من جرب المجرب...
فراز جبلی|
مشاور سردبیر|
نزدیک هشت ماه است هر روز خبرهای مربوط به بازار ارز و سکه را میشنویم و در این مدت نوسان و التهاب بازار ارز به قدری زیاد بود که تقریبا مردم به اخبار آن عادت کردهاند . همین موضوع باعث شده است که مردم کمتر متوجه این نکته شوند که التهابات دو هفته گذشته این بازار به هیچوجه عادی نبود. شاید در زمستان 96 دولت افزایش قیمت ارز را غیرطبیعی مینامید اما واقعیت این است که از نظر اکثر اقتصاددانان و فعالان اقتصادی این اتفاق دیر یا زود رخ میداد و روند حوادث هرچند برای عموم جامعه تلخ بود ولی با منطق اقتصادی تطابق کامل داشت.
اما به همان اندازه که اتفاقات زمستان 96 با منطق اقتصادی همخوانی داشت روند ارز و سکه در دو هفته اخیر فاقد دلایل قابل قبول اقتصادی بود. قیمت ارز برای چند هفته ثابت بود، تفاوت قیمت واقعی ارز با قیمت اسمی چندان زیاد نبود، به خاطر چند نرخی بودن ارز امکان مدیریت مصارف گوناگون فراهم بود، هنوز اثر تحریمها به شکل قابل ملاحظه در اقتصاد ظهور نکرده است و شوک جدیدی افکار عمومی را تحت تأثیر قرار نداده بود که اتفاقات ارزی را به انتظارات نسبت دهیم. مردم به قدری خبر افزایش نرخ ارز شنیدهاند که افزایش قیمت دلار به پانزده هزار تومان و سپس کاهش قابل توجه آن را طبیعی میدانستند اما نه این افزایش قابل توجیه بود و نه آن کاهش. در زمستان 96 شرایط اقتصاد مانند اتاقی پر از گاز ، آبستن نوسان بود و یک جرقه برای التهاب بازارها کفایت میکرد. در چنین شرایطی تحریک تقاضا به وسیله انتظارات کافی بود که قیمت ارز که به صورت دستوری برای چند سال پایین نگه داشته شده بود به قیمت واقعی بازگردد اما شرایط در شهریور 97 به هیچوجه اینگونه نبود.
سناریوی بدبینانهای در تشریح دلیل اتفاقات دو هفته اخیر بین فعالان اقتصادی وجود دارد که بعضی در لفافه از آن با رسانهها سخن گفتهاند. با توجه به اینکه بیش از 80 درصد ارز در اختیار دولت است)با احتساب نفت، گاز، میعانات گازی، پتروشیمی و معادن بزرگ( بعضی معتقد هستند دولت خود در دو هفته اخیر به شکل مصنوعی قیمت را افزایش و سپس کاهش داده است. چندین دلیل این شک را تقویت میکند.
دولت برای پرداخت هزینههای ریالی خود نیاز به فروش ارز دارد و در عین حال شرایط تورمی به گونهای است که باید از فروش ارز به بانک مرکزی و افزایش پایه پولی اجتناب کند پس بهترین روش ایجاد تقاضا برای خرید ارزهای گران قیمت در داخل است.
زمزمه افزایش حقوق کارکنان از هم اکنون آغاز شده است و در عین حال پس از تشدید تحریمها در آبان ماه مساله انتقال ارز و تأمین حقوق کارکنان بحثی جدی خواهد بود و اگر دولت منابع ارزی خود را با دلار 15 هزار تومانی بفروشد بخش قابل توجهی از منابع لازم را تأمین کرده است.
نقدینگی زیادی در دست مردم وجود دارد که حرکت آن در بازارهای مختلف مشکلساز است. تصور کنید این نقدینگی دلارهای پانزده هزار تومانی خریداری کنند و سپس قیمت دلار به 10 یا 12 هزار تومان کاهش یابد. عملا بخشی از این نقدینگی مشکلساز از بین رفته است.
شرایط سیاسی دولت به گونهای است که میتواند چند هفته انتقاد را تحمل کند. وزیر امور اقتصادی و دارایی استیضاح شده است و اگر انتقادی از عدم عملکرد صحیح این وزارتخانه شود دولت توپ را به زمین مجلس میاندازد. رییس کل بانک مرکزی تازه تغییر کرده است و طبیعتا همه میگویند به وی فرصت دهیم.. بعد از چند هفته هم قیمت ارز کاهش یافته است و دولتمردان ژست موفق بودن سیاستها را میگیرند.
اگر چنین فرضیهای صحیح باشد باید گفت دولت دست به قمار بزرگی زده است. فراموش نکنیم که آغاز التهابات ارزی سال 96 به خاطر دستکاریهای کوچک هر ساله به منظور تأمین کسری بودجه بود اما در شرایط خاص سال 96 مانند اختلاف شدید نرخ ارز واقعی و اسمی و همچنین خروج سرمایه قابل توجهی که در سال قبل رخ داده بود و در نهایت عدم دسترسی دولت به منابع حاصل از صادرات عملا فنر ارزی در رفت. در این برهه زمانی دیگر فنر جمع شده ارزی وجود ندارد اما اگر واقعا دولت به شکل مصنوعی نرخ را دستکاری کند ممکن است عواقب غیرقابل پیشبینی به بار بیاید که در این باب باید گفت : آزموده را آزمودن خطاست.