نظم لیبرال اروپا پایدار خواهد ماند؟
گروه جهان|
دهها نفر از رهبران جهان یکشنبه در پاریس گردهم آمدند تا در مراسم یادبود صدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول شرکت کنند؛ اما به نظر میرسد خاطرات کابوسوار این جنگ خانمانسوز محو شده و بار دیگر شیاطین دیرینه همچون اختلافات قومی و ملیگرایی متعصبانه در سراسر اروپا قابل مشاهده هستند. اکنون که خاطرهها شکل تاریخ به خود میگیرند، این سوال پیش میآید که آیا خواهیم توانست بدون تکرار تاریخ از آن درس بگیریم؟ کشورهای اروپایی پس از درک عواقب فاجعهآمیز جنگها با یکدیگر همراه شدند تا با عزمی مشترک نیروهای ملیگرایی و نفرت قومی را با چشمانداز اتحادیه اروپا، مغلوب کنند. اما نسل جوان امروز هیچ خاطرهای از کشتار صنعتی ندارند. در عوض، آگاهی آنها با بحران مالی ده ساله و هجوم مهاجران از آفریقا و خاورمیانه شکل گرفته است و وعده اتحادیه اروپا به اروپایی متحد که هرگز عملی نشد.
نیویورک تایمز نوشته، برای بسیاری جنگ جهانی خونین اروپا به اندازه عصر حجر دور است؛ اما همین 100 سال پیش، جنگ جهانی اول به کشته شدن 16 میلیون سرباز و غیرنظامی منجر شد و میراث آن شکلگیری اروپای امروزی بود.وینستون چرچیل نخستوزیر افسانهای بریتانیایی در سالهای 1914 تا 1945 یک بار گفته بود «جنگی برای پایان دادن به همه جنگها» صحنه را برای درگیری فاجعهآمیز و یک کشتار دسته جمعی وحشیانه آماده کرد. او در سال 1948 گفته بود: «آنهایی که در آموختن از تاریخ شکست میخورند، محکوم به تکرار آن هستند.» آنگلا مرکل صدراعظم آلمان، که تصمیمش درباره پذیرش بیش از یک میلیون مهاجر در آلمان در سال 2015 در ابتدا به نماد نظم لیبرال اروپایی تبدیل شد اما در نهایت به ظهور مجدد راست افراطی در این کشور انجامید، گفته تاریخ هنوز نتوانسته در این باره تصمیمگیری کند که اروپا درسهای خود را از گذشته آموخته است یا خیر. او درباره جنگ جهانی دوم هم گفته: «در زمانی زندگی میکنیم که شاهدان عینی این دوره وحشتناک تاریخ آلمان، در حال مرگ هستند. در این مرحله است که میتوانیم بگوییم حقیقتا از تاریخ درسی گرفتهایم یا نه.»
آخرین کهنه سرباز جنگ جهانی اول در سال 2012 درگذشت و شمار افرادی که تجربه جنگ جهانی دوم و هولوکاست را داشتهاند نیز به سرعت رو به کاهش است. سیاستمداران عمدتا از تاریخ به صورت انتخابی و زمانی استفاده میکنند که به نفعشان است؛ اما در این مورد، فراموش کردن تاریخ به نفع هیچ کسی نخواهد بود. اکنون هم مثل آن زمان، مرکز سیاسی اروپا ضعیف است و حمایت از سیاستهای افراطی افزایش یافته است. ملیگرایی که با تنفرهای قومی در ارتباط است، طرفداران زیادی یافته و در بسیاری از کشورهای اروپایی دولتی پوپولیستی روی کار آمده است.
در ایتالیا که یکی از بنیانگذاران اتحادیه اروپاست، ماتئو سالوینی معاون ملیگرای نخستوزیر قایقهای مهاجران را از ساحل این کشور بازگردانده و خروج مهاجران از رم را خواستار شده است. ویکتور اوربان نخستوزیر مجارستان، علیه مسلمانان سخن میگوید و آشکارا نسخهای از «دموکراسی غیرلیبرال» را ارایه میکند. او اوایل سال جاری میلادی گفته است: «در 1990، اروپا آینده ما بود. اما امروز، ما آینده اروپا هستیم.»
گفتمان سیاسی هم بهشیوهای آشنا بینتیجه میمانند. در آلمان، جناح راست افراطی به صدای اصلی اپوزیسیون در پارلمان تبدیل شده است و رسانههای جریان اصلی را با نسبت دادن دروغگویی به آنها به استهزا میگیرد. «لوگنپرسه»، واژه مورد استفاده آنها، درست همان واژهای است که اولین مرتبه نازیها در دهه 1920 و پیش از
به قدرت رسیدن استفاده کرده بودند.
پس از جنگ جهانی دوم، اتحادیه اروپا سعی داشت از طریق ایجاد یک بازار مشترک، یک ارز مشترک، یک منطقه مسافرتی بدون نیاز به روادید و متحد کردن حاکمیتها در برخی مناطق، از وقوع مجدد هر اتفاقی مشابه جنگهای جهانی جلوگیری کند. اما یکشنبه در کنار مرکل و میزبانش یعنی امانوئل ماکرون رییسجمهوری فرانسوی حامی اروپا، شماری از رهبران ملیگرا ایستاده بودند که هیچ چیزی را بهاندازه از هم گسیختن اتحادیه اروپا نمیخواستند. دونالد ترامپ رییسجمهوری امریکا، از جمله این افراد بود و در کنار او هم ولادیمیر پوتین رییسجمهور روسیه و رجب طیب اردوغان رییسجمهوری ترکیه ایستاده بودند.
مورخان معتقدند بین شرایط کنونی با دوران شکننده پس از جنگ جهانی اول ارتباط مستقیمی وجود ندارد و تفاوتهای قابلتوجهی هست که باید به آنها توجه شود. پیش از جنگ جهانی اول، اروپای متشکل از امپراتوریها تازه به اروپای متشکل از کشورها تبدیل شده بود. سنت لیبرال دموکراسی هنوز مورد آزمون و خطا قرار نگرفته بود؛ مشکلات اقتصادی بهکلی در سطح دیگری بود. حتی در برلین کودکان از سوءتغذیه میمردند. ورای همه اینها، اکنون فرهنگ نظامی که آن زمان در اروپا رایج بود، دیگر وجود ندارد. فرانسه و آلمان که برای چندین قرن دشمن یکدیگر بودند، اکنون متحدانی نزدیک هستند.
میتوان گفت هیچ کسی نمیداند چه آیندهای در انتظار اروپا است. اروپا وارد دورهای ناشناخته شده است و کسی نمیداند که تاریخنگاران قرنهای بعدی چه چیزی درباره اروپای سال 2018 خواهند نوشت. آنتونی بیور نویسنده مشهور کتابهای تاریخی، چندان به این مساله خوشبین نیست و پیشبینی میکند که معمای اخلاقی در آینده دموکراسی لیبرال اروپا را از بین خواهد برد. بحران مهاجرت 2015 تنها نمونهای از اتفاقاتی بود که در آینده باز هم تکرار خواهند شد.