زنگها برای که به صدا در میآید
بهاره مهاجری|
معاون سردبیر|
میلتون فریدمن، اقتصاددان و برنده جایزه نوبل اقتصادی میگوید «وقتی قرار است شرایط تغییر کند، ابزار لازم قطعاً فراهم میشود.» تعبیر دیگر این جمله کوتاه آن است که اگر ابزاری فراهم نیست یعنی آنکه قصد بر تغییر شرایط نیست.
نگاهی کوتاه به اتفاقات اخیر کشور میتواند شاهد ادعاهایی باشد که در اینجا مطرح میشود:
نخست آنکه دونالد ترامپ از زمان به قدرت رسیدن در ایالات متحده امریکا، همواره تاکید میکرد (لااقل هر سه ماه یکبار در زمان تایید برجام) که توافق برجام را قبول ندارد؛ بنابراین چنانکه پیش از این در یادداشتها و سرمقالههای روزنامه تعادل آمد، دولتمردان ایران از حدود یکسال و نیم قبل با چنین تهدیدی مواجه بودند و میتوانستند تمهیدات لازم را بیندیشند.
دوم، در آذر ماه گذشته معاون اول رییسجمهوری در ابلاغیهای تاکید کرد شرکتهای پتروشیمی باید ارز حاصل از صادرات را به کشور و شبکه بانکی بازگردانند. این در حالی است که شرکتهای پتروشیمی تا همین اواخر مرداد از بازگرداندن ارز به شبکه بانکی کشور خودداری کرده بودند. اصرار دولت به بازگشت ارز و تمرد پتروشیمیها به عنوان مهمترین صادرکنندگان غیرنفتی مهمترین سیگنال در خصوص کمبود ارز بود و همین ابلاغیه در آن مقطع شاخکهای دلالان را حساس کرد و روند خرید دلار و جمعآوری آن از بازار به انحاء مختلف آغاز شد و به نوبه خود اقتصاد را با بحرانی مواجه کرد که کماکان ادامه یافته و احتمالا ادامه خواهد یافت. آثار این بحران بر بخشهای مختلف اقتصاد را مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی به خوبی تبیین کرده و نشان داده است تمامی بخشهای اقتصادی کشور ارزش افزوده منفی را تا پایان سال جاری تجربه خواهند کرد.
سوم، شروع بحران ارزی باعث اتخاذ سیاستهایی مثل میخ کوب کردن نرخ ارز شد که به نظر میرسد نه تنها اشتباه بوده بلکه خسارات زیان باری را هم بر اقتصاد تحمیل کرده است. کلیات این موضوع را رییس کل جدید بانک مرکزی روز شنبه در همایش بانکداری اسلامی مطرح کرده است. اگر دولتمردان اقتصادی ما کمی به گذشته سیاستهای ارزی کشور برمیگشتند متوجه میشدند که سیاست تک نرخی کردن ارز، جز در یک مقطع دهه 1380، در دورههای دیگر جواب نداده است. این سیاست هرچند روی کاغذ درست است اما اولا شرایط مطلوب میطلبد و ثانیا نرخ ارز باید با واقعیتهای اقتصاد همخوانی داشته باشد. در این خصوص حتی حسنعلی مهران، رییس کل بانک مرکزی در سالهای 1354 تا 1356، دوره ای که ایران با وفور درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت مواجه بود و دولت وقت او را مجبور کرد دلار را هفت تومان نگه دارد، بهشدت با این سیاست مخالفت کرده بود و در نهایت هم ناچار به استعفا شد. شهامتی که متاسفانه هیچکدام از روسای کل بانک مرکزی دوران پس از انقلاب نداشتهاند. در آن سالها شرایط از نظر درآمدی مهیا بود اما بهبود وضعیت رفاه مردم با پایین نگه داشته شدن نرخ ارز مترادف تلقی میشد که نتایج فاجعه بار آن در اقتصاد را دیدیم.
چهارم، در زمانه بحران، دولتها سعی میکنند شرایط را با مقررات نه خیلی پیچیده کنترل کنند، به نوعی مسیر تامین نیازها و معیشت مردم را سهلتر سازند. اما در این دوره شاهد بسیاری از اتفاقات هستیم که به نظر میرسد نه تنها مسیر تامین نیازها و معیشت مردم سهلتر نشده بلکه سختتر و بعضا گران بارتر هم شده است. افزایش بیمحابای قیمتها نشان میدهد که نظارت موثری بر اقلام اعمال نمیشود، دولتمردان حداقل از اردیبهشت ماه که ترامپ از برجام خارج شده بود، میدانستند فاز اول تحریمها از مرداد ماه آغاز میشود و تجربههای تاریخی هم نشان داده بود که سوءاستفادهکنندگان به دنبال استفاده از این شرایط هستند و اولین اقدام آنها احتکار کالا است ولی سیاستگذاران، تازه با صدور بخشنامه و ابلاغیهها بدنبال تثبیت شرایط قبل هستند که باید گفت از محالات است.
با ارجاع به سخن میلتون فریدمن آیا نمیتوان گفت که نهادها و دستگاههای دولتی واقعا بدنبال تغییر شرایط نبودهاند؟! زیرا اگر میبودند با توجه به تجربههای تاریخی مثل دوران جنگ تحمیلی هشت ساله تمهیدات لازم را میاندیشیدند.