چین و امریکا از هم‌گرایی تا رقابت

۱۳۹۷/۰۷/۲۸ - ۰۰:۱۹:۳۶
کد خبر: ۱۳۲۰۱۰
چین و امریکا از هم‌گرایی تا رقابت

گروه جهان| طلا تسلیمی|

رشد اقتصادی چین در سه‌ماهه سوم سال جاری کاهش داشت و به‌گفته کارشناسان دلیل آن، اختلاف تجاری با امریکا است. گزارش وضعیت اقتصاد چین در سه ماهه منتهی به سپتامبر نشان می‌دهد که نرخ رشد اقتصادی این کشور برابر با ٦.٥ درصد بوده که پایین‌ترین نرخ از سه ماهه اول سال ٢٠٠٩ تاکنون محسوب می‌شود. این کاهش نرخ رشد اقتصادی حتی از سطح پیش‌بینی‌ها برای این بازه زمانی هم کمتر بوده و این نگرانی را پیش آورده است که مبادا رشد اقتصادی چین در ماه‌های آتی کاهش بیشتری داشته باشد. باتوجه به اینکه چین بعد از امریکا دومین اقتصاد قدرتمند جهان به شمار می‌رود، کاهش سرعت رشد اقتصادی آن بر باقی جهان نیز تاثیر خواهد گذاشت. امریکا در سال‌های اخیر کسری تجاری قابل‌توجهی با چین داشته و دولت دونالد ترامپ رییس‌جمهوری امریکا چین را به پیشبرد سیاست‌های غیرمنصفانه تجاری متهم کرده و در راستای کاهش این کسری تجاری، تعرفه‌هایی را بر برخی کالاهای وارداتی از چین وضع کرده است. تعرفه‌های تلافی‌جویانه چین بر کالاهای وارداتی از امریکا بر شدت مناقشات تجاری بین دو ابرقدرت اقتصادی جهان افزوده است. در جدیدترین اقدام در ادامه همین مناقشات، واشنگتن اعلام کرده قصد دارد از یک توافق پستی ۱۴۴ ساله خارج شود. به گفته کاخ سفید، این توافقنامه پستی به چین اجازه می‌دهد که حمل‌و‌نقل کالاها را با قیمت‌ پایین و ناعادلانه انجام دهد. براساس این توافق، اتحادیه جهانی پست که تعرفه‌های حمل‌و‌نقل را تعیین می‌کند، تعرفه‌هایی پایین‌تر برای محموله‌های متعلق به کشو‌رهای در حال توسعه در نظر گرفته که از نظر کاخ سفید، شرکت‌های امریکایی را درشرایط نابرابر قرار می‌دهد.

   پایان یک تعامل

به نوشته اکونومیست، در بیش از دو دهه گذشته رویکرد امریکا در قبال چین مبتنی بر اعتقاد به هم‌گرایی بوده است. یکپارچگی سیاسی و اقتصادی امریکا با چین، این کشور آسیایی را ثروتمندتر، لیبرال‌ و دموکراتیک می‌کند. بحران‌هایی هم در روابط واشنگتن و پکن همچون مجادله در تنگه تایوان در 1996یا سقوط یک هواپیمای جاسوسی در سال 2001 پیش آمد؛ اما امریکا همچنان به این باور ادامه داد که با انگیزه‌های مناسب، در نهایت می‌توان چین را به پیوستن به نظم جهانی به عنوان «یک ذی‌نفع مسوول» ترغیب کرد.

اما هم‌گرایی امروز مرده است. امریکا به جایی رسیده که چین را یک رقیب استراتژیک، یک بازیگر بدخواه و یک قانون‌شکن می‌بیند. دولت ترامپ بارها چین را دخالت در فرهنگ و سیاست‌گذاری‌های امریکا، سرقت مالکیت معنوی، تجارت غیرمنصفانه و تلاش برای دستیابی به رهبری در آسیا و سلطه جهانی متهم و سابقه چین را در نقض حقوق بشر محکوم کرده است. اما ترامپ در این اظهارات تنها نیست. دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان هر دو به‌دنبال راه‌هایی برای مقابله با چین هستند و این حال‌و‌هوا از دهه 1940 تاکنون در امریکا بی‌سابقه بوده است.

حال‌و‌هوای چین هم تغییر کرده است. مدت زمانی طولانی است که استراتژیست‌های چینی درباره این مساله ابراز نگرانی کرده‌اند که امریکا در خفا به‌دنبال ممانعت از پیشروی و رشد چین است. یکی از دلایل این برداشت هم این بود که چین سعی کرده با پنهان کردن قدرت خود احتمال رویارویی را به حداقل برساند. اما از نظر بسیاری از چینی‌ها، بحران مالی سال 2008 نیاز به فروتنی را از بین برد. در حالی که چین رشد داشت، بحران مالی به عقب ماندن امریکا منجر شد. رییس‌جمهوری شی جین‌پینگ از همان زمان شروع به ترویج «رویای چینی» خود درباره کشوری که در جهان حرفی برای گفتن دارد، کرد. از نظر بسیاری از چینی‌ها، امریکا ریاکاری است که همه گناهانی که چین را به آنها متهم می‌کند، مرتکب شده است. از این رو، معتقدند که زمان پنهان شدن و سر خم کردن به پایان رسیده است. چنین دیدگاهی به‌شدت هشدار‌دهنده است. به گفته متفکرانی همچون گراهام آلیسون از دانشگاه هاروارد، تاریخ نشان می‌دهد که هژمون‌هایی مانند ایالات متحده و قدرت‌های نوظهوری مانند چین می‌توانند در یک چرخه رقابت تهاجمی گرفتار شوند.

امریکا نگران آن است که زمان طرف چین باشد. سرعت رشد اقتصاد چین تقریبا دو برابر امریکاست و پکن تاجایی که می‌تواند در فناوری پیشرفته مانند هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی و بیوتکنولوژی سرمایه‌گذاری می‌کند. اقداماتی که امروز در ظاهر ترسناک به نظر می‌رسند همانند متهم کردن چین به سرقت مالکیت معنوی یا به چالش کشیدن این کشور در دریای چین جنوبی، فردا غیرممکن خواهند شد. قوانین و شرایط غالب در برخورد ابرقدرت‌ها با یکدیگر در آینده، امروز تعیین می‌شود و برای همه جهان بهتر است که چین و امریکا به یک درک مشترک برسند.

ممکن است عقاید ترامپ درباره اینکه امریکا بایستی بار دیگر قدرت خود را به دست آورد یا اینکه دید جهان به چین بایستی عوض شود، درست باشد. اما ترامپ برای نتیجه‌گیری به یک استراتژی مناسب نیاز دارد. در ابتدای امر، دولت ترامپ بایستی درصدد ارتقاء ارزش‌های امریکایی برآید، اما او به‌گونه‌ای عمل می‌کند که انگاری قدرت همه‌چیز است و نشان داده اهمیتی برای ارزش‌های امریکایی دمیده شده در نهادهای جهانی قائل نیست. اگر او همین روند را پیش بگیرد، امریکا به عنوان یک نیروی سیاسی قدرت خود را از دست خواهد داد.

امریکا و چین بایستی با وجود رقابت‌ها با یکدیگر همکاری کنند. حتی اگر ترامپ حاضر به پذیرش شرایط نباشد، اما باز هم دو کشور مسوولیت‌ها و منافع مشترکی همچون محیط زیست و امنیت دارند. شاید پایان رقابت‌های چین و امریکا شدنی نباشد، اما اجتناب از تبدیل رقابت به جنگ ممکن است.