ریاست ستاد ارتش به رزمآرا رسید
یکم مرداد 1322 سرتیپ حاجی علی رزم آرا برای نخستینبار به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. او در سال 1327 بار دیگر این سمت را به دست آورد و در سال 1329 با درجه سپهبدی به نخست وزیری رسید. ظاهرا شاه به رزمآرا وعده نخستوزیری داده بود اما ابراهیم حکیمی و سپس عبدالحسین هژیر به نخستوزیری رسیدند و صمیمیت سابق میان شاه و رییس ستاد ارتش از میان رفت. با این حال سپهبد، در میان نیروهای نظامی چنان جایگاهی داشت که برکناری او برابر بود با کودتایی به سبک سردار سپه. شاه برای جلب رضایت مجدد او در فروردین ۱۳۲۷ درجه سپهبدی را به رزمآرا اعطا کرد و نام او به عنوان چهارمین نفری که صاحب این درجه شد در تاریخ ارتش ایران به ثبت رسید.
اینها آرزوهای علی رزمآرا را برآورده نمیکرد. چرا که همه او را با رضا شاه مقایسه میکردند. از این رو در انتخابات دوره شانزدهم در ۱۳۲۸ تصمیم به مداخله گرفت و موفق هم بود؛ ولی با کشته شدن هژیر انتخابات تهران دوباره تکرار شد و با مقابله فضلالله زاهدی رییس شهربانی که رقیب دیرینه او بهشمار میرفت، نامزدهای جبهه ملی و هواداران ملی شدن نفت، به مجلس راه یافتند تا نیرومندترین اقلیت تاریخ پارلمانی ایران را برسازند. در تیرماه ۱۳۲۹ مجلسی که ظاهرا در اکثریت هواداران رزمآرا بود، رأی تمایل به نخستوزیری او داد و شاه بهناچار آن را پذیرفت و در ۵ تیر ۱۳۲۹ او را به نخستوزیری منصوب کرد؛ ولی دربار، جبهه ملی در مجلس و نیروهای مذهبی به رهبری سیدابوالقاسم کاشانی در خیابان، از سه جهت بر او میتاختند؛ بهطوریکه او با داشتن دولت، ارتش و اکثریت پارلمان، و در شرایطی که چراغ سبز دو ابرقدرت شوروی و بریتانیا را نیز همراه داشت، یکی از ضعیفترین دولتهای ایران را در اختیار داشت.
رزمآرا قصد داشت قرارداد الحاقی نفت (معروف به قرارداد گس-گلشاییان) را در مجلس به تصویب برساند، اما مخالفت جدی و گسترده جبهه ملی به وی اجازه این کار را نداد که این امر موجب شد که او در ۵ دی ۱۳۲۹ لایحه قرارداد الحاقی را از مجلس پس بگیرد.
شانزدهم اسفند سال ۱۳۲۹ سپهبد حاجعلی رزمآرا در مسجد شاه تهران کشته شد. خلیل طهماسبی که پس از دستگیری در همان لحظه خود را عبدالله موحد رستگاری معرفی کرد، عضو فداییان اسلام، همان روز قتل رزمآرا را گردن گرفت. در روز ترور، اسدالله علم که خود مشوق رزمآرا برای حضور در مسجد بود پس از اطلاع از قتل رزمآرا به نزد شاه رفته و اعلام کرد: کلک او کنده شد.
هیکل روزنامهنگار شهیر مصری مینویسد: «بعدا شوهر اشرف پهلوی به من گفت وقتی که خبر ترور رزمآرا را به شاه دادند، گیج شد. او نمیتوانست باور کند که نخستوزیرش بدین طریق از صحنه محو شده باشد». شاه بعد از شنیدن خبر گفت: «نمیتوانم باور کنم، نمیدانم چه کار بکنم».