مردم، قدرت و منافع (64)

۱۳۹۸/۰۶/۰۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۱۷۳۲
مردم، قدرت و منافع (64)

نوشته:  جوزف استیگلیتز|

ترجمه:  منصور  بیطرف|

   بازسازی جهانی‌سازی

حمایت‌گرایی نه پاسخ به مشکلاتی است که رودرروی ایالات متحده قرار گرفته و نه پاسخ به مابقی دنیا. اما این به معنای دو برابر کردن امتیاز جهانی‌سازی با مدیریتی که تاکنون داشته، نیست. اگر همانطور که در سی سال آخر قرن گذشته کار کردیم، کار کنیم بدون شک در دهه‌های پیش رو هیچ کار بهتری صورت نخواهد گرفت. این به احتمال خیلی زیاد به معنای رنج بیشتر و آشوب سیاسی بیشتر است.در فصل‌های گذشته نشان دادیم که جهانی‌سازی بر یک سری از وعده‌های دروغ، مدریت شده بود: اول اینکه هر کسی یک برنده است (که بدون دخالت دولت‌ها، بازندگان بیشتری وجود داشتند) و دوم اینکه مساله اقتصاد جهانی‌سازی خوب است (درحقیقت، مسیری که آن مدیریت کرده بود همکاری سیاسی بود که قدرت چانه‌زنی کارگران را ضعیف کرد و قدرت شرکت‌ها به ویژه در بخش‌های معین را بالا برد) به اسم جهانی‌سازی - و برای نگه داشتن رقابت کشورها - به کارگران گفته شده بود که آنها باید دستمزدهای پایین‌تر را قبول کنند، شرایط کاری بدتر شد و خدمات اساسی دولت که این شرایط به آنها بستگی داشت قطع شد. چگونه این سیاست‌ها می‌توانند منجر به افزایش استانداردهای زندگی کارگران شود؟ اکنون می‌دانیم که منافع رشد در کشورهای صنعتی پیشرفته بیش از حد بزرگنمایی و تخمین اثرات توزیعی آن بسیار پایین برآورد شده بود.البته آن دسته از بازارهای نوظهور مثل چین که به خوبی جهانی‌سازی را مدیریت کرده بودند از موفقیت‌های بی‌شماری بهره بردند. چین با جریان سرمایه‌ای کوتاه‌مدت - پول‌های داغی که می‌توانست یک شبه وارد شود و خارج شود - توانست از بی‌ثباتی دوری کند. آن کشور سرمایه‌گذاران خارجی را تشویق کرد و آن را به گونه‌ای انجام داد که شکاف دانشی که چین را از کشورهای توسعه یافته‌تر جدا می‌کرد، کم کرد. چین صادرات را تشویق کرد و همین امر نرخ تسعیر را با ثبات کرد و در مراحل اولیه توسعه صادراتش (نه اخیرا) ارزش پولش را اندکی کمتر از آنچه باید باشد نگه داشت. مهم‌تر آنکه، در عین حال که چین اجازه داده بود نابرابری رشد کند، اما اطمینان حاصل می‌کرد که تقریبا هر کسی از جهانی‌سازی منفعت ببرد (همان‌طور که پیش از این خاطرنشان کردیم، 740 میلیون نفر را از فقر خارج کرد). این اغوا‌کننده است که بگوییم رشد آنها به بهای کشورهای پیشرفته حاصل شد؛ اما این غلط است. این بحث استاندارد، که تجارت می‌تواند برای هر دو کشور به‌طور دوجانبه منفعت داشته باشد، روی هم رفته درست است (به شرطی که دولت‌ها ریسک‌ها و فرصت‌ها را به خوبی مدیریت کنند)؛ اما وضعیت گروه‌های بزرگ در درون یک کشوری می‌توانند بدتر شود مگر آنکه دولت اقدامات تعدیل‌کننده اتخاذ کند و به آن نتیجه‌ای که انتظارش را داریم دست یابند. اثرات جهانی‌سازی می‌تواند فراتر از اقتصاد باشد. عمر مفید بسیاری از مردم با توجه به اینکه دانش پزشکی بطور جهانی گسترش یافته، افزایش یافته است و همان‌طور که ایده‌ها هم توسعه جهانی یافته‌اند، شناسایی جهانی حقوق جنسیتی هم بالا رفته است. ما دیدیم که چطور اجتناب و فرار از مالیات جهانی، درآمد کشورها را که برای خدمات اساسی مردم موردنیاز است را می‌رباید. در همین حال، مسیری که جهانی‌سازی مدیریت شده بود، غالبا جوامع و در برخی موارد حتی دولت - ملت را به تحلیل برده است. مغازه‌داران محلی غالبا قطب یک جامعه هستند. اما این مغازه‌های محلی اکنون توسط فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ که در فروش محصولات ارزان‌تر جهانی مزیتی کسب کرده‌اند از دور خارج شده‌اند. صداقت مدیران این فروشگاه‌ها به شرکت بیشتر از صداقت‌شان به جامعه است و مدیران غالبا در یک مکان آن‌قدر طولانی باقی نمی‌مانند که ریشه بدوانند.