دنیای شگفت‌انگیز نو

۱۳۹۸/۰۳/۳۰ - ۰۰:۰۳:۵۵
کد خبر: ۱۴۶۸۶۷

محمدحسین آشنا| باشگاه اندیشه|

بازی تاج و تخت به پایان رسید. سریال محبوب شبکه HBO در طول این سال‌ها میلیون‌ها نفر را شیفته خود کرد؛ به احتمال بسیار زیاد عمده هواداران بازی تاج و تخت در واکنش به چرایی جذابیت سریال مورد علاقه‌شان‌ به ابعاد مختلف فنی و روایی اثر رجوع کرده و به مواردی غیرقابل انکار از جمله پیش‌بینی‌ناپذیری داستان، خطوط چندگانه روایی، چندبعدی ‌بودن شخصیت‌ها، کارگردانی‌‌های حیرت‌انگیز و خشونت بی‌حد و حصر و نکات دیگری از این دست اشاره خواهند کرد. وجود این عوامل در کنار هم بدون شک می‌تواند مخاطبان زیادی را هر هفته به پای تلویزیون بکشاند، اما آیا همه جذابیت و کشش «گات» محدود به همین چند علت است؟  ایلیا سُمین استاد دانشگاه جرج میسون در مقدمه یادداشتی که برای مجله Reason نوشته به‌شدت از لزوم مطالعه آثاری همچون بازی تاج و تخت دفاع کرده: «شاید بعضی‌ها فکر کنند که ارزیابی پیام‌های سیاسی یک سریال فانتزی کاری بیهوده و بی‌معنی است، اما جا دارد یادآور شویم که قاطبه مردم بیش از آنکه بطور روزمره تحلیل‌های غیرداستانی درباره موضوعات جدی سیاسی را دنبال کنند، به داستان‌های علمی تخیلی و فانتزی روی می‌آورند. تحقیقات علوم اجتماعی هم نشان می‌دهند که ماجراهای علمی تخیلی و فانتزی همانند مجموعه هری‌پاتر می‌توانند تأثیر چشمگیری روی دیدگاه سیاسی طرفداران این آثار داشته باشند».

اهمیت جایگاه فرهنگ عامه‌پسند یکی از دغدغه‌های اساسی اصحاب مطالعات فرهنگی است. برخورد مداوم و روزمره عامه مردم با آثاری مثل سریال‌های تلویزیونی به طرق مختلف‌ نه فقط تماشای قسمت‌های آن‌ بطور ناخودآگاه بر شکل‌گیری طرز تفکر آنها درباره جهان پیرامون‌شان تأثیر می‌گذارد. این موضوع نه فقط برای عامه مردم، که برای نخبگان سیاسی و اجتماعی نیز صدق می‌کند. در مورد اثری مثل بازی تاج و تخت، دلالت‌های سیاسی موجود می‌توانند کاملاً الهام‌بخش باشند. ویلیام کلپتون و لورا شپرد درمقاله‌ای علمی تحت عنوان «درس‌های وستروس: جنسیت و قدرت در بازی تاج و تخت» به درستی بر این نکته تأکید می‌ورزند که متونی مثل بازی تاج و تخت بطور بالقوه این قابلیت را دارند که دیدگاه‌های رایج درباره مفاهیم بنیادی از جمله عدالت، جنسیت و قدرت را به چالش بکشند و به احتمالاتی دامن بزنند که کمتر کسی در معادلات رایج در جهان واقعی به آنها می‌اندیشد. نکته‌ اساسی که بازی تاج و تخت را به عنوان یک مورد خاص در این زمینه برجسته و متمایز می‌کند این است که جرج آر.آر. مارتین علاوه بر خلق شخصیت‌های پیچیده و روابط پیچیده‌تر میان آنها، در این سریال موفق به خلق یک جهان خیالی کامل با قواعد و سازوکارهای منحصر به فرد شده است؛ جهانی به ظاهر متعلق به قرون وسطی یا پس از آن‌که قرار نیست در آن همه‌چیز سبک و سیاقی آشنا و شناخته‌شده داشته باشد.

نویسنده مجله آنلاین Rogue به این نکته اشاره می‌کند که داستان‌های حماسی به خودی خود ایرادی ندارند و اتفاقاً بسیار مفیدند، اما به هیچ‌وجه کافی نیستند: «بزرگ‌ترین ایراد بازی تاج و تخت و دلیل اصلی برای اینکه ابعاد حماسی آن نمی‌تواند برای ما تأثیربرانگیز باشد این است که داستان هیچگاه تلاش نمی‌کند تا به ما بفهماند که آنچه در معرض خطر واقعی است، جان و سرنوشت مردم عادی وستروس است. ما هیچ چیزی درباره زندگی، نیازهای آنها و آنچه در معرض از دست دادنش هستند نمی‌دانیم. فرقی نمی‌کند چه کسی بر تخت آهنین بنشیند؛ آنچه نهایتا به دست می‌آید فقط قدرت است. احساسی که ما درباره شخصیت‌های بازی تاج و تخت داریم ارتباط اندکی با باور ما درباره توانایی آنها در حکمرانی دارد؛ و البته هیچ ربطی هم به سرنوشت شهروندانی که زندگی‌شان در آستانه نابودی است ندارد». در این میان شهروند هزاره سوم در روزگار اشباع دموکراسی، خود را با قهرمانان داستان همراه می‌کند و در این مسیر تلاش می‌کند تا تصمیمات و اقدامات آنها را‌ هرچقدر هم که ظالمانه باشد‌ توجیه کرده و در عمل آنها شریک باشد. این حقیقت که ما فراتر از دموکراسی و قانون، همچنان امیدوار به یک رهبر مقتدر با اختیارات فراقانونی و فراطبیعی هستیم تا عدالت از دست‌رفته را بازگرداند، در این اثر تا حد زیادی تأیید می‌شود. از طرف دیگر، سریال بطور مداوم این نکته را یادآور می‌شود که اساساً اختیار چندانی در کار نیست و در نهایت همه تسلیم و مقهور سرنوشت هستند؛ سرنوشتی که لزوماً همیشه بر وفق مراد قهرمانان و شخصیت‌های مثبت داستان نیست. جهان این اثر مختصات خاص خود را دارد و در آن مفاهیم بنیادی از جمله عدالت و قدرت به شیوه‌ای متفاوت از دیگر آثار هالیوودی بازتعریف می‌شوند. در اینجا مخاطب پس از تماشای اپیزود «عروسی خونین» که در آن قهرمان اصلی داستان به شکل فجیعی کشته می‌شود، به یقین می‌رسد که در این سریال هیچ‌کس از تیغ تیز عدالت نویسنده مصون نیست و نمی‌توان با تکیه بر قواعد رایج ژانری درباره آینده داستان و شخصیت‌ها گمانه‌زنی کرد.

دستاورد اصلی نویسنده در بازی تاج و تخت، خلق مجموعه‌ای از امکان‌ها و احتمالات درباره جهان است که در دنیای واقع لزوماً مثبت و کاربست‌پذیر نیست، اما مرز اندیشه را با خیال پیوند زده و چشم‌اندازی جدید برای نگریستن به دنیا عرضه می‌کند.

جرج آر.آر. مارتین جهان خود را در گذشته‌ای نامعلوم بنا کرده و آن را با المان‌های فانتزی و خیالی همراه ساخته تا به ظاهر خود را از اتهام ارجاع‌پذیری این اثر به وقایع دنیای معاصر مبرّا کند، اما آشفتگی موجود در زمانه ما بیش از آن است که نتوان جدال حاکمان دیوانه بر سر تاج و تخت در این سریال را با اوضاع کنونی جهان تطبیق داد.