مهاجرت معکوس نه! ولنگاری شهری
طبق گزارش مرکز آمار ایران، در سالهای اخیر مهاجرت در مراکز استانها منفی بوده است. در این زمینه یک متخصص حوزه برنامهریزی شهری میگوید «مهاجرت معکوس» که ظاهرا هدف برخی برنامهریزان است، برنامهریزی بخردانهای نیست چرا که وقتی روستاها شغل کافی ندارند و البته در بسیاری از مشاغل روستایی، ماشین جای انسان را گرفته است، مهاجرت معکوس چه نتیجهای دارد؟ جز این است که افراد میروند با فقر مطلق زندگی کنند؟ او همچنین مهاجرت از شهر به روستا را نه مهاجرت معکوس که ولنگاری شهر میداند و معتقد است این شرایط که عدهای در شهر کار کنند و به دلیل افزایش هزینهها امکان سکونت در شهر نداشته و در روستاهای اطراف ساکن شوند وضعیت مناسبی نیست. بهگزارش «تعادل»، اخیرا مرکز آمار ایران گزارشی از وضعیت مهاجرت داخلی در ایران منتشر کرده است. در این گزارش که بر مبنای سرشماری سال 1395 تهیه شده، آمده است: یک سوم مراکز استانها در کشور دارای خالص مهاجرت منفی هستند و این بدین معناست که افراد خارج شده بیشتر از افراد وارد شده به این شهرها هستند. براساس یافتههای این گزارش در بین مراکز استانهای کشور شهرهای تبریز، اصفهان، قزوین، خرم آباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد (با همین ترتیب) دارای خالص مهاجرت داخلی منفی بودهاند. در این شهرها برآیند جریانهای مهاجرت داخلی در جهت کاهش جمعیت این شهرها عمل کرده است. درباره تحلیل این اطلاعات با پویا علاءالدینی عضو هیات علمی گروه برنامهریزی شهری دانشگاه تهران، گفتوگو کردیم. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
گزارش مرکز آمار ایران نشان میدهد مراکز استانهای کشور شهرهای تبریز، اصفهان، قزوین، خرم آباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد (با همین ترتیب) دارای خالص مهاجرت داخلی منفی بودهاند. چه تحلیلی دارید؟
شک دارم که این آمار درست باشد، برای مثال در شهری مثل زاهدان جای این سوال وجود دارد که مهاجران برای چه از روز اول به زاهدان آمده بودند؟ در زاهدان که امکانات تولید وجود نداشته است، خشکسالی بوده و با کمبود آب مواجه بودهاند. با وجود این عوامل افراد به زاهدان مهاجرت کردهاند که باز بخواهند به روستاها بازگردند؟
البته در تهران و شهرهای بزرگ هزینههای زندگی روز به روز افزایش پیدا میکند و کیفیت زندگی روز به روز کاهش پیدا میکند و این امکان وجود دارد که مردم دیگر نتوانند در این شهر دوام بیاورند و متاسفانه این اتفاق مثبتی نیست که در حال رخ دادن است.
درباره علت مهاجرت از تهران به شهرها و روستاها بیشتر توضیح بفرمایید.
روستاهای زیادی در اطراف تهران وجود دارد که در حال تبدیل شدن به سکونتگاههای غیر رسمی و شهرکهای خوابگاهی است. بخشی از این مهاجرت میتواند به این سکونتگاهها صورت بگیرد. آن هم به این علت که هزینه مسکن در تهران مدام در حال گرانتر شدن است. البته باید گزارش جزئیتری از وضعیت مهاجرت در کشور منتشر شود مثلا باید مطرح شود که این افراد به کدامین روستاها مهاجرت کردهاند؟ یکی از اتفاقات نسبتا بدی که در ایران درحال رخ دادن است این است که به دلیل هزینههای بسیار بالای شهرها و مدیریت نادرست روستاها، بسیاری از روستاهای نزدیک شهرها، مکان گسترش سکونتگاههای غیر رسمی هستند چون در بازارهای غیر رسمی زمین به راحتی داد و ستد میشود. این روستاها در اطراف تهران هم هستند البته نه تنها تهران بلکه در همه شهرهای بزرگ این اتفاق رخ میدهد. با توجه به اینکه در شهرهای بزرگ با وجود هزینههای گزاف مسکن و امکانات، نمیتوان زندگی کرد بنابراین افراد بسیاری از شهرها در این روستاها ساکن میشوند. به این ترتیب این روستاها در حال گسترش هستند و تا حدی هم جزو مادرشهرهای بزرگ به حساب میآیند. فرآیند رشد این سکونتگاهها فرآیند رشد روستا به شهر و کلانشهرها است اما در کل این رشد نتایج جالبی به دنبال ندارد.
تحلیل شما از وضعیت رشد جمعیت در روستاها چیست؟ آمارهای مربوط به افزایش مهاجرت از شهر به روستا را چطور تحلیل میکنید.
جمعیت روستاهای ایران در سالهای اخیر، نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه افزایش هم پیدا کرده است. نکته اینجاست که برای مردم در روستاها چه شغلی وجود دارد؟ اگر افراد بخواهند در بخش کشاورزی مشغول به کار شوند، اتوماسیون و کمباین و تراکتور و... داریم که در نتیجه جای بسیاری از نیروی کار را گرفتهاند و به این همه نیروی کار احتیاجی نیست. پس اگر کسی بخواهد در روستا بماند باید چه کار کند؟ مگر صنعت در آنجا وجود دارد؟ هیچگونه اشتغالی نیست. اگر هم یک فرد به روستای خود بازگشته است ببینید چقدر وضعیت خراب است که یا نا امیدی به روستای خود بازگشته تا با فقر مطلق زندگی کند. یک امکان دیگری که وجود دارد این است که عدهای از مردم که اغلب بازنشسته هستند به روستاهای شمال که به ظاهر اسمشان روستا است اما در باطن مکان گردشگری و دهکدههای توریستی هستند و ویلاسازی در آن مکانها گسترش پیدا کرده است کوچ میکنند تا به اصطلاح آب و هوای خود را عوض کنند.
تاکید میکنم مرکز آمار ایران باید جزییات آماری را برای تحلیل دقیق منتشر کند. ولی در کل بنده چندان موافق اصطلاح مهاجرت معکوس نیستم چرا که یک عده از برنامهریزان مملکت در این دور افتادهاند که ما مشکلات شهری و امکانات شهری را اینگونه حل میکنیم که مردم را به مهاجرت معکوس تشویق میکنیم در حالی که این برنامهریزی نابخردانهای است .
تبعات مهاجرت منفی را چه ارزیابی میکنید؟
گسترش سکونتگاههای غیر رسمی و به اصطلاع حاشیهنشینیها معمولا فاقد برنامهریزی و امکانات کافی است و میتواند خودش جزئی از تبعات منفی باشد. از طرفی دیگر، اکنون با پدیده افزایش ویلاسازی در روستاهای شمال کشور روبهروییم که تبعات بدی دارد چرا که به دنبال آن محیطزیست رو به نابودی است و این ویلاسازیها رسما در ازبین بردن منابع طبیعی دست دارند و حتی میتوان گفت که از این ویلاسازیها میتوان به موارد زمینخواری هم رسید.
هنوز همه ساله عدهای به تهران مهاجرت میکنند. با وجود مشکلات فراوانی که زندگی در تهران دارد، آن را چگونه تحلیل میکنید؟
عیان است که در تهران هر روز بیش از دیروز امکانات افزایش پیدا میکند بنابراین اگر در تهران هرگونه سرمایهگذاری در مستغلات صورت بگیرد برد با شخص سرمایهگذار است. در نظر داشته باشید که در تهران و شهرهای بزرگ افزایش قیمت در مستغلات نسبت به شهرهای کوچک بسیار بالا بوده است، برای مثال اگر افراد در گذشته یک آپارتمان صدمتری در تهران خریداری کرده باشند اکنون همان آپارتمان حدود 1.5 میلیارد تومان به بالا قیمت دارد.
عدهای هم به غیر از سرمایهگذاری، به علت کمبود اشتغال به شهرهای بزرگ مثل تهران مهاجرت میکنند چرا که رانت از طریق مرکز توزیع میشود و همه میخواهند بیایند که خود را به هستههای رانت و قدرت نزدیک کنند . اکنون تمامی شرکتها و دانشگاههای ایران یک دفتر در تهران دارند. سوال این است که چرا در تهران دفتر دارند؟ مگر میخواهند در تهران چه کار کنند؟ مشخص است که این افراد باید به تهران مهاجرت کنند که به این رانتها یا امکانات ویژه نزدیک شوند. در این بین ممکن است افرادی هم به دلیل هزینههای بالا و صرفههای اقتصادی، منصرف شده باشند و بخواهند به دیار خود بازگردند. پس میتوان گفت تنها دلیلی که ممکن است یک فرد از روستا به شهر مهاجرت کند و دوباره پس از مدتی بخواهد به روستای خود بازگردد این است که آنقدر هزینهها بالا است که ادامه زندگی در شهرهای بزرگ مثل تهران تصمیمی احمقانه به شمار میرود.
دلایل اقتصادی را برشمردید، چه دلایل اجتماعی و فرهنگی وجود دارد؟
شماری از افراد به خصوص نسل جوان به دلیل محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی که در شهر و روستای محل سکونتشان وجود دارد و همچنین محدودیتهای زندگی در مناطق کوچک، در کنار فقر و... سبب مهاجرت از روستا به شهرهای بزرگ میشود. جوانان پا به تهران میگذارند و میبینند محدودیتهایی که از قبل در شهرهای کوچک به آن دچار بودند را دیگر ندارند و در شهری مثل تهران به راحتی میتوان گم شد و هرطور که باب میل باشد زندگی کرد. همه این مسائل به نوعی به مهاجرت از نقاط کوچک با امکانات کم یا ضعیف به نقاط بزرگتر و وسیعتر با امکانات زیاد و پیشرفته دامن میزنند.
مهاجرتها تا چه میزان زاغه نشینی را تقویت میکند ؟
قوانین شهری بسیار سفت و سخت شدهاند، قیمت زمینها بسیار افزایش پیدا کردهاند و خیلی از شهرها امکان اینکه سکونت غیررسمی در آنها به وجود بیاید کم شده است. برخی خانوادههای فقیر حتی در سکونتگاههای غیررسمی موجود در اطراف تهران هم نمیتوانند خانه بخرند یا حتی اجاره کنند و قوانین هم تا حدی از اینکار جلوگیری میکند. مثلا کمربند سبز ایجاد شده و....
بنابراین اجازههای لازم داده نمیشود و بر اثر همه اینها روی هم رفته اگر یک خانواده فقیر به تهران بیاید نمیتواند حتی یک اتاق پیدا کند تا چند شبی در آن سکونت داشته باشد و بسیاری از این دسته افراد به روستاهای اطراف تهران پناه میبرند و این روستاها روز به روز در حال گسترش هستند. خیلی از این روستاها به حالت زاغهنشینی گسترش پیدا میکنند. طبقه متوسط جامعه هم حتی دیگر نمیتواند مکان مناسبی طبق بودجه خود پیدا کند و مجبور به مهاجرت در شهرهای اطراف مثل ورامین و رباطکریم و... شدهاند در صورتی که محل کار یا تحصیلشان تهران است. اگر هر روز ورودیهای تهران را زیرنظر بگیریم هجوم افراد از خارج از تهران به این شهر را به وضوح میبینیم. برای این افراد به جبر این شرایط به وجود آمده است و این شرایط آن است که مجبورند در نقاط خارج از تهران خانه خریداری و بعضا اجاره کنند. به این وضعیت مهاجرت معکوس نمیگویند نام این «ولنگاری» شهر است که آنقدر به بدترین حالت رسیده است که بیشتر با عنوان سرریز می تواند خطاب شود تا مهاجرت معکوس!
از طرف دیگر دولت هم یکسری امکانات را برای مسکن فراهم آورده است مثل شهرهای جدید که در سالهای اخیر آنچنان که باید طرفدار نداشتند اما الان که اوضاع مسکن خراب شده است شاید رغبت مردم به این شهرها بیشتر شده است، یعنی ممکن است مقداری از این مهاجرتها به شهرهای جدید باشد.
نقش مسکن مهر را در ایجاد انگیزه در مهاجرت از شهر به روستا چطور قلمداد میکنید؟
نمیتوانیم بگوییم که مسکن مهر به مهاجرت از شهر به روستا کمکی کرده است و به عبارت دیگر انگیزهای برای مهاجرت بوده است اما میتوان دلیل قانعکنندهای برای مهاجرت از روستا به شهر باشد. در کل مهاجرت میتواند امر درستی باشد، همه جوانان که نمیتوانند در بخش کشاورزی ایران کار کنند مگر اینکه روستاهای ایران از نظر امکانات و اشتغال تغییر و تحول عظیمی را به خود ببینند یعنی صنایع روستایی تقویت شود یا امکانات شغلی فراهم شود. این همه آدم باید در روستا چه کاری انجام دهند؟ پس این مهاجرت ممکن است عاقلانه و صحیح باشد .
مسکن مهر میتواند تا حدی مشکلات را حل کند و عدهای هم از این طریق توانستند مسکن پیدا کنند ولی متاسفانه چون برنامه مسکن مهر درست اجرا نشده است گروههای هدف به صورت درست و عادلانه به آن دست پیدا نکردهاند. بسیاری از افراد مسکن مهر گرفتهاند ولی در آن سکونت ندارند خب این مسکن باید برای افرادی در نظر گرفته شود که صاحبخانه نیستند و در آن بتوانند زندگی کنند. این مراکز نقاط ضعف مهمی دارند و آن این است که بسیاری با دوری این منازل از محل کار خود مشکل دارند، بنابراین اثر بسیار زیادی ندارند چرا که به ارزانی مسکن کمکی نکرده و بعضا شاهد افزایش قیمت ساعتی مسکن هستیم. میتوان گفت که هدفگذاری درستی هم نشده و بسیاری از اقشار کمدرآمد جامعه نتوانستند به آن دست یابند.