مردم، قدرت و منافع (63)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
شرکتهای امریکایی گلایه مند هستند که غیرعادلانه است، چین شرط ورود به آن کشور را سرمایهگذاری مشترک میداند (که این شامل شریک شدن مالکیت معنوی هم است). چین جواب میدهد هیچکس شرکتی را محبور نمیکند که وارد چین بشود؛ آنهایی که وارد میشوند شرایط را میدانند. چین یک کشور در حال توسعه است – البته از نوع بسیار بزرگ آن – با درآمد سرانهای معادل یکپنجم درآمد سرانه ایالات متحده. چین برای پر کردن این شکاف با کشورهای پیشرفته به ویژه پر کردن شکاف دانشی باید به سختی کار کند و در برخی حوزهها که از اهمیت قابل توجهی برخوردار است، به گونهای مدیریت شده که این کار صورت گیرد. هیچ قانون بینالمللی یا حتی توصیه شدهای برای سرمایهگذاری مشترک که کاری را الزام بکند وجود ندارد. هرچند که موفقیت امروزه چین یک امر کلی است و هیچ ارتباطی به سرمایهگذاری مشترک با بنگاههای غربی یا دزدیدن مالکیت معنوی ندارد. در برخی حوزهها مانند رسانههای اجتماعی و هوش مصنوعی تقریبا این کشور پیشتاز است. تعداد ثبت اختراعاتی که دریافت میکند بهطور اعجابآوری رو به افزایش است. در بسیاری از حوزههای دیگر، تقریبا شکاف دانشی را که آن کشور از کشورهای پیشرفته جدا میکرد، پر شده است. دولت ترامپ در تجارتش با چین بهدنبال آن است که بعد از آنکه اسبها فرار کردند درهای طویله را ببندد. همچنانکه که ما ایدههای خندهدار تجارت با چین را که منجر به چین دمکراتیک میشود را پشت سر گذاشتیم، یک سوال اصلی پیش میآید: چگونه میتوان با کشوری با چنین سیستم اقتصادی متفاوت یک تجارت کاملا بازداشت؟ داشتن مثلا یک «میدان همسطح بازی» با یک کشوری که نهتنها به امر خصوصی توجهی نمیکند بلکه تمایل شدید بسانسور دارد و وب سایتهایی را که از لحاظ سیاسی برای آنها ناخوشایند است مسدود میکنند، چه معنایی میدهد؟ این موارد برای مدتهای مدیدی بیشتر به شکل خاموش، به بحث گذاشته شده است. بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه بحث میکنند تا زمانی که ایالات متحده و اتحادیه اروپا بر یارانه دادن به کشاورزی اصرار میورزند – بخشی که میلیاردها مردم فقیر در سراسر جهان برای زندگی کردنشان به آن وابسته هستند – نمیتوان از سیستم عادلانه تجاری در جهان صحبت کرد. ایالات متحده ادعا میکند که یارانههای پنهان به اقتصاد چین نفوذ کرده است؛ چین ادعا میکند که چنین یارانهای در تمامی اقتصادها است از جمله یارانههای بزرگ کشاورزی، پرداختهای بزرگ به بخش مالی و هزینههای گزاف تحقیقاتی وزارت دفاع که برخی از منافع آن (مثل هواپیماهای بویینگ) به محصولات مشتری ترجمه میشود. اروپا همچنین به این یارانههای پنهان هواپیمایی اعتراض دارد درست همانطور که ایالات متحده درباره کمکهای شفافتر اروپا به ایرباس گلایهمند است. ما اکنون با یک واقعیتی مواجه هستیم که کشورهای مختلف اقتصادشان را به شیوههای اساسا متفاوتی که ارزشها و اعتقاداتشان را بازتاب میدهد، سازماندهی میکنند. هر کسی سرمایهداری به سبک امریکایی با آن قدرت شرکتیاش و نابرابری که دارد نمیخواهد و یقینا هر کسی هم سطح نفوذ چین در اقتصاد یا ورود به امر خصوصی را نمیخواهد. یک سیستم ارزشی آن هم آزاد از قید و بند جهانیسازی، نمیتواند کار کند؛ اما سیستمی هم که در آن قواعد بازی مستقیما توسط یک کشور یا کشور دیگری هم دیکته شود کار نمیکند. ما مجبوریم یک شکل جدید از جهانیسازی را پیدا کنیم که مبتنی بر برخی از نسخههای همزیستی مسالمتآمیز باشد و آن را حتی اگر ما سیستم اقتصادی کاملا متفاوتی داریم به رسمیت بشناسد، هنوز نواحی بزرگی وجود دارند که ما میتوانیم در تجارت مثمر ثمر باشیم. ما نیاز به حداقل مجموعهای از قواعد داریم - نوعی حاکمیت قانون که میشود آن را بهمثابه یک محموعه پایهای از قواعد جاده تلقی کرد. ما نه میتوانیم دیگران را وادار کنیم تا سیستم مقرراتی ما را اتخاذ کنیم و نه باید ما را وادار کنند تا سیستم دیگران را در پیش بگیریم و این برای همه ما خوب است در صورتی که این قواعد جهانی بشوند، چند جانبه بشوند و تمامی کشورها بتوانند روی آن توافق کنند .