تهران و پکن؛ نیاز شرق و غرب به یکدیگر
ایران دارای تعدادی از بزرگترین ذخایر ثابت شده نفت و گاز طبیعی جهان است. به گفته اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده (EIA)، ذخایر ایران شامل 157 میلیارد بشکه نفت خام و همچنین 1193 تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی است که آن را به ترتیب به چهارمین و دومین دارنده ذخایر نفت و گاز جهان مبدل ساخته است. فراوانی ذخایر انرژی، موقعیت جغرافیایی نسبتا نزدیک ایران به چین و موقعیت ژئوپلیتیکی آن در خاورمیانه، ایران را به کشور بسیار جذابی برای توسعه روابط با چین تبدیل کرده است.
نخستین تماس ثبت شده بین چین و مردم منطقه از جمله ایران، در طی سفرهای آسیای مرکزی چانگ چیان، کاشف و جهانگرد چینی بین سالهای 138 تا 126 پیش از میلاد صورت گرفت. در سال 2002، زمانی که جیانگ زمین، رییسجمهور جمهوری خلق چین (PRC) از جمهوری اسلامی ایران دیدار کرد، محمد خاتمی رییسجمهور ایران به ارتباطات تاریخی بسیار میان دو کشور اشاره کرد. با این حال، آنها خیلی درباره این ارتباطات تاریخی گفتوگو نکردند و بیشتر به ضرورتهای معاصر پرداختند: از یکسو، تقاضای سیریناپذیر علیالظاهر چین (تا همین اواخر) برای محصولا انرژی و از سوی دیگر نیازمندی ایران به ورود فناوری و همینطور بازارهای جدید صادرات برای محصولات انرژی خود در کشورهای غیرغربی. از زمان این نشست، این نیروها [انگیزهها] به هم پیوستهاند تا تجارت و همکاری میان دو کشور را بطور فزاینده به سطوح بالاتر سوق دهند.
در سال 2013، تجارت دوجانبه بین ایران و جمهوری خلق چین به 39 میلیارد دلار رسید و سپس با افزایش 72 درصدی به نزدیک 52 میلیارد دلار در سال 2014 رسید. در همین سال، ارزش صادرات ایران به چین حدود 27.5 میلیارد دلار بود و واردات آن از چین به حدود 24.35 میلیارد دلار رسید. صادرات ایران به چین غالبا محصولات انرژی است. چین27.5 میلیون تن نفت خام و میعانات گازی از ایران وارد کرد که 3/28 درصد بیشتر از سال 2013 بود. پس از توافق میان گروه 1+5 تحت رهبری ایالات متحده و ایران، واردات نفت خام چین از ایران به بیش از 500 هزار بشکه در روز رسید؛ یک برآورد، از رسیدن واردات چین از ایران به بیش از 560 هزار بشکه در روز خبر میدهد. تجارت ایران با چین در نیمه اول سال 2018 به رقم 19.66میلیارد دلار رسید که نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش 2.2 درصدی داشته است.
مانند عربستان، دولت چین نیز با ایران مشترکات زیادی دارد. از دیدگاه سیاسی، رهبران دو کشور، یک هدف اصلی دارند: بقای رژیم. در مورد چین، این به معنای ادامه حکومت حزب کمونیست چین است.برای هر دو، بقای رژیم به رونق اقتصادی بستگی دارد، که به نوبه خود بهشدت وابسته به انرژی است. چین باید اطمینان یابد که از میزان انرژی کافی برای رشد اقتصادی خود برخوردار است، در حالی که ایران باید بازاری برای منابع انرژی خود پیدا کند. جدا از بحث انرژی، هر دو کشور قدرتهای بلندپروازی هستند. هدف ضمنی چین، تبدیل شدن به یک ابرقدرت و ترجیحا هژمونی جهانی است، در حالی که ایران میخواهد بازیگری برجسته در خاورمیانه باشد.
ایالات متحده از سال 2001 بهواسطه آنچه بنابر ادعا، حمایت ایران از تروریسم خوانده میشود، تحریمهای اقتصادی را علیه این کشور اعمال کرده است. همچنین از سال 2005، ایالات متحده همراه با سایر اعضای دایم شورای امنیت سازمان ملل متحد و آلمان، به دلیل ادعای مشارکت ایران در اشاعه تسلیحات هستهای، توسعه موشکهای بالستیک، حمایت از گروههای تروریستی و نقض حقوق بشر، تحریمهای بیشتری را علیه این کشور اعمال کرد. گروه موسوم به 1+5 به دنبال انزوای ایران از اقتصاد جهانی بود. با این حال، چین از این وضعیت برای حفظ جایگاه اصلی خود در بخشهای نفتی و غیرنفتی اقتصاد ایران بهره گرفت. زمانی که دولت اوباما بخشی از تحریمهای اقتصادی را لغو کرد و در سال 2015 به همراه سایر اعضای شورای امنیت و آلمان وارد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) شد، چین فرصت را برای تعمیق روابط خود با جمهوری اسلامی نه تنها در رابطه با مسائل اقتصادی بلکه در حیطههای سایبری و نظامی، بسیار مناسب دید.
توافق سایبری چین و ایران در سال 2015 موضوع بیسابقهای نبود. در سال 2012، رویترز گزارش داد که شرکت مخابراتی زدتیای (ZTE) در سال 2010 قرارداد 130 میلیون دلاری را در زمینه تجهیزات شبکه با شرکت مخابرات ایران (که بیشترین خدمات خط تلفن ثابت ایران را در کنترل دارد) امضا کرده است. این قرارداد به ایران کمک میکند تا بر اینترنت، پیامهای نوشتاری و ارتباطات صوتی نظارت کند. رییس شرکت زدتیای اظهار داشت که تحقیقات کیفری ایالات متحده در مورد این ادعا، شرکت را مجبور کرد تا کسب و کار خود در ایران را کاهش دهد. اما وی شرکت رقیب، هوآوی تکنولوژی را به ادامه معاملات با ایران متهم کرد. تهران که برای تکنولوژی و دانش فنی به پکن وابسته بود، خواستار همکاری مشترک با چین در زمینه تحقیقات و سرمایهگذاری، فناوری اطلاعات و ارتباطات، مرز هوایی و مخابرات شد. ایران بدون شک تلاش کرده تا نظارت سایبری داخلی خود را بهبود بخشد، در حالی که در صورت لزوم بهطور همزمان ظرفیت راهاندازی جنگ سایبری را نیز حفظ کند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد دو کشور از دهه 1980 روابط نظامی داشتهاند، یعنی از زمانیکه چین در جنگ عراق علیه ایران برای ایران تسلیحات، موشکهای بالستیک تاکتیکی و موشکهای کروز ضدکشتی فراهم کرد. چین نوسازی نظامی ایران را تسهیل کرده و حتی مظنون به انتقال تکنولوژی و تجهیزات به ایران از طریق کرهشمالی است. چین مکررا در مذاکرات برجام بر لغو تحریمهای تسلیحاتی سازمان ملل متحد علیه ایران اصرار داشته و اگرچه برجام به ترتیب به مدت 5 و 8 سال تحریمهای تسلیحاتی و موشکی سازمان ملل را حفظ کرد، با این حال، سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه پیشنهاد کرد که روسیه و چین میتوانند بر طبق رویههای شورای امنیت همچنان به انجام معاملات تسلیحاتی با ایران ادامه دهند. به نظر میرسد نقش تجارتی پکن در خاورمیانه به سمت فراهم ساختن حمایت نظامی از جمهوری اسلامی گسترش یافته است. این اقدام میتواند به نوبه خود جایگاه مستحکمتری به چین در منطقه خلیج فارس دهد و نفوذ آن را در بخشهای بیشتری از خاورمیانه گسترش دهد.
انتخاب ترامپ به عنوان رییسجمهوری ایالات متحده تأثیر عمده ای بر روابط چین و ایران داشته است. آقای ترامپ که پیش از انتخابات، دشمنی خود را نسبت به ایران و چین به وضوح اعلام کرده بود، پس از تصدی ریاستجمهوری به لفاظیهای ضد چینی و ضد ایرانی خود ادامه داد، همین امر موجب شگفتی اغلب ناظران شد، چرا که اکثرا معتقد بودند که ترامپ مانند روسای جمهور پیشین، پس از انتخاب شدن و تصدی پست ریاستجمهوری از این لفاظیها خواهد کاست. بهطور شگفتآورتر، ترامپ برخلاف خواست متحدان اروپایی ایالات متحده عمل کرد و پس از هفتهها مذاکره با رهبران اروپایی، در 8 ماه مه از برجام خارج شد و [در توجیه این اقدام] از نگرانیها درباره اشکالات برجام در محدود ساختن ایران در توسعه سلاحهای هستهای گفت. اروپاییانی که مخالف بازگرداندن تحریمها علیه ایران بودند، نتوانستند آقای ترامپ را متقاعد کنند که تحریمها را بازنگرداند یا اینکه به شرکتهای اروپایی که قبلا در ایران بودند، معافیت اعطا کند. بسیاری از بزرگترین کسب و کارهای آلمان همچون صدها شرکت متوسط این کشور از قبل فعالیتهایی را در ایران آغاز کرده بودند. علاوه بر این، آلمان بزرگترین شریک تجارتی ایران بود. در سال 2015، زمانی که درباره برجام توافق حاصل شد، صادرات آلمان به ایران 27 درصد افزایش یافت.
در سال 2017 صادرات آلمان به ایران به ارزش 3.5 میلیارد یورو (5.6 میلیارد دلار) بود. بسیاری از شرکتهای آلمانی با بیمیلی تصمیم گرفتند به فعالیتهای خود در ایران پایان دهند. از جمله این شرکتها فولکس واگن، دایملر، آاگ، دویچه بانک، کومرتس بانک، دیزد بانک، ایرباس، زیمنس، ب آ اس اف، لوفتهانزا، دویچه تلکوم و دویچهبان بودند.
اما این موضوع [تبعیت در پایان دادن به فعالیتهای بازرگانی با ایران] در رابطه با چین صادق نبود، چین دو روز پس از اعلام خروج ایالات متحده از برجام، خط آهنی را که شهر بایانور در مغولستان داخلی را به تهران متصل میکند، افتتاح کرد.
این راهآهن قبلا طرحریزی شده و ساخت آن چندین سال پیش آغاز شده بود، اما زمان افتتاح آن تصادفی نبود؛ این اقدام با هدف انتقال پیام همکاری و مشارکت به مردم ایران انجام گرفت. چند روز بعد، وانگیی، وزیر امور خارجه چین در اولین نشست از سری نشستهایی که به منظور حفظ برجام برگزار شد، میزبان جواد ظریف همتای ایرانی خود بود. چین همچنین در راستای اعلام حمایت خود از برجام و گفتوگو با سایر اعضای کنفرانس حول بهترین راههای حفظ ثبات، از حسن روحانی رییسجمهور ایران دعوت کرد تا در اجلاس سازمان همکاری شانگهای که در تاریخ 10-9 ژوئن برگزار شد، شرکت نماید. احتمالا پکن احساس نمود که میتواند جای ایالات متحده را که (به نظر چین) در حال از دست دادن علاقه خود به خاورمیانه بود، بگیرد. سپس با آشکار شدن قصد واشنگتن مبنی بر مقابله با چین در چندین جبهه، که تجارت تنها یکی از آنها بود، چین دچار شوک و شگفتی شد.
پکن میداند که یکی از نقاط قوت اصلی ایالات متحده، اتحادها و معاهدههایی است که با بسیاری از کشورهای توسعهیافته و منطقهای دارد، از این رو هرگونه رویارویی با واشنگتن، میتواند موجب انزوای چین شود. به همین دلیل، روابط خود را باید به سرعت توسعه دهد. در جهت کاستن نفوذ ایالات متحده در بخش غربی اقیانوس آرام و خاورمیانه، ایران مانند پاکستان میتواند نمونهای برجسته از کشوری باشد که پکن خواهان همکاری با آن است. خروج شرکتهای اروپایی از ایران، فرصت بزرگی در اختیار پکن قرار داد تا تمایل خود برای گرفتن جای شرکتهای اروپایی توسط سازمانهای تجارتی چینی را نشان داده و از این طریق روابط خود با ایران را تقویت نماید.
در ماه مه سال جاری ساینوپک، غول نفتی چین، قراردادی 3 میلیارد دلاری را برای توسعه میدان نفتی یادآوران در جنوب غربی ایران امضا کرد و جایگزین غول نفتی بریتانیایی-هلندی رویال داچ شل شد، در همین حال شرکت ملی نفت چین تلاش کرد تا سهم شرکت نفتی توتال فرانسه در توسعه میدان گازی پارس جنوبی را به دست آورد.
با این حال، پشتیبانی چین از ایران به فراتر از تجارت و بازرگانی توسعه مییابد. به عنوان مثال، آقای جِنگ شوانگ، سخنگوی وزارت امور خارجه چین در طی نشست خبری در تاریخ 9 ماه مه گفت که ایران و چین «روابط عادی اقتصادی و تجارت را حفظ خواهند کرد» و در یک اشاره آشکار به امریکا افزود «من تاکید میکنم که دولت چین با اعمال تحریمهای یکجانبه و اجرای قانون صلاحیت فراسرزمینی توسط هر کشوری که بخواهد برحسب قوانین داخلی خود عمل کند، مخالف است.»
در حالی که چین برای تمایل به افزایش روابطش با ایران دلایل خود را دارد، تهران نیز دلایل خود را برای تمایل به حفظ رابطه با پکن دارد. اولین دلیل تهران، حفظ بازار بزرگ انرژی است. از دست دادن بازار چین به دلیل سوءمدیریت، میتواند فاجعهای برای تهران و تداوم قدرت آنها باشد.
یکی دیگر از دلایل تهران برای افزایش روابط با پکن، توانایی چین در استفاده از حق وتو جهت حفاظت از تهران در مقابل اقدامات تنبیهی اتخاذ شده از سوی دیگر اعضای شورای امنیت سازمان ملل است. در نهایت، با پذیرش دعوت چین برای عضویت در سازمان همکاری شانگهای، تهران امیدوار است تا شرکای تجاری جدید و احتمالا دوستان و شاید حتی متحدانی را به دست آورد.
در نتیجه، به نظر میرسد تمایلات رژیمهای ایران و چین برای بقا موجب نزدیکی این دو کشور شده است، هر دو میدانند که طرف دیگر حتی به میزان محدود، خواهان سرکوب اعتراضات داخلی است. چین بازاری را برای صادرات انرژی ایران فراهم میکند و ایران، چین را قادر میسازد تا منابع تأمین انرژی خود را متنوع کند، به نحوی که بطور مثال بیش از حد به عربستان سعودی یا روسیه وابسته نباشد. با این حال بر طبق تحلیل نهایی، موضوع اصلی در روابط چین با ایران، موضوع آسایش و رفاه است .