اقتصاد کم عمق
فراز جبلی|
مشاور سردبیر|
علوم اجتماعی یک ایراد بزرگ دارد و آن این است که آزمایشگاه این علوم در بطن خود جامعه است. تجربیاتی که در علوم دیگر در آزمایشگاه به دست میآید در علوم اجتماعی از تجربه کشورها ناشی میشود به همین دلیل ارزش تجربیات اجتماعی بسیار زیاد است. علم اقتصاد نیز به عنوان یک بخش از علوم اجتماعی از این مساله مستثنی نیست. اتفاقات اقتصادی معمولا از سوی دولتمردان به عنوان یک پدیده که باید با آثار آن مقابله کنند دیده میشود در حالی که برای اقتصاددانان هر اتفاق میتواند به عنوان یک پارامتر برای درک واقعیتهای اقتصادی استفاده شود. از هفته گذشته زمزمه تغییر موضع ایالات متحده امریکا کافی بود که افت محسوس قیمت ارز و سپس سکه طلا را شاهد باشیم. ادامه این مساله در بازار سرمایه مشاهده شد و بورس واکنش مثبتی به این اخبار داد. آیا واقعا اتفاقی در اقتصاد رخ داده است؟ مطمئنا جواب این سوال منفی است اما همین اخبار بیش از 10 درصد نرخ ارز را کاهش داد، کاری که اگر قرار بود توسط دولت صورت گیرد هزینه بسیار زیادی را به همراه داشت. قطع به یقین این اتفاقات به انتظارات مربوط است و حتی میتوان عمق حباب در بخشهای مختلف اقتصاد را از همین کاهشهای ناگهانی سنجید. بسیاری منکر وجود حباب بودند اما اقتصاد در هفته گذشته نشان داد که آمادگی کاهش قیمتها را دارد. با وجود این یک واقعیت در این میان نباید فراموش شود و آن این است که عاملی که باعث کاهش قیمت شد نه یک پارامتر اقتصادی بلکه یک مساله کاملا سیاسی بود. با فرض دو سویه بودن اتفاقات اقتصادی به این نتیجه میرسیم که یک پدیده سیاسی آن هم در بحث خارجی (با در نظر گرفتن این واقعیت که اصولا اقتصاد ایران در زمره اقتصادهای بسته در جهان محسوب میشود) میتواند اقتصاد ایران را بهشدت ملتهب کند. شاید دولتمردان از اتفاقات یک هفته اخیر خوشحال باشند اما اتفاقا این تحولات به نوعی زنگ خطر برای اقتصاد ایران بود و نشان میدهد افزایش فشار بر اقتصاد ایران تا چه اندازه میتواند موثر باشد. بسیاری خوشحال هستند که به خاطر صحبتهای پمپئو و اصطلاحا کوتاه آمدن امریکا از شروط خود قیمتها بیش از پیش کاهش خواهد یافت اما این سکه روی دیگری هم دارد و نشان میدهد که اقتصاد ایران بسیار آسیبپذیرتر از آن است که به آن فکر میکردیم. چه بخواهیم مذاکره کنیم و چه نکنیم نیاز است سیاستزدگی اقتصاد و قابلیت حبابسازی کمتر شود. این پدیده پیش از این نیز رخ داد و در برنامه دوم زمانی که متوجه چنین ضعفی در اقتصاد شدیم برنامه تثبیت اقتصادی را اجرا کردیم تا به جای تعدیل اقتصادی جلوی یک خطر بزرگ گرفته شود. وجود چنین پدیدهای تنها منحصر به اقتصاد ایران نیست. کینز برای توصیف رفتارهایی بر اساس انتظارات عقلایی و حتی غیرعقلایی که باعث نوسان غیرعادی قیمتها میشد اصطلاح روح حیوانی (Animal Spirit) را استفاده میکرد. کینز برای حل این مشکل سیاستهای همزمان پولی و مالی را پیشنهاد میدهد اما در اقتصاد امروز ایران مساله این است که تثبیت اقتصادی با رونق تولید میتواند رخ دهد. شرایط به گونهای است که ابزارهای مالی و تا حد زیادی پولی از کار افتاده است و در عین حال مساله رکود سیستماتیک در اقتصاد ایران وجود دارد. دولت بیشتر بخش تقاضا را در نظر میگیرد در حالی که جبران قدرت خرید با هزینههای سنگین صرفا تاثیر کوتاهمدت و بسیار کمتر از هزینه دارد. برای عمق بخشیدن به اقتصاد باید تولید به راه بیافتد تا نیروی کار بتواند تقاضا برای کالاها ایجاد کند. تثبیت اقتصادی نه در خصوص پیشگیری از تحریم بلکه مسالهای بلندمدتتر است. فراموش نکردهایم که بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید با وجود تمام نگاههای مثبت اقتصاد وارد رکود تورمی جدی شد. امروز نیز چه بخواهیم امسال و سال آینده را در تحریم بگذرانیم و چه بخواهیم دوران پساتحریم را مجددا تجربه کنیم چارهای جز اجرای یک سیاست جامع تثبیت اقتصادی نداریم.