مردم، قدرت و منافع (43)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
قدرت بازار ضعیف شده کارگران
بهرهبرداری شرکتها از قدرت بازار فقط نیمی از داستان است . ما اکنون با یک مشکل رو به فزاینده قدرت تک خریدار (monopsony) روبرو هستیم، توانایی شرکتها در استفاده از قدرت بازارشان بر آنهایی که از اینها کالا و خدمات میخرند و به ویژه بر کارگران. تک خریدار به موقعیتی ارجاع میشود که فقط یک خریدار یا یک کارفرما در بازار است . درست همانطور که انحصار به مرحلهای گفته میشود که چندین بازار است و یک فروشنده، میتواند چندین بازار وجود داشته باشد و یک خریدار. پیش از اینکه به قدرت انحصار پرداخته بودیم منظور ما این بود که شرکتها قدرت ویژه بازار را دارند و این قدرت به اندازه کافی است که بتواند قیمتها را برای سود بیشتر بالاتر از سطح رقابت ببرد. ما پیش از این در این کتاب بحث کرده بودیم که تغییرات اقتصادی منجر به افزایش در قدرت بازار شده است حداقل در بسیاری از بخشهای مهم اقتصاد. بطور مشابه، آنچه که ما را نگران میکند تقلیل قدرت چانهزنی کارگران و دستمزدشان است.
در جایی که دستمزدها با تقاضا برای نیروی کار با عرضه آن منطبق است تنظیم میشود، مدل رقابتی استاندارد، بازارهای کار «ذرهای» دارد. هیچکس قدرت بازار ندارد . قطع کار یک کارگر پیامدی بر شرکت ندارد یعنی آنکه شرکت به بازار نیروی کار میرود تا یک کارگر مشابه با همان دستمزد را پیدا کند و مهمتر آنکه یک کارگری که اخراج میشود هم هیچ پیامدی برای کارگر ندارد زیرا یک شغل هم ارز در همان سطح دستمزد پیدا میکند.
اما این دنیایی نیست که ما در آن زندگی میکنیم . شرکت میتواند به آسانی یک کارگر را جایگزین کند شاید به خوبی کارگر اول نباشد اما تقریبا هست . از طرف دیگر، کارگر نوعا قادر نیست که به سرعت و راحت یک شغل همارز جانشین پیدا کند به ویژه در زمانی که نرخ بیکاری بالا باشد . اگر یک شغل در دسترس باشد که شاید در شهر دیگری باشد نیازمند آن است که فرد جابهجا شود. این اختلال برای کارگر و خانوادهاش هزینه زا است . دوره طولانی بدون شغل یک گزینه ساده نیست چون وام رهن خانه، خودرو و دیگر پرداختهای بالای ماهانه وجود دارد. کوتاه سخن آنکه، یک عدم تقارن بالایی از قدرت بازار به نفع کارفرما وجود دارد .
درست همانطور که قدرت بازار در بازار محصول (بازار کالا و خدمات) به شرکتها این امکان را میدهد تا قیمتها را بالاتر از آنچه که نباید باشد، بالاتر ببرد و از هزینه تولید هم بالاتر ببرد، در بازار نیروی کار هم قدرت بازار شرکتها را قادر میسازد تا دستمزدها را پایینتر از آنچه که نباید باشد پایین بیاورد .
در حالی که این کار غیرقانونی است، بسیاری از شرکتهای پیشرو ما با کمک یکدیگر که معمولا مخفی هم نگه میدارند، دستمزدها را پایین نگه داشته اند؛ و فقط از طریق دادخواهی است که این سوء عملکردها روشن شده است . اپل تحت مدیریت استیو جابز با کمک گوگل، اینتل و آدوب، توافق کردند که کارکنان یکدیگر را شکار نکنند – این به آن معنا است که آنها موافقت کرده بودند که در این زمینه رقابت نکنند. کارگرانی که تحت تاثیر این توافق قرار گرفته بودند علیه این توطئه ضدرقابتی شکایت کردند؛ این شکایت با جریمه 415 میلیون دلاری خاتمه یافت. دیستی و مجموعهای از استودیوهای فیلمبرداری بطور مشابه در یک دعوی قضایی علیه آنها که توطئه غیرقانونی ضدشکار را اعمال کرده بودند با پرداخت جریمه گزافی ماجرا را فیصله دادند. حتی توافقهای فستفودها هم شروط ضد شکار دارند . آنها میدانند که رقابت دستمزدها را بالا میبرد . بسیاری از قراردادها بر یک فرد محدودیتهایی را از قبول شغل از طرف یک رقیب اعمال میکند، که تاثیر آن کاهش رقابت و دستمزد است .
درست همانطور که آدام اسمیت از خطر ائتلاف شرکتها برای بالا بردن قیمتها آگاه بود، نگران آن هم بود که ائتلاف آنها با یکدیگر دستمزدها را سرکوب کند . «اربابها همیشه و همه جا در پی نوعی فریب هستند که بطور یکسان و ائتلافی دستمزدهای نیروی کار را بالاتر از نرخ ترجیحی شان نبرند [...] اربابها گاهی اوقات برای پایینتر آوردن دستمزد نیروی کار حتی پایینتر از این نرخ وارد ائتلاف ویژهای میشوند . آنها همیشه این کار را با نهایت سکوت و مخفی کاری انجام میدهند.»
به نظر میآید که او به خوبی پیشبینی کنشهای رهبران تجاری قرن بیست و یکم را، حال میخواهد در سیلیکون ولی باشد یا هالیوود، میکرد.