حضور ایران به برجام اعتبار میدهد
در سپتامبر ۲۰۱۹، به شرط تداوم شرایط کنونی، باید از برجام خارج شد
۲۶ دی ماه سومین سالگرد اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام بود. اما در سایه این واقعیت که ماه میسال ۲۰۱۸ میلادی (اردیبهشت 1397) دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده امریکا دستور به خروج از برجام و بازگرداندن تحریمهای اقتصادی ایران گرفت، بسیاری از کارشناسان نسبت به آینده توافق هستهای چندان خوشبین نیستند، به خصوص که اتحادیه اروپا در اجرایی کردن ساز و کار ویژه مالی خود برای حمایت از تهران در قبال تحریمهای امریکا تعللهای بسیار زیادی داشته است که سبب شده آینده این سند همکاری با ابهامات جدی روبه رو باشد.
برای بررسی آینده برجام در ورود به چهارمین سال حیات سیاسیش، . دیپلماسی ایرانی گفتوگویی را با مهدی ذاکریان، کارشناس و پژوهشگر حقوق بینالملل، مدرس و محقق در بنیاد دانشگاهی اروپا - بروکسل، موسسه مطالعات اسلام معاصر دانشگاه لایدن، دانشکده حقوق و مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، موسسه دانشگاهی اتحادیه اروپا و همچنین استاد مدعو دانشکده حقوق دانشگاه پنسیلوانیا، عضو هیات تحریریه فصلنامه Relacions Internationales دانشگاه کورتابیا و بوینس آیرس ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
با توجه به اینکه در سومین سالگرد توافق هستهای با 1+5 موسوم به برجام هستیم. از نگاه شما این سند دیپلماتیک در تاریخ سیاست خارجی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
من در همان روزهای ابتدایی انعقاد برجام نزدیک به دو سال و نیم پیش توافق هستهای را به کنگره وین در ۱۸۱۵ میلادی تشبیه کردم که این کنگره وین بعد از سالها جنگ، خشونت و نزاع به واسطه دیدگاه هژمونیک و اقتدار طلب ناپلئون بناپارت شکل گرفته بود در نهایت موجب نواخته شدن ندای صلح در قاره سبز شد و در سال ۱۸۱۵ در کنگره وین دیپلماسی بر جنگ پیروز شد. آن چه در سال ۲۰۱۵ در وین روی داد به فاصله دو قرن دقیقا تکرار پیروزی دیپلماسی از جنبه دیپلماسی ایرانی بر نگاه جنگطلبانه و هژمونیک قدرتهای جهانی بود. با توجه به این نکات من در یک ارزیابی کلی معتقدم که مجموعه فعالیتهای دیپلماتیک با یک تیم زبده به ریاست محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه توانست در نزدیک به دو سال مذاکرات فشرده و کش و قوسهای فراوان، سندی را در تاریخ دیپلماسی ایران منعقد کند که از یک سو بر حقانیت توان هستهای ایران مبتنی بر دانش داخلی و به رسمیت شناختن حق غنی سازی از سوی جامعه داخلی تاکید داشت و از آن سو توانست کشورهای اروپایی، روسیه، چین و به خصوص ایالات متحده امریکا را از نگرانیها در خصوص پرونده هستهای ایران آسوده کند، به گونهای که اکنون پس از گذشت سه سال و ارایه چندین گزارش متعدد از سوی گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، یک گزارش و یک خط بر فعالیتهای مشکوک هستهای ایران یا تخطی تهران از تعهدات خود اشاره نکرده است.
این نشانه بارز پیروزی دیپلماسی ایرانی در طول این سه سال بوده است و این یک نگاه برد برد به شرایط بود شرایطی که در آن تضاد منافع بازیگران و کشورها در اوج بود و این نشان میدهد که هنر دیپلماتیک کشور توانسته مانند کنگره وین در ۱۸۱۵ شرایط را با استفاده از دیپلماسی هوشمندانه و منعطف به سمت ایران به چرخاند و امروز پس از گذشت گذشت سه سال باز هم بر این باورم که آنچه در سال ۲۰۱۵ میلادی در وین رویداد یک اتفاق بینظیر و حتی کمنظیر در تاریخ دیپلماسی تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بلکه در تاریخ دیپلماسی ایران است.
با خروج ماه میسال 2018 میلادی میتوان گفت برجام از حیز انتفاع برای ایران خارج شد؟
ببینید مساله را باید به درستی مطرح کرد. منافع ایران با خروج ایالات متحده از توافق هستهای در طول این مدت نادیده گرفته شده است، نه با تعهد تهران به برجام. اتفاقا این مساله هم بر اهمیت و قدرت برجام صحه گذاشته است. چون برجام از همان روز ابتدایی حیاتش تا به امروز همواره تاکید جدی بر حفظ منافع ایران در همه ابعاد دارد. این ترامپ است که با رفتارهای خلاف عقلانیت دیپلماتیک مانع رسیدن منافع برجامی به تهران شده است. چرا ما به اشتباه برجام را مقصر تمامی شرایط و مشکلات امروز کشور میدانیم. به جای مقصر جلوه دادن توافق هستهای باید تزویر امریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی را پایه و اساس مشکلات کشور به واسطه فشارهای تحریمی دانست. در این راستا علاوه بر مانع شدن برای رسیدن به منافع اقتصادی و تجاری برجام به کشور، واشنگتن به همراهی تل آویو و ریاض، تلاشهای جدی برای برخورد دیگر بازیگران و کشورهای جهانی با ایران را دارد. البته تهران نیز از طریق برخی مجاری مانند دیوان دادگستری بینالمللی اقامه دعوایی علیه ایالات متحده داشت که خوشبختانه به پیروزی و در اصل به حقانیت جمهوری اسلامی ایران در برابر رفتارهای ظالمانه و یکجانبه ایالات متحده امریکا انجامید.
برای روشنتر شدن مساله باید چند نکته را یادآور شد. ما در ماه میسال ۲۰۱۸ میلادی شاهد بد عهدی آشکار کاخ سفید در سایه دستور خروج دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده از توافق هستهای بودیم. اما در این خصوص دو نکته را باید خاطرنشان کرد؛ اول اینکه خروج واشنگتن از توافق هستهای به عنوان یکی از امضا کنندگان آن، تنها به انزوای این کشور در جامعه جهانی انجامید، چرا که ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، تمامی اعضای این سازمان موظفند که در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک مناسبات و روابط خود را آغاز کرده و آن را ادامه دهند. پس اقدام ماه میسال گذشته میلادی دونالد ترامپ، تنها و تنها به انزوای ایالات متحده در جهان منجر شد. اتفاقا نشست سپتامبر سال گذشته میلادی برای محکوم کردن ایران در شورای امنیت که با بازیگردانی خانم نیکی هیلی، نماینده دایم امریکا در سازمان ملل متحد برگزار شد به انتقادهای جدی دیگر اعضای شورای امنیت به امریکا در سایه خروج واشنگتن از توافق هستهای و تمجید از حسن رفتار و حسن نیت سیاسی و دیپلماتیک تهران برای تداوم تعهدات برجامیش منجر شد. این مصداق بارز شکست و انزوای جهانی امریکا بود.
از سوی دیگر نکته مهمتر ناظر بر این واقعیت است که با خروج ایالات متحده امریکا از برجام، توافق هستهای از هم نباشید و این نشان میدهد که استخوان بندی و ستون فقرات متن این توافق از ابتدا درست و محکم چیده شده است، به گونهای که با خروج ایالات متحده امریکا این سند ملغی نشد، بلکه در یک قالب جدید با 1+4 به حیات سیاسی و دیپلماتیک خود ادامه داد. چون با خروج امریکا و یا هر یک از اعضای حاضر، برجام میتواند باز به حیات خود ادامه دهد؛ تنها و تنها با خروج تهران است که برجام از کارکرد و اعتبار خود ساقط میشود و این نشاندهنده اهمیت، جایگاه و نقش تهران در این توافق هستهای است. چرا که در سایه یک هوشمندی دیپلماتیک سندی را در جامعه جهانی تنظیم و تدوین کرده ایم که بقا و حیات آن تنها با حضور و یا عدم حضور تهران معنی پیدا خواهد کرد. این میتواند اهرم فشار جمهوری اسلامی ایران برای برخورداری از منابع توافق هستهای باشد، به گونهای که اکنون دیگر فقط برجام که میتواند حرف اول و آخر را بزند. چون نکته مهم دیگر در سایه هوشمندی دیپلماتیک ایران در این مهم بازمیگردد که در سایه مذاکرات با 1+5 و طرح 1+4 این نکته را متذکر شدیم که با ملغی شدن برجام هیچ مذاکره جدیدی یا هیچ اصلاح دیگری در برجام صورت نخواهد گرفت. هم اکنون امنیت اروپا و حتی چین و روسیه و ایالات متحده به بقای توافق هستهای باز میگردد، حتی با در نظر داشتن این مساله که دونالد ترامپ از برجام خارج
شده است.
به حوزه تخصصی شما در حقوق بینالملل باز گردیم. بسیاری از کارشناسان سیاسی و حتی حامیان برجام معتقدند که اگر تیم دیپلماسی ایران در آن زمان برای اجرایی شدن توافق هستهای عجله نمیکرد و برجام را در مجلس اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی، مجلس نمایندگان و مجلس سنای ایالات متحده امریکا، مجلس چین، روسیه و مجلس شورای اسلامی ایران به صورت قانون در میآورد، دونالد ترامپ به عنوان رییسجمهوری ایالات متحده امریکا با فراغ بال در ماه مه 2108 توان خروج از برجام را نداشت. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
زمانی میتوان به این مساله و یا به قول برخی خلأ سیاسی و دیپلماتیک از جانب تیم ایرانی خرده گرفت که برجام به عنوان یک پروتکل و عهدنامه دو یا چندجانبه میان اعضاء تعریف شده باشد، در صورتی که اساساً برجام یک سند همکاری است. هر چند که در مجلس شورای اسلامی ایران و نیز در کنگره ایالات متحده نیر برجام مورد بررسی قرار گرفت و تصمیم بر آن بود که این سند به صورت قانونی مورد تایید کشورها قرار گیرد. اما فارغ از این مساله خود برجام به تضمین قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل رسیده است و در سایه این قطعنامه همه کشورهای جهان که عضو سازمان ملل متحد هستند، موظفند، تأکید دارم موظفند که هرگونه رابطه و همکاری سیاسی، دیپلماتیک و بهخصوص اقتصادی - تجاری با ایران داشته باشند. اتفاقا در سایه همین مساله و عهدنامه مودت ایران و امریکا بود که تهران توانست در اقامه دعوای خود علیه امریکا در دیوان دادگستری بینالمللی به پیروزی برسد و به صدور قرار موقت به نفع ایران منجر شود. پس خدای ناکرده کم کاری و خلایی از طرف تیم دیپلماتیک ایران صورت نگرفته است. اگرچه اگر برجام در مجلس اعضای حاضر در این سند به صورت یک قانون در میآمد، تضمینهای بیشتری برای تعهد به آن از طرف کشورها وجود داشت. البته باز اگر این اتفاق صورت میگرفت، نمیتوانستیم تضمین جدی بدهیم که دونالد ترامپ رفتارهای امروز را تکرار نمیکرد. چراکه او از هر گونه منطق و شعور سیاسی و دیپلماتیک کاملا به دور است و احتمال دارد حتی قوانین مصوب را هم نادیده بگیرد، کما اینکه در مدت دو سالی که زمامداری کاخ سفید را برعهده داشته است بارها این رفتارها را از او دیدهایم.
ولی بعد از خروج امریکا از توافق هستهای و بازگشت تحریم هاو فشارها ایالات متحده اکنون تهران در یک نوع سکون و فریز سیاسی قرار دارد. از یک سو هم چنان باید خود را متعهد به برجام بداند و از سوی دیگر باید تهدیدها، تحریمها و فشارهای امریکا را نیز تحمل کند. آیا با این وصف در سومین سالگرد انعقاد برجام، باز میتوان به آینده این توافق نگاه داشت؟
بگذارید دوباره مساله را روشن کنم. اگر از من سوال شود که خروج ایالات متحده امریکا از برجام باعث ایجاد فشار، تحریم و مشکلات معیشتی و اقتصادی داخلی ایران شده، بله من هم بر این واقعیت تاکید دارم این واقعیت انکارناپذیر امروز ما است و حتی امکان دارد که فشارها روز به روز در ایران بیشتر هم بشود. اما اگر از من سوال شود که مشکلات اقتصادی و سیاسی کنونی کشور به واسطه تعهد ایران به برجام روی داده، اساساً چنین مسالهای غیرقابل باور است. اتفاقا ما با حضور و تداوم تعهد خود به برجام است که میتوانیم منافع خود را با همکاری بینالمللی پیش ببریم. با در نظر گرفتن خروج ترامپ از برجام هم باید گفت که حتی خود ایالات متحده امریکا با برجام مشکلی نداشت.
بلکه مشکل آنجا بود که کاخ سفید انتظار داشت که ایران باید سیاست هژمونیک واشنگتن را بپذیرد، اما تهران با یک استقلال طلبی مثال زدنی خود هیچگاه حاضر به پذیرش این مساله نخواهد بود. لذا ما باید با حضور در برجام و گسترش همکاریهای بینالمللی، امریکا را در سایه بدعهدی هایش در انزوا قرار داده؛ نه اینکه شرایط را برای اجماع جهانی علیه خود با خروج از توافق هستهای شکل دهیم. البته در کنار تمام این نکاتی که اشاره شد باید این را هم اضافه کنم که ما برای رسیدن به منافع خود در برجام در سایه همکاری با 1+4 ضرب الاجل مشخصی را برای عملیاتی شدن تعهدات کشورهای حاضر در توافق هستهای به خصوص طرفهای اروپایی اعلام کنیم. یقینا نمیتوان تا ابد این شرایط را ادامه داد. پس باید در یک نقطه حساس فرصت کوتاه و مشخص شدهای را برای تعهدات برجامی دیگر اعضا مشخص کرد. لذا رفتار کنونی تهران رفتاری مبتنی با همکاریهای داوطلبانه ذیل N.P.T و سازمان بینالمللی انرژی اتمی است. اگر قرار به خروج از برجام باشد، ایران به روشنی و جدیت مسیر آینده خود را خواهد پیمود. پس تکلیف ایران روشن است. این طرفهای برجامی هستند که باید تکلیف خود را در قبال توافق هستهای روشن کنند. البته باز تاکید دارم در این برهه حساس باید منطق و انعطاف دیپلماتیک و سیاسی از طرف ایران در دستور کار قرار گیرد.
اگر روی سخن شما به اتحادیه اروپا است، اکنون کشورهای مانند آلبانی، لهستان و مجارستان در کنار ایتالیا، اتریش، هلند و غیره ساز همنوایی با امریکا کوک کردهاند. به گونهای که شاهد اخراج دیپلماتهای خود از تیرانا بودیم و ماه فوریه هم شاهد برگزاری نشست ضد ایرانی در ورشو هستیم. در این راستا میتوان گفت اتحادیه اروپا در قبال برجام دوپاره شده است؟
بله من هم معتقدم که اکنون کشورهای اروپای شرقی عزم جدی برای همراهی با امریکا در قبال ایران و توافق هستهای دارند و در حال برنامهریزی برای ایجاد تلههای سیاسی و امنیتی در قبال تهران هستند، لذا باید هوشمندی دیپلماتیک را در این خصوص به اوج رساند.
البته تاکید میکنم که کشورهای اروپایی با شناختی که از تهران دارند به این باور رسیدهاند که تهران در این برهه حساس هیچگاه به اقداماتی برای تحت الشعاع قرار دادن منافع خود در قاره سبز دست نخواهد زد. لذا اگر اتهامات ما از طرف دانمارک، هلند، آلمان و آلبانی درست بود، یقین بدانید اتحادیه اروپا و تمام ۲۸ کشور عضو آن سفرای خود را از ایران فرا میخواندند، کما اینکه در گذشته هم دست به این کار زدهاند. لذا اگر اکنون چنین اتفاقی روی نداده نشان از این دارد که تمام اتهامات ناشی از برنامهریزیهای سرویسهای امنیتی ایالات متحده امریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای بدنامی ایران است.
نکته مهم دیگر به این مهم بازمیگردد که اگرچه نشست ضد ایرانی ورشو میتواند بستری برای اجماع جهانی باشد، اما از آن سو این مساله یک شکست سیاسی و دیپلماتیک برای ایالات متحده امریکا است، چرا که اگر این مساله یک پیروزی بود، اتفاقاً باید ایالات متحده امریکا ابتدا به ساکن یک کنفرانس را برای اجماع جهانی علیه ایران شکل میداد و بعد اقداماتی را علیه جمهوری اسلامی ایران انجام میداد، اما اکنون برعکس شده است؛ اول ترامپ از برجام خارج میشود و تحریمهای خود علیه ایران بازمیگرداند و زمانی که میبیند در انزوای جهانی قرار گرفته و تهران در سایه تحریمها کماکان به حیات خود ادامه میدهد، مجبور شده برای توجیه اقدامات خود و نیز یارکشی علیه ایران دست به برگزاری کنفرانس در ورشوی لهستان بزند. این نشانه بارز شکست سیاستهای امریکا در قبال ایران است.
برخی معتقدند که برای ایجاد تحریک در کشورهای اروپایی در خصوص عملیاتی کردن سازوکار ویژه مالی باید تعدادی از موارد برجامی از جانب تهران به حالت تعلیق درآید. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
من به نظر تمامی کارشناسان احترام میگذارم. اما معتقدم که باید پاسخ نهایی و تکلیف برجام از سوی مقام معظم رهبری تعیین شود. اما از نگاه من اگر در یک فرصت تعیین شده و ضربالاجل مشخص برای انجام تعهدات دیگر اعضاء، مقامات و مسوولان جمهوری اسلامی ایران به این یقین برسند، تاکید دارم که به این یقین برسند هیچ گونه تلاش و تعهدی از سوی کشورهای حاضر در برجام برای حمایت از تهران در برابر تحریمها انجام نمیشود، باید برجام را به آتش کشید، چرا که توافق هستهای که برای ایران سود و منافعی در پی نداشته باشد، اساساً بی ارزش و تداوم آن برای منافع ما بسیار خطرناک است، همانگونه که پیشتر گفتم این حضور و عدم حضور ایران در برجام است که به آن اعتبار میبخشد. اگر ایران از برجام خارج شد، حال همه کشورهای جهان متعهد به آن باشند، هیچ ارزشی ندارد. پس باید تمام کشورهای جهان، ذیل قطعنامه 2231، وظایف و تعهدات خود در قبال ایران انجام دهند. در غیر این صورت ایران هیچ گونه تعهدی به تداوم توافق هستهای را در آینده نخواهد داشت و مسوول مستقیم ملغی شدن برجام را باید در ابتدا شخص دونالد ترامپ و کجفهمیهای او از دنیای سیاست خارجی و دیپلماسی دانست و بعد از آن کم کاریهای دیگر اعضای حاضر در برجام برای حمایت از تهران مقصر ناکامی برجام
خواهد بود.
دیدگاه من صفر و صد و سیاه و سفید کامل نیست، اما به هر حال اگر برجام آن منافعی که مدنظر تهران بوده است را تامین نکند، اساسا ماندن در برجام دیگر به سود کشور نخواهد بود.
لذا تهران در بهترین حالت باید تا سپتامبر سال جاری میلادی (شهریور ماه سال 1398) به کشورهای اروپایی فرصت انجام تعهدات برجامی خود را بدهند. اما بیش از زمان آن دیگر نشان از این واقعیت تلخ دارد که دیگر اعضای حاضر در توافق هستهای ارادهای عملیاتی برای حفظ برجام و انجام تعهدات خود ندارند. پس زودتر از ماه سپتامبر نباید ایران دست به اقدامی بزند و یقینا بعد از ماه سپتامبر نیز اگر شرایط تغییر نیافت، دیگر به صلاح ایران نیست که توافق هستهای را ادامه داده به آن متعهد باشد.
در سایه نکات مثبت و منفی که به آن اشاره داشتید، آیا میتوان به آینده توافق هستهای و همکاریهای دیگر اعضاء امید داشت؟
چرا نباید امید داشت؟! در دنیای دیپلماسی هر اتفاقی امکان وقوع دارد. اتفاقاً همین ساز و کار ویژه مالی مدنظر اتحادیه اروپا میتواند با دیپلماسی فعالتر ایران راهاندازی شود. ما کشور ایران بزرگ هستیم، نه مانند عراق که در سایه تحریمها به واسطه نبود شیر خشک شاهد از بین رفتن کودکانمان باشیم. چون ایران یک اقتصاد بزرگ و گسترده دارد و باید این توانایی را به همه کشورهای جهان نشان دهیم که خوشبختانه در سایه سفر آقای دکتر ظریف، وزیر امور خارجه به هندوستان و عراق بخش کوچکی از این مهم به جهان نشان داده شد. لذا میتوان به آینده ساز و کار ویژه مالی و برجام امیدوار بود.