چرا دموکراسی دچار بحران شد

۱۳۹۸/۰۲/۳۰ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۴۴۹۳۸
چرا دموکراسی دچار بحران شد

گروه جهان|

بسیاری از شهروندان در کشورهای مختلف جهان از ساز و کار نظام دموکراسی در کشورشان ناراضی هستند. به اعتقاد کارشناسان خشم از نخبگان سیاسی، نارضایتی از وضع اقتصادی و تغییرات اجتماعی باعث شده ناخرسندی شهروندان از ساز و کار دموکراسی افزایش یابد. اما چرا دموکراسی اینچنین دچار بحران شده است؟

شانتال دلسول فیلسوف فرانسوی، در پاسخ به این پرسش نشریه فیگارو می‌گوید: «دلایلی چند، وجود بحران در مدل کنونی دموکراسی را تبیین می‌کنند، ولی به نظرم مهم‌ترین دلیل، نادیده گرفتن پایه اصلی خود دموکراسی است. پایه اصلی مدل دموکراسی بر باور داشتن، به این مفهوم استوار است که همه می‌توانند باورهای خود را داشته باشند و در همان حال در سرنوشت مشترک جامعه سهیم باشند. در این رابطه می‌توان به اشخاصی با باورهای مذهبی مسیحیت اشاره کرد که در عصر روشنایی و روشنگری در جامعه مشارکت داشته‌اند.»

او توضیح می‌دهد که این پایه اصلی دموکراسی در زمان یونان قدیم موضوع اختلاف میان دو فیلسوف معروف یعنی ارسطو با استادش افلاطون بوده که از یک مدل استبدادی روشنگر دفاع می‌کرده است. در همین راستا، جک دُولُور نخستین رییس کمیسیون اتحادیه اروپا و از پایه‌گذاران اصلی این اتحادیه در سال 1999میلادی در کلیسای بزرگ استراسبورگ گفت: «ما در زمانی هستیم که هنوز از استبداد روشنگر دفاع می‌کند.»

شانتال دلسول می‌گوید که این موضوع به این دلیل است که ما به اخلاق که تعیین‌کننده راه زندگی شخصی است، باور نداریم. او می‌گوید: «ما تصمیمات یک شخص معمولی که تنها در چهارچوب باورهای اخلاق و تجریبات او اتخاذ می‌شود را قبول نداریم. ما فقط به شایستگی علمی و اموری باور داریم که دارای چهارچوب‌های منطقی باشد؛ برای همین است که جامعه ما بیش از پیش تحت کنترل قرار گرفته و کمتر از پیش وابسته به تصمیمات و ابتکارات افراد جامعه است. در چنین شرایطی است که دموکراسی عقب می‌نشیند و جای خود را به رژِیم‌هایی می‌دهد که بر اساس تخصص و شایستگی شکل گرفته‌اند. برگزیدگان ما به دموکراسی باور ندارند و همواره می‌گویند باید قدرت را به دست افراد متخصص داد. اما آنچه به دموکراسی لیبرال مربوط می‌شود که در اروپا برقرار شده، بسیاری از رژیم‌های به اصطلاح با مختصّات استبدادی روشنگر، بر آن انتقادهای بسیاری دارند؛ این رژیم‌ها اعتقاد دارند که در چهارچوب دموکراسی لیبرال به افراد آزادی‌های زیادی داده شده؛ آزادی‌هایی بیش از حد؛ آنها در واقع آزادی‌های فردی را انکار می‌کنند.»

شانتال دلسول می‌گوید که در یک جمله می‌توان گفت دموکراسی‌های غیرلیبرال، تعریف ما از دموکراسی را قبول ندارند. مفهوم آزادی ما تا نقطه‌ای می‌تواند وسیع و گسترده باشد که آزادی دیگران آغاز می‌شود. آنان این تعریف ما از دموکراسی را برای تعریف جنگل به‌کار می‌برند و تعریف دیگری از دموکراسی ارایه می‌کنند، این است “آزادی من، جایی که مسوولیتم آغاز می‌شود متوقف می‌شود. “

نشریه اکونومیست هم اخیرا با «ناتان گاردلز» و «نیکلاس برگگروئن» نویسندگان کتاب «بازسازی دموکراسی» گفت‌وگو کرده است. در بخش‌هایی از این مصاحبه آمده که “عصر جدیدی از تاریکی در راه است؛ در مناطقی که سیاستمداران مستبد از قدرت خود سوءاستفاده کرده یا در جاهایی که افراط‌گرایان و باندهای جنایتکار آزادانه مردم را آزار و اذیت می‌کنند. “

کتاب «بازسازی دموکراسی» به بحران‎های دنیای سیاست پرداخته است از ظهور پوپولیست‌ها گرفته تا سرقت مشاغل توسط ربات‌ها، نادیده گرفته شدن تغییرات آب‌وهوایی و خالی شدن تکنوکرات‌ها از ایده‌های جدید. ناتان گاردلز و نیکلاس برگگروئن در بخشی از کتاب خود بر راه‌حل‌ها تمرکز کرده و از حمایت جهانی برای یافتن زمینه‌های مشترک به‌ویژه میان چین و امریکا می‌گویند، موضوعات و دغدغه‌های مشترکی که می‌تواند ثبات را در جامعه جهانی تضمین کند.  این دو کارشناس پیش‌بینی می‌کنند که بدون چنین توافقی، اختلافات امروز به ایجاد نوعی نظام آپارتاید جهانی منجر خواهد شد. این دو کارشناس همچنین در کتاب خود اشاره کرده‌اند که دموکراسی شکست خورده است و در پاسخ به پرسش نشریه اکونومیست که چرا چنین ادعایی دارند، می‌گویند: «خوب نتایج انتخابات‌ها را می‌بینیم. اما دموکراسی چیزی فراتر از خروجی صندوق‌های رای است: قوانین بی‌طرفانه، شیوه‌ها، ‌نهادها و فرهنگ سیاسی که نه تنها فراگیر است بلکه باعث تقویت گفتمان منطقی، مذاکره و سازش لازم برای دستیابی به یک توافق جامع در جوامع مختلف است. در چند دهه این نظام فاسد شده است.

 احزاب سیاسی کلیدی توسط منافع داخلی تشکیلات به گروگان گرفته شده‌اند و همین مساله باعث شده که نتوانند به انحرافات جهانی شدن و اختلالات ناشی از تغییرات سریع فناوری بپردازند. اینها باعث بی‌اعتمادی مردم به نهادهای حاکمیتی شده است. این نارضایتی با وجود شبکه‌های اجتماعی بیشتر از همیشه دیده می‌شود. وقتی یک نخبه غیرپاسخگو در یک نظام قانونی مردم را انکار می‌کند؛ افرادی که به ظاهر خود را نماینده مردم معرفی می‌کنند سوار بر جریان رسانه‌ای (به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی) می‌شوند.

در این شرایط است که ما شاهد ظهور حامیان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) یا دونالد ترامپ در امریکا هستیم. حالا خطر این است که پوپولیست‌ها عامدانه هنجارها و رویه‌های سازمانی را که تعادل و بقای جمهوری‌ها را تضمین می‌کنند هدف گرفته‌اند. شورش علیه یک طبقه سیاسی متزلزل به شورش علیه خود حکومت تبدیل شده است و نتیجه، قطبی شدن طولانی و فلج‌کننده جوامع است. حالا چالش اصلی جناح‌های سیاسی و احزاب تشکیلاتی تلاش برای بازگشت به قدرت از طریق انتخابات نیست، بلکه بازسازی بی‌اعتمادی است که میان نهادهای خودمختار و افکار عمومی وجود دارد.»