کاربرانی که همزاد دیجیتالی دارند
گروه دانش و فن
فناوری روز به روز در حال پیشرفت است، کار به جایی رسیده است که کاربران میتوانند از راه دور در خانه و ماشین خود را باز و بسته کنند، حتی فناوری میتواند به کاربران بگوید که چه بخورند و از چه چیزی پرهیز کنند، از سوی دیگر فناوری میتواند از کالری بالا در بدن خبر بدهد و بسیاری از اطلاعاتی که در گذشته جزو محرمانهترین اطلاعات بود امروزه با فناوری در معرض عموم قرار گرفته است به گونهای که به نظر میرسد حریم خصوصی در دنیای فناوری معنایی ندارد .
گجت های پوشیدنی اطلاعات زیادی در مورد کاربرانشان افشا میکنندبا پیشرفت لحظه به لحظه فناوری و تولد گجتها و دستگاههای هوشمند اطلاعاتی که اکثر کاربران در گذشته هیچ دانشی در موردشان نداشتهاند، امروزه به صورت عمومی در اختیار دیگران قرار میگیرد . اما به نظر میرسد فناوری روز به روز ترسناکتر میشود به گونهای که گجتهای هوشمند، ضربان قلب ما را اندازه میگیرند. آنها سطح عمیق بودن خواب را نیز درک کرده و همه این اطلاعات را پس از جمعآوری در فایلی نگهداری میکنند. بهعلاوه، اعدادی که این دستگاهها تولید میکنند، برای ما جذاب و برخی اوقات اعتیادآور نیز هستند. این اعداد در نمودارهای جذاب رنگی و تنها با یک اشاره انگشت نمایش داده میشوند. در واقع ما از نگاه کردن به دادههای خود لذت میبریم.
ما کاربران پس از لذت بردن از این قابلیتها و دادههای نمایان شده، میخواهیم دیگران را نیز در این لذت شریک کنیم. در نتیجه از دوستان و آشنایان میخواهیم که رکوردها و دادههای ما را پیگیری کنند. بهبیان دیگر، آنها را به نظارت کردن از خودمان دعوت میکنیم. در نهایت اجازه دادن به یک شرکت برای دیدن این دادهها، تصمیمی آسان میشود.
پس از اینکه این روند را شروع کردیم، متوقف کردن آن دشوار میشود؛ چرا که ردگیری دادهها به سبک زندگی تبدیل میشود. این روند تا حدی پیش میرود که شخصیترین اطلاعات خود را نیز برای دیگران میفرستیم. بله، شخصیترین داده هر فرد یعنی DNA نیز امروزه بهراحتی توسط افراد برای شرکتها ارسال میشود. دادهای که هسته اصلی زندگی را تشکیل داده و ما را به آنچه که هستیم تبدیل کرده است. منتقدان دنیای فناوری این رفتار را شفافسازی افراطی مینامند.
دنیا ما را چگونه میبیند
دو دهه پیش، کوین دی. هاگرتی و ریچارد وی. اریکسون مفهومی را با نام جمعآوری نظارت
(The Surveillant Assmeblage) معرفی کردند. آنها سالها پیش از ظهور توییتر، فیسبوک، آیفون، یوتیوب و گجتهایی همچون فیتبیت و اپل واچ، پتانسیل خط مقدم جدیدی در مفهوم نظارت بر مردم را شناسایی کردند. این خط مقدم جدید، همان دادههای جمعآوریشده بود.
این دو نفر در مقاله خود نوشتند: ما در حال تغییر ماهیت و پیشرفت پدیدهای هستیم که روزی به نام نظارت مخفی شناخته میشود و امروزه، میتوان آن را با نام جمعآوری نظارت خطاب کرد. این جمعآوری، انسانها را از تنظیمات اولیه خود دور کرده و به جنبههای متنوع و متفاوت تقسیم میکند. دادههای این جنبههای متفاوت سپس به همزادهایی تبدیل میشوند که میتوان برای مقاصد مختلف از آنها استفاده کرد.
با بررسی صحبتهای این محققان به این نتیجه میرسیم که اکنون، دو نسخه از هر کدام از ما وجود دارد؛ یکی از این موجودات، شخصیت واقعی است که اکنون در حال کار با کامپیوتر یا گوشی هوشمند است. دیگری همزاد دادهای بوده که بطور کامل از الگوریتم و اطلاعات کامپیوتری ساخته شده است. این برنامه، رد اطلاعاتی را که از خود واقعی شما باقی مانده است آنالیز میکند. این اطلاعات وقتی بهصورت آنلاین خرید میکنید، با دوستان چت میکنید یا اطلاعات سلامتی را به اشتراک میگذارید، جمعآوری و آنالیز میشود.
بدل دیجیتالی
این اطلاعات، تغذیه معماری جامع نظارت در اطراف ما را انجام میدهد. در واقع این معماری از هزاران دستگاه فناوری در اطراف ما تشکیل شده که خواه ناخواه با آنها در ارتباط هستیم. این اتصالات ما با دستگاههای فناوری، همواره و بهصورت مخفی برقرار هستند. همین اتصالات، حرکت بعدی ما را بر اساس آن شخصیت دیجیتالی یا همان همزاد دادهای حدس میزنند.
در بهترین حالت، این اطلاعات باعث میشوند که تبلیغات مرتبطتری با شخصیتمان دریافت کنیم. بهعنوان مثال تبلیغاتی برای خرید کفش ورزشی یا اپلیکیشنهای سلامتی بیشتر نمایش داده میشوند. اما نکته مهم این است که الگوریتمها و ارتباطات آنها تنها به یک نوع علاقه و روش زندگی اکتفا نمیکنند. این برنامههای کامپیوتری بدون وقفه پیش میروند و بهدنبال نقاط دادهای بیشتری از ما هستند.
زینپ توفکی یکی از محققان این عرصه به این مشکل نگاهی عمیق داشت. او مشکل اصلی را نمایش بیش از حد تبلیغات یا آگهیهای غیرمرتبط نمیدانست؛ بلکه معتقد بود پیچیده شدن بیش از حد الگوریتمها و عدم اطلاع کاربران از نحوه کار کردن آنها، مشکل اساسی است. او اعتقاد دارد انسانها دیگر برنامهنویسی نمیکنند و تنها در حال پرورش هوشی هستند که بطور کامل آن را نمیشناسند.
علاوهبر نگرانی که این سخنران به آن اشاره کرد، پدیدهای دیگر نیز باید در نظر گرفته شود: زندگی که در آن الگوریتمها برای ما تصمیمگیری میکنند. ما در این مسیر روز به روز بیشتر به دستگاههای هوشمند خود و اطلاعات دقیق آنها از شخصیتمان اعتماد میکنیم. در نتیجه طولی نخواهد کشید که آنها را به عنوان منابع نهایی و بدون اشکال حقیقت قبول کنیم. ما در آینده نزدیک در واقعیتی زندگی میکنیم که آنها برایمان میسازند. پس از مدتی، واقعیت خارج از این دنیا، مبهم و تیره و تار میشود.
وقتی اطلاعات مشاهدهشده توسط کاربران و اخبار و انسانهایی که با آنها برخورد میکنند، توسط بدل دیجیتالی آنها انتخاب شود، قطعا بخشی از شخصیت انسانی از بین خواهد رفت. اتفاق دیگر این است که ما توانایی تشخیص این دو «خود» را از دست میدهیم. در واقع بدلهای دیجیتالی پس از مدتی برای سیستمهای نظارتی واقعیتر بهنظر میرسند. بخش نگرانکننده این است که این بدلها از کنترل ما خارج هستند.
بههرحال، قدرت در دستان الگوریتمهایی است که اتصالات و در نتیجه آن، سایه دیجیتالی ما را تشکیل میدهند. سوال مهم این است که اگر این الگوریتمها اشتباه کنند، چه اتفاقی میافتد؟ نتیجه این اشتباه، میتواند ویرانگر باشد. در چند سال اخیر، اشتباهات این الگوریتمها نتایج نگرانکنندهای در مسائل مختلف مانند نظرسنجیهای انتخاباتی، بررسی شرکتهای کوچک برای قراردادهای دولتی و حتی بررسی صلاحیت والدین بههمراه داشته است.
همه کاربران، یک بدل دیجیتالی دارند
فراموش نکنید که در حال حاضر راه بازگشتی از این مسیر وجود ندارد، هر یک از ما کاربران اکنون به دو نفر تبدیل شدهایم: یک فرد واقعی و یک بدل دیجیتالی. هرچه که بیش از پیش به این دستگاههای هوشمند خود وابسته شویم، ما (و شرکتهایی که از اطلاعاتمان استفاده میکنند) کمتر توانایی تشخیص خود واقعیمان را خواهیم داشت.
در ابتدای سال جاری که بحران کمبریج آنالاتیکا و درز اطلاعات شیوع پیدا کرد، برخی افراد برای فرار از این همه نظارت توسط شرکتها، هشتگ DeleteFacebook# را ترند کردند. این حرکت، نوعی شورش علیه رفتارهای این پلتفرم و چشمانداز محدودی بود که به کاربرانش عرضه میکند. در واقع کاربران از رفتارهای شرکت در اطلاعرسانی محدود در مورد این روندها، بیش از خود نظارت عصبانی بودند.
اما هرچقدر هم کهشبکههای اجتماعی بزرگ باشد، شبکه ابزارها و معماریهای نظارت و بررسی کاربران از آن گستردهتر است. این معماری در همهجا وجود دارد. کاربران نیز در این میان به بهبود این معماری و شفافتر و دقیقتر کردن تصویر آن از خودشان کمک میکنند. در واقع، ما هر بار که محتوایی را در شبکهای اجتماعی منتشر میکنیم، بدل و همزاد دیجیتالی خود را تغذیه کردهایم. بهعلاوه، هر بار که اطلاعات ورزش کردن، دویدن، خواب و ضربان قلب خود را ثبت میکنیم، به پرورش این همزاد کمک کردهایم.
به هرحال فرار کردن از این دستگاهها و تجربه واقعیتی رها و بدون نظارت همیشه فراهم است. اما آنچه که در ابتدای مقاله در مورد شرکت جان هنکاک ذکر کردیم، نشاندهنده آیندهای است که شاید ما را مجبور به استفاده همیشگی از ابزارها کند.