«چارهجویی» به جای «بیچارگی»
فراز جبلی|
مشاور سردبیر|
بهار 97 مساله سیاستهای ایران در قبال تحریمها، بارها به بحث گذاشته شد. در جلسه هم اندیشی در اتاق بازرگانی ایران با اصغر فخریه کاشان و حسین عبده تبریزی این بحث مطرح بود که سیاست ایران در قبال تحریمهای امریکا چه میتواند باشد. تئوریسینهای اقتصاد ایران که در آن زمان از مشاورین دولت محسوب میشدند در این جلسه بحث «تابآوری» را مطرح میکردند و معتقد بودند سال سختی در پیش است اما اگر ایران در قبال فشارها دوام بیاورد در سال بعد امکان چانهزنی وجود دارد. چنین بحثی را چند ماه بعد به صورت مکرر از فرهاد دژپسند وزیر امور اقتصادی و دارایی شنیدیم که امریکا مدعی فروپاشی نظام اقتصادی ایران با تحریمها است و اگر ایران مدتی دوام آورد به دلیل هزینههایی که تحریم دارد سایر کشورها با امریکا همکاری نخواهند کرد و تحریمها خود به خود برداشته میشود. این دیدگاه اصولا در سال 97 دیدگاه غالب در بدنه اجرایی و تصمیمگیر دولت بوده است. به صورت کلی میتوان نگاه مسوولان به تحریم را به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول اصولا معتقد هستند تحریمها اثری ندارد و حتی گاهی آن را نعمت مینامند. این دیدگاه در اوایل دوره قبلی تحریم بیشتر به چشم میخورد ولی هنوز هم گاهی صداهایی از این نوع نگاه را میشنویم. اما نگاه دوم همان جریان فکری دولت است که معتقد است با تاب آوری در قبال تحریمها میتوان قدرت مذاکره را افزایش داد و در آینده با تغییر مسوولان امریکا به مذاکره و رفع تحریم پرداخت. مساله اساسی این است که این نوع نگاه هم چندان با واقعیت تطابق ندارد. فرض اصلی این موضوع این است که با تحریم ایران سایر کشورها زیان میبینند ولی اگر در کنار زیان نسبی، منافع قابل توجهی نصیب این کشورها شود دیگر این فرض نمیتواند درست باشد و تحریمها میتواند برای سالیان دراز ادامه یابد. صبر در مقابل تحریمها اگر با فشار بر مردم ایران و بدون فشار بر سایر کشورها باشد میتواند به بیچارگی تعبیر شود. به جای این بیچارگی باید راه چارهای اندیشید. سال 97 گذشت و اوضاع برای مذاکره چندان تغییر نکرده است. در بسیاری از موارد زمان به زیان ایران در حال گذر است. اگر منافع کشورهای دیگر در این تعریف شود که ایران تحریم باشد مثلا به جای استفاده از بازار ایران از ترانزیت کالاهایی که به سمت ایران حمل میشود استفاده کند آن وقت برخلاف انتظار دولتمردان ایرانی تحریم شرایطی پایدار پیدا میکند و میتواند برای مدتها ادامه یابد. تحریمها هرچند ظاهری اقتصادی دارند اما ریشه آن در سیاست است پس میتوان نظر بعضی کارشناسان را پذیرفت که راهحل نهایی در روشهای سیاسی است. اما مساله مهم این است که امروز این راهحل سیاسی در دسترس نیست. پس باید از نظر اقتصادی شرایطی را ترتیب داد که در صورت طولانی شدن تحریم برای چند سال آینده اقتصاد ایران بتواند به حیات خود ادامه دهد. مساله مهم این است که بپذیریم با اعمال تحریم علیه ایران، قوانین علم اقتصاد تغییر نمیکند بلکه همان قوانین با محدودیتهایی روبرو میشود. مشکلی که در این دوره تحریم مانند دورههای قبل داشتیم این بود که سعی کردیم در قبال محدودیتها از روشهای دستوری و نه علمی استفاده کنیم. سیاستهایی همچون میخکوب کردن نرخ ارز، جلوگیری از تجارت با محدودیتهای مقداری و قانونی، نگاههای تعزیراتی و بسیاری دیگر از موارد اقتصاد ایران را به سمت ایزولهتر شدن سوق میدهد. مگر میشود در مقابله با کشوری که تلاش دارد ما را منزوی کند سیاست انزوای بیشتر را در پیش گرفت؟ هیچ ایرادی وجود نداشت که مانند روسیه در ایام تحریم ارزش پول ملی به صورت آزاد کاهش پیدا کند و در مقابل با سیاستهای حمایت از تولید با افزایش درآمد جلوی آسیب به اقشار مختلف گرفته شود. در مقابل هزینهای به مراتب سنگینتر برای پایدار نگه داشتن شرایط اقتصاد ایران رخ داد که عملا همان دامی بود که تحریمکنندگان به دنبال آن رفتند. هنوز مشخص نیست چقدر بابت سیاست دلار 4200 تومانی به کشور آسیب وارد شده است یا دولت چقدر برای نگه داشتن نرخ ارز آزاد روی حدود 13 هزار تومان هزینه میکند. چنین گزارشهایی احتمالا یکی، دو سال دیگر پرده از واقعیتها بر میدارد و آن موقع بسیاری میگویند چرا در آن دوره این هزینه برای افزایش تولید و جلوگیری از بیکاری استفاده نشد. مساله مهم این است که ساختار تحریم علیه ایران بهگونهای چیده شده که برخلاف انتظار برای مدتهای طولانی باید با آن روبرو شویم. به نظر میرسد امروز باید به جای دفع الوقت و انتظار حل مشکل به مرور زمان به دنبال راهحلهایی درون زا برای آینده اقتصاد کشور بود.