن را در کنار همکیشان و همنژادان خود زندگی میکنند؛ مگر اینکه استعداد و شانس از آنها زیدان و هانری بسازد.