مردم، قدرت و منافع (42)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
رشد و قدرت بازار
خیلی راحت میشود دید که قدرت بازار به نابرابری منجر میشود. همچنین آن یک نقشی را در رشد کند اقتصاد و عملکرد ضعیف اقتصادی ایفا میکند. البته قدرت انحصار یک انحراف از سیستم بازار است بطوری که منجر به کم بازده بودن اقتصاد میشود. برآوردهای اخیری که از دیوید باقعی از دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن و ایمانوئل فرحی از هاروارد صورت گرفته نشان میدهد هزینه آنها برای اقتصاد چقدر زیاد است . حذف اضافه بها که فقدان رقابت باعث به وجود آمدن آن (اضافه بها) شده است، بهره وری اقتصاد ایالات متحده را تا 40 درصد بالا میبرد.
خلق موانع ورود یک بخش یکپارچه از قدرت بازار است . بر خلاف آن، نشانه یک اقتصاد رقابتی پویا ورود یا خروج شرکتها است . درصد شرکتهای اقتصاد امریکا که جوان هستند بسیار پایینتر از اکثر کشورها است که در این خصوص هم اروپای قدیم (مثلا، اسپانیا، سوئد و آلمان) و هم کشورهای در حال ظهور مثل برزیل جلو اقتادهاند و این درصد نسبت به گذشته ما هم پایین است . این اتفاق دقیقا با این نگاه که رقابت در اقتصادی کاهش یافته باشد و در اقتصادی که شرکتهای موفق ترتیبی میدهند تا موانع بزرگ برای ورود خلق شوند یعنی خودشان را با خندقهای عمیق و بزرگ محاصره کرده باشند، همخوانی دارد .
افزایش قابل ملاحظه قدرت بازار بر بهرهوری اقتصاد ضربه میزند. همچنین میتواند اثرات قابل توجهی بر تقاضای مصرفکننده هم داشته باشد. همانطور که پول از قعر هرم اقتصاد به راس هرم اقتصاد حرکت میکند، مصرف تجمیع شده هم به این دلیل ساده آنهایی که در راس هستند یک بخش کوچکی از درآمدشان را مصرف میکنند تا آنهایی که در قعر هستند تمام درآمدشان را برای اینکه فقط گذران کنند، خرج میکنند، کاهش مییابد. علاوه بر این سرمایهگذاری هم تضعیف میشود زیرا همچنانکه قدرت انحصار افزایش مییابد، نرخ بازگشت مازاد از تولید اضافی هم کاهش مییابد. همراه با انحصار که تولید هم بیشتر میشود، قیمتها باید پایین بیاید به همین خاطر افزایش در سود هم میتواند کمتر از آن مقداری که در بازارهای رقابتی هست، یعنی جایی که قیمتها اساسا تحت تاثیر سطح تولید شرکتهای مد نظر نیست، باشد . همین موضوع ناهنجاریهای سالهای اخیر را شرح میدهد: در حالی که نرخ سود خیلی بالا بود، نرخ سرمایهگذاری (به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی) از 17.2 درصد در دهه 1960 و دهه 1970 به متوسط 15.7 از 2008 تا 2017 رسیده است و همین نرخ سرمایهگذاری خصوصی کاهش یافته دلالت فقیرانه بودن رشد آینده است .
در همین حال یک اثر بعدی را هم باید خاطرنشان کرد: ابداعات و ابتکاراتی که باید به سمت خلاقیت بیشتر تولید محصولات بهتر باشد در عوض به سمت راههای بهتر خلق و نگهداری قدرت بازار و استثمار مشتیریان است .در حالی که شرکتهای مالی ما در دورههای اخیر کاملا برجسته بودند، اما الان همانطور که برندگان جایزه نوبل، جورج آکرلوف و رابرت شیلر در کتاب سال 2015 خود به نام اقتصاد دستکاری و فریب، نشان دادهاند، آنها تنها نیستند. ما مثلا توضیح دادهایم که چطور بنگاههای سیگارسازی ما، دارویی و غذایی، از تولید محصولاتی که اعتیاد آور هستند که نهتنها مورد نیاز نیست بلکه زیان هم میرساند سود میبرند .
ما عادت کردهایم که خیال کنیم سودهای بالا نشانه موفقیت کاری اقتصاد امریکا، محصولات بهتر و خدمات بهتر، است . اما حالا میدانیم که سودهای بالا میتواند از راه بهتری برای استثمار مصرفکنندگان، یک راه بهتر برای تبعیض قیمتی، استخراج «مصرفکننده اضافی» (مازاد آنچه که فرد دوست دارد برای محصولی پرداخت کند که او در غیر این صورت مجبور بود در یک بازار رقابتی پرداخت کند) که اثر اصلی چنین استثماری، توزیع مجدد درآمد از مصرفکنندگان به افراد یا شرکتهای فوق ثروتمند تازه ما و شرکتهایی که مال خود آنها است و کنترل میکنند، است .