آقازادههای نسل نو
آقازادههای نسل نو، امروز برخلاف گذشته روی صحنه جولان میدهند تا شاید در مسابقه تاراج فرصتها و اموال عمومی، برتری ژنتیک خود را به رخ رقبا بکشند.
«گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل»؛ این بیتی است که این روزها گویا تعبیری وارونه یافته و برای بسیاری «فضل پدر» بهترین راه برای دستیابی به «حاصل» است. شاید شاعری نو باید با واژگانی چون «ژن خوب»، «آقازاده»، «رانت» و... وضعیت کنونی را به نظم درآورد.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، آقازادهها امروز به مدد رسانههای جمعی، پرشمار به نظر میآیند. برخی را بسیاری میشناسند و ماهیت و خط و ربط گروهی نیز نقل رسانهها است. آقازادههایی هم هستند که نمیدانیم دقیقا به چه کسی متصلند اما ناگاه میشنویم و خبردار میشویم که به واسطه «ارتباطات قدرتمند» در دنیایی متفاوت از زندگی «معمولی ها» زندگی میکنند. اینها تنها فرزندان و خانواده درجه یک متصلین به کانون قدرت و ثروت نیستند و طیف گستردهیی از برادر و خواهر و برادرزاده و خواهرزاده تا داماد و سایر بستگان سببی را نیز دربرمیگیرند.
آقازادگی در ذات خود یعنی نمایش. بر اساس نظریه «اروینگ گافمن» جامعه شناس معاصر امریکایی آقازادگی یعنی نقش روی صحنه و نقش روی صحنه برابر همه کارهایی است که اینان برای دیده شدن و تظاهر به آنچه دوست دارند از آنها درک و دریافت شود، انجام میدهند.
این روی صحنه بودن در اینجا اغلب پشت پردههای کشیده سن اتفاق میافتاد به این معنی که آقازاده به دور از حاشیه و نظارت کار خودش را انجام میداد. آقازادههای نسل جدید بیشتر با معیارهای گافمنی مطابقت دارند و در انواع و اقسام شبکههای مجازی و در دل رویدادهای فرهنگی و هنری و ورزشی و هرآنچه شانس دیده شدن را افزایش میدهد میکوشند خوشبختی، موفقیت و ژن خوبشان را به رخ بکشند.
اگر در نسل قبلی، آقازاده تمایل داشت تا پشت صحنه ثروت بیاندوزد اما روی صحنه ارزشهایی چون ساده زیستی و قناعت را نمایش دهد، آقازادههای نسل نوین دقیقا برعکس تمایل فراوانی دارند تا همواره روی صحنه باشند و فخر بفروشند. اصرار بر نمایش خود روی صحنه مسابقههایی را در شبکههای اجتماعی چون اینستاگرام به راه انداخته است. این علایق مشترک حتی افرادی را بههم نزدیک کرده که به لحاظ سبقۀ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آقاهایشان فرسنگها از هم فاصله دارند.
آقازاده و آقازادگی القابی کنایهآمیزند که وجدان جمعی در شرایطی که توان و قدرت بردن نام آنها را ندارد از آن استفاده میکند. در واقع اینان مصداق واقعی «یقه سفیدها» در جامعهشناسی به شمار میآیند. جرم یقه سفید در اشارات حقوقی و قانونی دلالت بر سوءاستفاده افراد بلندپایه از موقعیت و مقام است که بیشتر با جرایم مالی در هم تنیده میگردد.
این نظریه نخستینبار در مبحث جرمشناسی از سوی جرمشناس امریکایی «ادوین ساترلند» در دهه ۵۰ میلادی مطرح شد. بر اساس تفکرات وی جرایم یقه سفیدها بیانگر فعالیتهای غیرقانونی است که از سوی اشخاص سرشناس و درخور احترام صوری و طبقه بالاتر جامعه سر میزند.
ساترلند تصریح میدارد: شغل و موقعیت اجتماعی و اشرافی این دسته از جنایتکاران ایجاب میکند که مانند طبقه ممتاز جامعه بهترین و گرانبهاترین لباس با یقه سفید پوشند و صورت ظاهرشان موجب شود تا مردم به آنها گمان بد نبرند و چپاول و غارتگری را دون شان میانگارند.
نمونههای جرایم یقه سفید شامل کلاهبرداری، رشوهخواری، معاملات نهانی، اختلاس، جرایم اینترنتی، نقض قوانین حق تکثیر، پولشویی، سرقت هویت، و جعل سند و مدرک است.
آقازادهها در همیشۀ تاریخ وجود داشتهاند اما شاید در هیچ دورهیی به اندازه امروز با افتخار به جایگاه و پایگاه خود نبالیدهاند. سنت آقازادگی در ایران معلول یک سلسله عوامل تاریخی و فرهنگی و تداوم آن دارای پیامدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قابل توجهی بر توزیع نابرابر منابع قدرت، ثروت و منزلت و در نهایت گسترش نارضایتی عمومی است.
نکته قابل توجه دیگر اینکه آقازادگی به عنوان اسلوب پیمودن راه صدساله در یک شب، پیشتر بیشتر بسته به فضل پدر و اندوخته مالی و اعتبار وی برای میراثداران و میراثخواران بود اما اینک این اسلوب از جیب ملت و فرصتهای محدود برای مردم به ویژه جوانان ارتزاق میکند و به همین دلیل مفهوم آقازادگی را با زالوصفتی پیوند میدهد.
در ادامه باید گفت درمان معضلات آقازادگان لزوم پرداختن آسیب شناسانه به آقا و عملکرد او را ضروری میسازد. چرا که این آقایان همان کسانی هستند که قرار بود برای گسترش «خیر و صلاح عمومی» مسوولیتی را برعهده گیرند اما گویا شانههای آنان یارای برداشتن باری سنگینتر از بار خویشان و یاران را نداشته است.