مردم، قدرت و منافع (29)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
نابرابری دستمزدی در میان کارگران، بیشتر هم است که با هر روش ممکن مثل: درجا زدن یا سقوط دستمزدها در قعر جامعه، یک طبقه متوسط تهی شده و دستمزدهایی در راس که افزایش مییابد، خود را نشان میدهد .در درون شرکتها، پرداخت مدیرعامل نسبت به پرداختی متوسط کارگر بهشدت افزایش یافته است. چندین دلیل برای نابرابری افزایش دستمزدها که غالبا با یکدیگر هم مرتبط هستند وجود دارد که بسیاری از آنها را ما در ذیل بحث میکنیم: جهانی شدن و تغییر فناوری تقاضا را برای کارگران غیرماهر تضعیف کرده؛ اتحادیهها که به برابری دستمزدها کمک میکردند بیشتر تضعیف شدهاند. قدرت بازار بر اساس افزایش پراکندگی در سودآوری شرکتها، متمرکزتر شده است . من طی سالیان دراز هشدار داده بودم که شکاف بزرگ – میان ثروتمند و فقیر – قابل تحمل نیست و اینکه توزیع عادلانهتر درآمد در دراز مدت حتی به نفع ثروتمندان است. دانش پژوهانی مانند مرحوم سر آنتوبی آتکینسون در آکسفورد، توماس پیکتی در پاریس، ایمانول سائز در برکلی و راچ چتی در هاروارد دادههایی از ثروت را مستند کردهاند که نشان میدهد چه اتفاقی رخ داده و ایدههای آنها در چهار گوشه جهان طنین زیادی داشته است. رییسجمهور باراک اوباما در یکی از مهمترین خطابههای خود نابرابری را به عنوان مهمترین مشکلی که کشور را تحت فشار قرار داده، توصیف کرده است . با این حال در سیاست و اقتصاد امریکا به نظر میرسید که مواردی وجود داشت که کشور را بیشتر تحت فشار قرار میداد – بهبود از دوره کسادی بزرگ آهستهتر از آنچه که اوباما و تیم اقتصادیاش انتظار داشتند پیش میرفت و جمهوریخواهان در کنگره گامهای غیرمشارکتی برمیداشتند و مانع تصویب هر طرحی که دست دولت را برای کار باز میگذاشت میشدند. اوباما در دوران ریاستجمهوریاش نتوانست یا نشد که با مورد نابرابری، حتی با آنکه او اهمیت آن را متوجه شده بود، برخورد کند. هر چند که او مراقبتهای مقرون به صرفه (اوباماکر) را که کمک میکرد تا با یکی از بروزهای ظالمانه نابرابرای، کسانی که دسترسی به مراقبتهای بهداشتی را نداشتند، به سرانجام رسانیده بود. تعجبی هم ندارد که مساله نابرابری خود به خود التیام نمییابد و نمیتواند هم التیام یابد. درست کاملا بر عکس است . مشکلات بدتر میشوند.
نابرابری در نژاد، قومیت و جنسیت
نابرابریهایی که توضیح داده شد بطور کامل عمق شکافها را در کشور توصیف نمیکند برای آنکه این نابرابریها با نابرابریهای دیگری که بر مبنای نژاد، قومیت و جنسیت هستند عمیقتر میشوند و سهم بزرگی را در تبعیض خشن به وجود میآورند. این اتفاق در حالی رخ میدهد که بیش از 50 سال از زمانی میگذرد که کشور مصوبه حقوق مدنی را تصویب کرده و در نظر داشته تا چنین تبعیضهایی را از بین ببرد. با توجه به تاریخ امان، اگر میخواهیم کشور را یک ملت در نظر بگیریم باید این شکافها را مورد توجه قرار دهیم . (در واقع، در بسیاری از موارد، درک نابرابری در بازار نیروی کار امریکا را میشود با مستثنی کردن نژاد و جنسیت مشاهده کرد.) در سالهای پس از تصویب حقوق مدنی بهبودهایی رخ داد اما سپس نیروهایی که ضد حمله را زدند سبب شئ پیشرفت متوقف شود و در بسیاری از موارد معکوس هم شد که این امر منجر به جداسازی و تبعیض گشت .حدود 50 سال پیش در سال 1968، پس از ماجرای شورش نژادی در سراسر کشور، رییسجمهور جانسون، کمیسیونی را برای تعیین علت این تبعیض منصوب کرد. متاسفانه، صدای جمعبندی آن امروزه هم به گوش میرسد: ، «ملت ما به سمت دو جامعه حرکت میکند، یکی سیاه، یکی سفید- جدا و نابرابر.» در این جمعبندی کشوری به تصویر کشیده شده بود که در آن امریکاییهای آفریقایی تبار با تبعیض سیستماتیک، نابرابریهای آموزشی و مسکن و در کل فقدان فرصتهای اقتصادی مواجه بودند- برای آنها، هیچ رویای امریکایی وجود نداشت. اصل تشخیص این تبعیض یک چیز بود و آن، «گرایش و رفتار نژادی امریکاییهای سفید به سمت امریکاییهای سیاه [ به عنوان علت ] است . تعصب نژادی تاریخ ما را شکل داده؛ اکنون این تعصب آینده ما را تهدید میکند.» نیم قرن بعد ما تلاش میکنیم تا تبعیض را حذف کنیم، دستمزد زنان هنوز
83 درصد دستمزد مردان است و دستمزد مردان سیاه 73 درصد دستمزد مردان سفید پوست و دستمزد مردان اسپانیایی تبار 69 درصد دستمزد مردان سفید پوست است ابعاد دیگری از نابرابری در امریکا وجود دارد از جمله در بهداشت، ثروت و مهمتر از همه اینها، فرصت . نابرابری در هر کدام از اینها بزرگتر از نابرابری در درآمدها است.