جوامع ضعیف لیبرال دموکراسی را تهدید میکنند
گروه جهان|
نسخه اقتصاددانها برای مناطق پرکشمکش و ناپایدار تا همین اواخر، تجویزی بدون خونریزی بود: «بگذارید بمیرند.» برخی شهرها را نمیتوان حفظ کرد. اکونومیست در سال 2013 این مساله را مطرح کرد و با موج گستردهای از مخالفتها روبهرو شود. اما پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات امریکا و کمپین خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا خواب خوش عالمان را برآشفت. اقتصاددانهای برجسته به تکاپو افتادند تا ببینند که واکنش کارآمد به نابرابری جغرافیایی چیست. برای مثال بنجامین آستن، ادوارد گلاسر و لورنس سامرز از دانشگاه هاروارد طی مقالهای خواستار درنظر گرفتن یارانه اشتغال برای مناطق ناپایدار (توسعه نیافته) شدند.
بازنگری در سیاستهای مبتنی بر منطقه، اغلب چندان مطلوب نیست؛ اما این رویکردی است که هدفش محافظت از کسانی است که بهدلیل نابرابری منطقهای به پایان خط رسیدهاند پس باید تحملش کرد. بیتفاوتی اقتصاددانها در این باره قابل درک است. برخی از آنها معتقدند تلاش برای کمک به جوامع توسعه نیافته و ناپایدار ممکن است که افراد را از حرکت کردن بازدارد. اما راگورام راجان استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو و رییس سابق بانک مرکزی هند، معتقد است که چنین اندیشهای کوتهبینانه است. او در کتاب جدید خود با عنوان«پایه سوم: چطور بازارها و دولت جامعه را جا میگذارند؟» مینویسد: جوامع بخشی ضروری از یک جامعه سالم هستند. او میگوید که به بازارها باور دارد.
راجان در سال 2005 میلادی در کنفرانس سالانه بانکهای مرکزی با مطرح کردن این پرسش که «آیا نوآوریهای مالی جهان را به خطر نینداخته است» ، واکنشهای زیادی را برانگیخت. راجان در سال 2010 میلادی هم در کتاب خود این ادعا را مطرح کرد سیاستهایی که ناخواسته به بحران مالی جهانی منجر شد از جمله وامهای مسکن، اغلب پاسخی به گسلهای اقتصادی بودند، گسلهایی چون نابرابری. این گسلها هنوز هم وجود دارند و آمادهاند تا در آینده خرابیهای گستردهای را به بار بیاورند. اثر جدید راجان اقتصاددان ارشد سابق صندوق بینالمللی پول، «پایه سوم» نیز مانند کتاب قبلی او به نقاط کوری اشاره میکند که از نظر اقتصاددانها مغفول مانده است. جاهایی که مردم بزرگ میشوند، زندگی و کار میکنند تنها یک توده متراکم از فعالیت اقتصادی نیستند. آنها هویت مردم خود را شکل میدهند و فرد را به یک شبکه واقعی انسانی متصل میکنند.
جوامع برای کسانی که احساس میکنند از سوی بازارها یا دولت مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند، اهرمهای واکنشی لازم را فراهم میکنند. درست است که کارکرد جوامع از عصر پیش از صنعتی شدن تاکنون بهطور چشمگیری تغییر کرده اما همچنان بخش مهمی از زیرساختهای اجتماعی باقی مانده است.
چنین اجتماعی شاید برای غیراقتصاددانها امری چندان مهم برای پایش مداوم به نظر نرسد؛ اما چنین مسالهای در کنار برخی جنبههای دیگر برای بسیاری از اقتصاددانها ناخوشایند است. فرایند اقتصادی اغلب به معنی جایگزینی شخصی تعاملات اجتماع با امور کارآمد اما به مراتب غیرشخصیتر است. افرادی که نسبت به مکان زندگی خود و افرادی که برایشان کار میکنند دغدغه کمتری دارند به راحتی میتوانند در واکنش به فشار بازارها، افزایش بهرهوری و تغییرات ناشی از انقلاب صنعتی حرکت کنند. در مقابل، اجتماع مبتنی بر فعالیت اقتصادی میتواند ناکارآمد باشد. پول قرض دادن به دوستان یا مراقبت از فرد بیمار کارهای خوبی برای انجام دادن به نظرمیرسند. در حالی که یک بازار برای کار مراقبت از بیمار رفاه تخصصی و تجاری را ارایه میکند، بازارهای مالی بزرگتر و شفافتر منابع مالی بیشتری را جذب کرده و دسترسی به اعتبار را توسعه میهند.
راجان به تاثیرات منفی درهم پیچیدگی روابط و منافع افراد در اجتماعات اذعان میکند. او در کتابش نگاهی کوتاهی به تاریخ تحولات جامعه، دولت، و بازار در اروپا داشته است که از عصر فئودالی آغاز میشود. ارتباطات جامعه تقریبا تمام جنبههای زندگی را هدایت کرده و به قیمت تعدی اقتصادی نظم و ثبات را برقرار میکند. اختلالات در این دنیا شرایطی را برای بلوغ دولت و پیشرفت اقتصادی فراهم میکند. همانطور که جهان درهم آمیختهتر شد، دولتها و بازارها نقشهایی را به عهده گرفتند که قرار بود جامعه ایفا کند، از بیمه کردن در برابر سختیها تا تامین مالی سرمایهگذاری.
جوامع امروز هنوز میتوانند مزاحم و غیرقابل تحمل باشند؛ اما همچنین برای زندگی احساسی و معنوی مردم حمایت، الهام و پشتیبانی فراهم کنند. علاوه براین، جوامع جایی هستند که مفاهیم انتزاعی چون اقتصاد جهانی و سیاستها رنگ واقعیت به خود میگیرند. دولتهای قدرتمند و بازارهای قوی شاید رفاه و آزادی فردی به ارمغان بیاورند اما مستعد ابتلا به اضطراب هستند. راجان اشاره میکند جنبشهای اجتماعی زاییده اقدام جامعه است که مسوول گسترش آموزش ابتدایی و حق رای بوده است.
با این حال نیم قرن گذشته برای پایه سوم دوران دشواری بوده است. جهانیسازی و تغییرات تکنولوژیکی (فنی) مناطق بسیاری را از منابع اشتغال و ثروت محروم کرده است. تجارت و فناوری بسیاری از صنایع را به «برندگانی که همهچیز را میگیرند» تبدیل کرده است. فرصتها در شهرهای بزرگ متمرکز شده است، شهرهایی که بااستعدادترین افراد جامعه را جذب کرده و دیگران را بدون هیچ فرصتی در پیشرو رها کردهاند. راجان معتقد است که تضعیف شدن جوامع در چنین روندی، جهان را آسیبپذیر میکند. ساکنان ناامید مناطق ناپایدار به نخبگان اعتماد ندارند در مقابل در سیاستهای نازیبای رهبران پوپولیست بهدنبال معنا میگردند. در چنین شرایطی ارایه راهکاری صدرصدی بسیار دشوار است. با این حال راجان چند پیشنهاد معقول دارد. ازجمله اینکه انسجام قدرت سیاسی میتواند روح حاکم بر جامعه را تقویت کند. او میگوید که دولتها باید مسوولیت حاکمیتی خود را ایفا کنند.