رشد اقتصادی در گروی ایجاد انحصار برای صاحب علم

۱۳۹۷/۰۸/۲۱ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۳۴۴۸
رشد اقتصادی در گروی ایجاد انحصار برای صاحب علم

حسین جوشقانی استاد اقتصاد دانشگاه شریف در توضیح مساله مورد بررسی رومر نوبلیست اقتصادی 2018 که به موجب آن نوبل گرفته است می‌گوید وی که یک اقتصاد نهادگراست معتقد بود عاملی که در بلندمدت به رشد اقتصادی می‌انجامد تکنولوژی است. تکنولوژی که نهادها آن را تقویت می‌کنند از طریق حمایت از تحقیق و و توسعه و ایجاد انحصار کوتاه‌مدت برای صاحب دانش.

به گزارش تعادل روز گذشته نشست بررسی آثار اقتصاددان نوبلیست 2018 در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران برگزار شد. یکی از سخنرانان این نشست تیمور رحمانی، اقتصاددان بود که چنین گفت: تا دهه 70 در بررسی‌های اقتصاد دان بیشتر به این پرداخته می‌شد که چه چیز باعث ایجاد نوسان در اقتصاد می‌شود؟ فریدمن در دهه 60 گفت سیاست‌گذاران با سیاست‌های پولی منشأ اصلی بی‌ثباتی و نوسانات در اقتصاد هستند و این ویلیام نوردهاوس بود که این نظریه را عمیق‌تر کرد و به این پرداخت که چه چیز سبب می‌شود سیاست‌گذاران تعمدا سیکل تجاری ایجاد کنند؟ یا به عبارتی سیاست‌گذار به اقداماتی متوسل شود که در اقتصاد نوسان ایجاد کند. کار نوردهاوس یک جریان فکری قابل توجهی در هشتاد و نود ایجاد کرد.

رحمانی ادامه داد: اما در زمینه رشد کار اصلی او این بوده است که تلاش کرد نشان دهد باتوجه به محدودیت منابعی که ما در محیط زیست داریم و تاثیری که فعالیتهای اقتصادی می‌توانند در تخریب محیط زیست داشته باشند، سیاست‌گذار چه تصمیمی باید درباره روبرو شدن با این وضعیت بگیرد؟ آیا تخریب محیط زیست عامل بازدارنده برای رشد اقتصادی خواهد بود؟ آیا لزومی دارد که سیاست‌گذاران باسیاست‌های مالیاتی محدودیت‌های لازم را برای انجام فعالیت‌های اقتصادی اعمال کنند یا خیر؟ نوردهاوس در این مورد بطور مشخص بیان کرد درست است که مراقبت‌های محیط زیستی که از آلودگی محیط زیست جلوگیری می‌کند عامل محدود‌کننده‌ای برای رشد اقتصادی نیست. نوردهاوس به این سوال پاسخ می‌دهد که آیا سیاست‌گذار لازم است که برای جلوگیری از آلودگی اقدام کند یا خیر؟ اگر انجام دهد چه می‌شود اگر نشود چه می‌شود؟ او در نهایت از سیاست‌گذاری برای حفظ محیط زیست حمایت می‌کند.این اقتصاد دان بیان کرد: اما درباره پل رومر نیز باید این توضیح را هم بدهم. در مدل‌های رشد اقتصادی به رشد تکنولوژی توجه می‌شود. درباره علت و منشأ و... آن صحبت بسیاری نمی‌شد. تا اواسط دهه 80 نیز درباره آن کار جدی انجام نشده بود. یکی از دلایل آن این بود که در دهه 60 و 70 دنیا از نظر رشد اقتصادی در وضعیت خوبی قرار داشت و بعد از دهه 70 بود که اقتصاددانان به نوسانات رشد اقتصادی به صورت جدی توجه کردند. در واقع انگیزه چندانی تا قبل دهه هشتاد برای بررسی ابعاد مختلف رشد وجود نداشت. همان زمان بود که اقتصاددانان شروع کردند به بررسی چه چیزهایی رشد اقتصادی را کند می‌کند، از کجا سرچشمه می‌گیرد و...

وی ادامه داد: همان زمان‌ها بود که مقاله رومر در سال 1986، لوکاس 1989و... منتشر شد. رومر در حوزه‌های مختلف رشد فعالیت کرده است ولی در زمینه تکنولوژی مشهور شد. آنچه باعث معروفیت او شد این بود که سعی کرد نشان دهد چگونه انگیزه‌های خصوصی عامل ایجاد تکنولوژی هستند و این انگیزه‌های خصوصی می‌تواند تحت تاثیر سیاست‌گذار قرار گیرد؟ به عقیده رومر تولیدکننده دانش باید در بازار غیر رقابتی فعالیت کند و این نظر را در قالب رشد درونزا مطرح کرد و گفت زمانی که تولید‌کننده دانش امکان قیمت‌گذاری و انحصار داشته باشد می‌تواند زمینه برای بنگاه‌های اقتصادی ایجاد کند که انگیزه تولیددانش داشته باشند. می‌شود گفت عمده کاری که رومر انجام داد این بود که چگونه که بنگاه‌هایی که به دنبال کسب سود هستند حاضر می‌شوند منابعی را به تولید دانش اختصاص دهند؟ همین منابعی که آنها به تولید دانش اختصاص می‌دهند منجر به رشد اقتصادی خواهد شد. البته باید بگویم رومر جزو اقتصاددانانی بود که نظرش به مرور زمان عوض شد و بعد از اینکه به بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول وارد شد کلا شیوه خود را تغییر داد و اکنون باید بگویم پل رومر بابت موضوعی نوبل گرفته است که اکنون خود منتقد آن است.

در ادامه این نشست جلسه پرسش و پاسخ برگزار شد. دراین بخش تیمور رحمانی، در پاسخ به سوالی درباره رقابت در بازار دانش گفت: اگر بخواهیم دانش قابلیت فروش داشته باشد و بنگاه اقتصادی آن را تولید کند باید در بازار رقابت ناقص باشد. در این چارچوب تکنولوژی بهتر رشد می‌کند.

سخنران دیگر این نشست حسین جوشقانی استاد اقتصاد دانشگاه شریف بود که بیشتر وقت سخنرانی خود را به توضیح درباره کار پل رومر اختصاص داد. وی در ابتدای سخنانش چنین توضیح داد: بهتر است به عقب‌تر برگردیم و برای بررسی مدل رشد رومر به مدل رشد «سولو» برگردیم.

این اقتصاد دان توضیح داد: وی بحث خود را چنین آغاز کرد: در اقتصادکلان زمان‌ها را تقسیم می‌کنند یک کوتاه‌مدت که به بازه‌های کوتاهی می‌پردازد که بانک‌ها بر مبنای آن روابط خود را تنظیم می‌کنند، دیگری بازه‌های میان مدت هستند که بازه‌های چند ساله است که چرخه‌های تجاری را بررسی می‌کند نهایتا تا 10 سال را که بر مینای آن نوسان اقتصادی کشورها بررسی می‌شود. همچنین بازه‌های بلندمدت هم هستند که روندهای 200 و 300 سال بررسی می‌شود مثلا اینکه مستعمره‌های فلان کشور طی 200 سال چه مسیری را طی کردند؟ باید بگویم که حوزه مورد بررسی رومر هم بلندمدت بوده است. وی ادامه داد: قصه رشد درونزا رومر از دانش شروع شد. اینکه اگر دانشی تولید شود می‌توان آن را به دیگران منتقل کرد. مثلا اگر مقاله‌ای نوشته شود همه می‌توانند آن را بخوانند و از آن استفاده کنند برای اینکه مهارت و دانش جدید خلق شود. وقتی اثرات خارجی قرار است بررسی شود در کدام حوزه وارد می‌شود؟ اقتصاد خرد. در اقتصاد خرد شکست بازار مرحله‌ای است که  در اقتصادنمی‌تواند تخصیص بهینه انجام شود و بحث اثرات خارجی مطرح می‌شود. دو نوع اثر خارجی داریم یکی اثر مثبت و یکی اثر منفی. اثر مثبت چیست؟ از آنچه از آن به عنوان سرریز دانش یاد می‌شود که دیگران هم می‌توانند از آن استفاده کنند. اثر منفی چیست؟ همین که در بحث نوردهاوس مطرح شد. که طبق آن اثر گازهای گلخانه‌ای مطرح شد. با این توضیح که وقتی کسی گاز گلخانه‌ای تولید می‌کند این اقدام او منجر به آن می‌شود که آسیب آن به همه برسد چرا که گازگلخانه‌ای پخش می‌شود. رومر می‌گوید باید در اینجا دولت دخالت کند و نمی‌شود بازار را اینجا رها کرد. علم اقتصاد اکنون با این مکانیزم پیشرفت می‌کند که فرضیه‌ها پیشرفت می‌کنند. جالب است بدانید که رومر استاد دانشگاه شیکاگو است ولی اینجا از دخالت دولت حمایت می‌کند. لازم است بگویم در مورد گاز‌های گلخانه‌ای این نکته هم هست که فقط یک کشور نمی‌تواند تصمیم بگیرد بلکه باید جامعه جهانی در آن مصمم باشد. این اقتصادد ان بیان کرد: همانطور که گفتم برای بررسی آثار رومر بهتر است به سولو برگردیم. سولو اولین کسی بود که رشد نوکلاسیک‌ها را توسعه داد وبه خاطر آن جایزه نوبل گرفت. سولو در مدل رشد خود نشان می‌دهد که در اقتصادهای مختلف دنیا مثل چین و امریکا پارامتری وجود دارد با عنوان مثلا تغییرات تکنولوژی که آن هم در یک کشوری متفاوت از کشوری دیگر است. این تغییرات تکنولوژیک نیز عاملی برونزاست. اما رومر بر خلاف سولو می‌گوید این بخش مهم است و این ایده‌ها هستند که باعث رشد اقتصادی می‌شوند و اتفاقا درونزا هستند. لازم است دو خصوصیت کالا در اقتصاد را بررسی کنید. یکی از این خصوصیت‌ها قابلیت و عدم قابلیت استفاده از کالا برای افراد در صورت استفاده شخصی دیگر است. به این معنی که مثلا وقتی شخصی از گوشی خود استفاده می‌کند دیگران نمی‌توانند از آن استفاده کنن در مقابل خصوصیت دیگر که امنیت است، امنیتی که من دارم و از آن استفاده می‌کنم نافی استفاده دیگری نیست. خصوصیت دیگر این است که استفاده یک کالا وقتی در تملک کسی در می‌آید می‌تواند مورد تعرض کسی قرار بگیرد؟ چه دستگاهی آن را تضمین می‌کند دستگاه قضا. با این حال یکسری کالاها چنین خصوصیتی ندارند. مثل اکسیژن که تحت تملک قرار نمی‌گیرند. نکته این است که بازار می‌تواند قفط برای کالاهای گروه اول قیمت تعیین کند.

وی ادامه داد: بحث رومر این است که دانش و علم می‌تواند قابلیت به تملک درآمدن داشته باشد اگر نهادهای خوبی داشته باشیم. فرض کنید داروی جدیدی بخواهد تولید شود. مثلا داروی جدید ضدسرطان. این کشف میلیاردها دلار هزینه دارد که دانشمندان بتوانند آن را کشف کنند. ولی هزینه دومین دارویی از همان جنس خیلی اندک است. حالا می‌توانیم دستگاه قضایی داشته باشیم که کمک کنند آن دارو تا مدت‌ها در تملک و انحصار صاحب آن باشد. اینجا بحث ایده‌ها مطرح می‌شود و حمایتی که می‌توان از آنها کرد تا افراد و بنگاه‌ها انگیزه بیشتری برای تولید آن داشته باشند.این اقتصاد دان همچنین گفت: معمولا تولیدات صنعتی به این صورت است که اولین خودرویی که تولید می‌شود هزینه آن بسیار زیاد است ولی بعد هزینه‌های تولید دیگر سرشکن می‌شود رومر می‌گوید در مورد دانش هم همین است. رومر می‌گوید برای اینکه برسیم به این وضعیت نیاز به انحصار داریم که کشف و اکتشاف هر بنگاهی تا مدتی به آن انحصار دارد. همین امر به زعم رومر کمک می‌کند به پیشرفت اقتصاد کشور. این نظریه برای اقتصاد ایران هم مورد توجه است. اگر به حقوق معنوی اهمیت دهیم و به درس علم اقتصاد گوش دهیم می‌توانیم به رشد پایدار برسیم.

جوشقانی همچنین بیان کرد: از سال 1200 تا 1700 همه کشورها مثل هم بودند ولی فرق نمی‌کرد که درانگولا زندگی می‌کردید یا اروپا. اما از آن زمان به بعد برخی از کشورها بسیار رشد کردند چرا؟ اگر سیر رشد اقتصادی کشورها را بررسی کنیم می‌بینیم که بعضا رشد اقتصادی یک کشور در یک بازه زمانی 20 برابر دیگری بوده است سوال این است که در چه پروسه‌ای این اتفاق می‌افتد؟ چرا برخی کشورها کمتر رشد می‌کنند؟ آیا سیاست‌ها و نهادهایی وجود دارد که در این امر تاثیرگذار باشد؟ لوکاس می‌گوید وقتی به رشد کشورها فکر می‌کنید درباره زندگی میلیاردها نفر فکر می‌کنید و به همین دلیل بسیار مهم است اگر بشود پیشنهادی به کشورها داد که حتی نیم درصد به رشد اقتصادی کشورها کمک کند میلیون‌ها نفر از فقر نجات پیدا می‌کنند.وی بار دیگر به مدل رشد سولو برگشت و توضیح داد: سولو سعی کرد مدلی را توسعه دهد که با واقعیت‌ها سازگار باشد. فرض کنیم دولت وجود ندارد و هر چه که تولید می‌کنیم مصرف می‌شود یا سرمایه‌گذاری برای تولید در آینده می‌شود. و تولید هم تابعی است از وضعیت سرمایه و نیروی کار. تنها چیزی که در پروسه رشد کشورها تاثیرگذار بوده است در کنار سرمایه و نیروی کار تکنولوژی است. سولو این موضوع را چنین توضیح می‌دهد که نیروی کار با یک متغیر برونزا است و اگر بخواهیم ببینیم طی مرور زمان موثر بودنش چه تغییری کرده می‌بینیم که موثر بودن بیشتر شده است و آن هم به خاطر حضور تکنولوژی است. مثلا اگر یاد می‌گیریم سلیکون چگونه کار می‌کند همه می‌توانند از آن استفاده کنند و به بهبود رشد می‌انجامد. کاری که سولو کرد و بابت آن نوبل گرفت این بود که گفت کشورها می‌توانند بر مبنای اثر نیروی کار حاصل از بهبود تکنولوژی رشد اقتصادی خود را افزایش دهند. این استاد اقتصاد گفت: بحث دیگر سولو این بود که فرق نمی‌کند کشورها در چه مرحله‌ای از توسعه یافتگی هستند مهم این است که در یک بازه زمانی کشورها به یک اندازه رشد می‌کنند. مثلا اگر در یک بازه کوتاه‌مدت رشد اقتصادی امریکا بیشتر است و در همان بازه رشد کشور دیگری مثل ژاپن کمتر است ولی در زمانی بلندمدت‌تر به هم می‌رسند. البته مدل‌هایی بعد سولو آمد که روند بسیاری از کشورها را بررسی کرد و گفت چنین نیست و همه کشورها به هم نمی‌رسند ولی کشورهایی که ویژگی مشترک دارند مثل کشورهایOECD ممکن است به هم برسند ولی خب دلیل ندارد یک کشوری مثل غنا به امریکا برسد. رومر سعی کرد در مدل رشد خود چند مساله را دخیل کند.

 او در سال 1990 گفت ماده نوارکاست را بررسی کنید. 100 سال پیش با آن فقط آتش درست می‌کردند و در سال 1990 با آن نوار کاست درست شده خب اکنون که دیگر کاربرد متفاوتی دارد خود نوار کاست از رده خارج شده است. رومر پیشرفت‌های تکنولوژی را ریشه رشد می‌داند و از همه مهم‌تر بررسی می‌کند انگیزه‌های درونی چگونه باعث ایجاد پیشرفت تکنولوژی می‌شوند؟

وی ادامه داد: در توضیح مبسوط‌تر باید بگویم در دهه 60 و 70 میلادی که شوروی و امریکا با هم رقابت می‌کردند، اقتصاد شوروی به‌شدت رشد می‌کرده و سوال این بوده که رشد شوروی چگونه محقق می‌شود که از امریکا بیشتر است؟ رومر می‌گوید هرقدر هم انباشت سرمایه باشد این رشد حدی دارد. بله انباشت سرمایه به ویژه در اقتصاد کمتر توسعه یافته اول به سرعت رشد می‌کند بعد متوقف می‌شود ولی چیزی که باعث می‌شود رشد 50 و 60 ساله ایجاد شود. آنچه که منجر شود این نوع رشد ایجاد شود انگیزه است و نهادهایی که به دنیال ایجاد تحقیق و توسعه باشد که لزوما نه در بازار با اقتصاد آزاد رخ می‌دهد نه اقتصاد نوع شوروی.