فضای دیجیتال: نزاع سیاسی یا مسالهای ملی
حسین طالبزاده|
مدرس علوم ارتباطات|
بحث فیلترینگ این روزها به یکی از موضوعات مورد توجه رسانهها، سیاستمداران و بخش قابل توجهی از جامعه تبدیل شده است. اهمیت این موضوع تا بدانجا پیش رفت که بنا بر گزارش برخی منابع منجر به منع حضور یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی از شرکت در جلسات مذکور تا اطلاع بعدی شده است. وقتی بحث فضای دیجیتال، مطرح میشود، دو موضع متناقض در برابر آن اتخاذ میشود: موافقت یا مخالفت. این دوگانه موضعگیری در فرهنگ علمی و اجتماعی ما ایرانیان موضوع جدیدی نیست و از آنجا که بنا به دلایلی، خیلی اهل تفکر نیستیم، دوست داریم خیلی زود در رابطه با پدیدههای مختلف موضعگیری کنیم و قضاوت کنیم. در این رابطه، چند گزاره قابل توجه است امروزه بحث قدرت از دو جهت تغییر پیدا کرده است.یکی از منظر مفهوم و دیگر از منظر محل استقرار. قدرت نرم و قدرت سخت، مفاهیمی هستند که در دو دهه اخیر وارد ادبیات سیاسی شده و چون اساسا هر چیز که به قدرت مربوط است اعم از کسب، حفظ یا افزایش آن در حیطه علوم سیاسی قرار میگیرد. بدین جهت است که بحث فضای دیجیتال با اینکه ظاهرا یک مبحث فناورانه است اما مباحث پیرامون آن بیشتر مورد توجه سیاستمداران قرار گرفته و به تبع آن باعث جدالهای لفظی متعددی شده است. دوم اینکه، محل قدرت بیشتر به جامعه منتقل شده است، به عبارتی دیگر، فیزیک قدرت به عرصههای اجتماعی منتقل شده است .رفتار سیاسیون در کشورهای مختلف بیانگر توجه آنها به مسائل اجتماعی است و علت آن، کسب و افزایش قدرت از طریق جامعه است. حتی در عرصههای بینالمللی نیز مباحث سیاست بینالملل بیشتر اجتماعی است تا سیاسی مانند محیط زیست، حقوق کودکان، حقوق زنان، حقوق بشر و..... این عرصه امروزه چنان قدرتمند شده است که ارزشهای فرهنگی نیز وقتی قابلیت اجرا پیدا میکنند که شکل اجتماعی به خود میگیرند تا سیاسی.اتفاقا وقتی شکل سیاسی به خود میگیرند، ضمانت اجرایی پایینی خواهند داشت. فضای دیجیتال با توجه به گزاره بالا از مولفههای قدرت است.وقتی موضوعی دارای قدرت اجتماعی چنان بالایی است، نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت و نباید آن را به سطح منازعات سیاسی تقلیل داد.وقتی موضوعی به نزاع گروههای سیاسی تبدیل میشود چند اتفاق میافتد: اولا محل مناقشه نامشخص میشود و موضوعی به این اهمیت، مورد کم توجهی استراتژیک قرار میگیرد.ثانیا، این موضوع که میتواند به عنوان مولفه قدرت باشد، منازعات سیاسی جدیدی را بازتولید میکند با توجه به گزاره دوم، برای شناخت دقیق زوایای مختلف موضوع باید از روش پژوهش سازمانی بهره برد تا روش پژوهش دکارتی. روش پژوهش سازمانی ما را به سمت سیاستگذاری عمومی رهنمون میسازد. این روش، به ما میگوید برای فهم فضای دیجیتال باید از متخصصین حوزههای مختلف اعم از فناوری، جامعهشناسی، علوم ارتباطات، آینده پژوهی، سیاست و سایر علوم مرتبط استفاده نمود.امروزه باید ابتدا مسالهشناس خوبی بود و بتوان ابعاد یک موضوع را به مسائل متعدد و مهم آن موضوع تجزیه نمود و بعد از شناخت، بتوان اشکال ترکیبی آن را ترسیم کرد و بعد از این مرحله، بتوان به تحلیل مساله پرداخت از آنجا که فضای دیجیتال در دنیای امروز، به عنوان یکی از مولفههای قدرت ملی و بینالمللی تبدیل شده، باید به آن نگاه استراتژیک و ملی داشت و برای شناخت وضعیت موجود، نوع برخورد و استفاده و آینده پژوهی در مورد آن، با استفاده از روشهای حوزه سیاستگذاری عمومی، به اجماع ملی در مورد آن دست یافت و حداقل برای 20 سال آینده در این حوزه برنامه داشت. آفت بزرگ در این رابطه، تبدیل و تقلیل آن به یک مناقشه سیاسی داخلی است