ابتکاری که جغرافیای ایران را به موقعیت ژئوپلیتیکی بدل میکند
راه ابریشم، شبکه راههای به هم پیوستهای با هدف بازرگانی در آسیا بود که خاور، باختر و جنوب آسیا از یک سو و شمال آفریقا و خاور اروپا را از سوی دیگر پیوند میداد؛ مسیری که تا سده پانزدهم میلادی به مدت ۱۷۰۰ سال، بزرگترین و اصلیترین مسیر تجاری و شبکه بازرگانی دنیا بود و به دلیل آنکه اصلیترین مسیر برای کالاهای صادراتی چین در آن زمان، ابریشم بود، به راه ابریشم نامگذاری شد. این جاده، شاهراه تجارت زمینی چین با آسیای جنوبی و غربی، اروپا و آفریقا از راه آسیای مرکزی در روزگار قدیم بود. در سالهای اخیر و با توجه به بازآفرینی نقش ارتباطات در دنیای امروزی، ایده احیای راه ابریشم مطرح شد.
در این زمینه، دو طرح اصلی ارایه شده است.
۱) طرح راه ابریشم مدنظر ایالات متحده، که در سال ۲۰۱۱ توسط، هیلاری کلینتون وزیرخارجه وقت این کشور بر اساس مطالعات گسترده «فردریک» ایده پرداز اصلی طرح راه ابریشم جدید ارایه شد. بر اساس طرح امریکایی، این جاده، زیرساختهای روسیه (جادهها، خطوط آهن و خطوط انتقال انرژی) را به کشورهای آسیای مرکزی و پس از آن به افغانستان، پاکستان و هند متصل میکرد. این طرح، سعی داشت با بیرون نگاه داشتن ایران و نادیده انگاشتن اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آن، از ایفای نقش ایران در منطقه بکاهد و راههای جدیدی را برای دسترسی به شرق پایهگذاری نماید.
۲) طرحی که توسط چین در سال ۲۰۱۳ تحت عنوان «یک کمربند – یک راه» یا «ابتکار کمربند و راه»
رو نمایی شد، و به دلیل گستره و تأثیرگذاریاش، عملاً طرح امریکاییها را به محاق و فراموشی سپرد. چین به دنبال تحولات شگرف در دوره پسا جنگ سرد و درک خود از انقلاب ارتباطات، انفجار اطلاعات و درک اهمیت حمل و نقل و ارتباطات به عنوان یکی از زیرساختهای حیاتی برای توسعه پایدار، چنین پروژه عظیمی را طراحی و ارایه کرد. به زعم بسیاری، طرح راه ابریشم چین بر مبنای واقعیتهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک سازماندهی شده و علاوه بر احیا و گسترش راه ابریشم قدیم، طرحی برد-برد برای همه کشورهای منطقه و همچنین جهان معرفی شده است.
طرح یک کمربند-یک راه:
طرح یک کمربند- یک راه، احیا و گسترش و به عبارتی طرح مدرن و توسعه یافته راه ابریشم قدیم است. استراتژی جهانی چین در قالب این طرح، ترسیم شده است. این ابتکار، یکی از جلوههای قدرت چین نوظهور است که سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را به هم متصل مینماید. راه ابریشم جدید، یک طرح سرمایهگذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۶۵ کشور جهان و توسعه دو مسیر تجاری «کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی قرن بیست و یکم» است و هم چنان در حال توسعه و گسترش است.
این طرح با هدف ارتقای جایگاه چین در معادلات تجاری و اقتصادی جهان و ایجاد یک شبکه ترانزیتی بینالمللی به مرکزیت این کشور، چین را قادر میسازد کالاهایش را به صورت زمینی و دریایی به کشورهای جهان در هر سه قاره برساند. «کمربند اقتصادی» که طرحی زمینی یا خشکی است، در مسیر باستانی راه ابریشم، چین را از طریق آسیای مرکزی و خاورمیانه و سپس به اروپای شرقی و غربی متصل میکند و کشورهای قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، ایران، ترکیه، اوکراین، لهستان، بلژیک، فرانسه و در نهایت ایتالیا را شامل میشود.
«راه ابریشم دریایی قرن ۲۱» نیز چین را از طریق دریا به جنوب شرق آسیا و آفریقا و حتی اروپا نظیر یونان و ایتالیا در شمال دریای مدیترانه مرتبط مینماید و کشورهای ویتنام، مالزی، اندونزی، سریلانکا، پاکستان و کنیا را در بر میگیرد. چین با هدف انتقال سریع و ارزان دو مسیر را تعریف کرده است. در مسافتهای کوتاه، کامیون و در مسافتهای طولانی راه آهن بهتر و با صرفهتر هستند. به عنوان مثال حمل سنگ آهن صرفاً از طریق دریا با صرفه است و از طریق زمینی یا هوایی بسیار گران تمام میشود. این دو بخش یا این طرح از یک کریدور دریایی و شش کریدور خشکی تشکیل میشود.
بنابراین، انتظار میرود راهاندازی این طرح نه تنها نفوذ و قدرت چین در عرصه منطقهای و بینالمللی را افزایش دهد، بلکه زمینهساز توسعه اقتصادی آسیا و افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی آن در دنیا شود. به همین دلیل از قرن ۲۱ به قرن آسیا نیز یاد میشود. ولی چند سوال مهم میتوان در این زمینه مطرح کرد: چین با چه اهدافی این طرح عظیم را راهاندازی کرد؟ این طرح دارای چه ویژگیهای برجسته و دارای چه اهمیتی است؟ مزایا یا اشکالات این طرح چیست؟ چالشهای عمده طرح کدامند؟ آیا امکان اجرای این طرح وسیع با توجه به موانع و چالشهای آن وجود دارد یا خیر؟ آیا امکان تأمین منابع مالی این طرح وجود دارد؟ آیا دولتهای کشورهای مختلف برای اجرای این طرح اهتمام میورزند و از آن حمایت خواهند نمود یا خیر؟ و مواضع رقبای جدی طرح نظیر امریکا چیست؟
ویژگیهای برجسته طرح:
یک استراتژی توسعه جهانی مبتنی بر ارتباطات و خطوط ترانزیتی و برای تقویت همکاریهای تجاری است.
اجرایی شدن کامل این طرح، ساختار تجاری دنیا را تغییر خواهد داد و به همین دلیل از آن به پروژه قرن یاد میشود.
بیش از ۶۵ کشور از سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا را به یک دیگر متصل میکند. به عبارتی، ۶۵ کشور به عنوان کشورهای هدف برای سرمایهگذاری زیرساختی تعیین شدهاند.
۶۵درصد جمعیت جهان، سه چهارم منابع انرژی و بیش از ۴۰ تا ۶۰ درصد اقتصاد جهان را شامل میشود.
حدود ۳۹ درصد مساحت زمین و ۳۰ تا ۴۰ درصد از تولید ناخالص جهان را شامل میشود.
در خلال ۶ سال گذشته (۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹) حجم تجارت چین با کشورهای مسیر بیش از ۶ تریلیون دلار بوده است.
تاکنون ۱۲۵ کشور و ۲۹ سازمان بینالمللی بالغ بر ۱۷۳ موافقت نامه همکاری با چین در راستای همین طرح امضا کردهاند.
ارزش تقریبی کل پروژههایی که در این طرح پیشبینی شده است بالغ بر 67/3 تریلیون دلار است که در طول مسیر اجرا خواهند شد.
ویژگی دیگر طرح این است که بخش دریایی که به مراتب مهمتر از بخش زمینی است، به طرح قبلی افزوده شده است و چین برای این طرح ۹۰۰ میلیارد دلار سرمایه اختصاص داده است.
بزرگترین پروژه زیرساختی تاریخ است که تاکنون توسط یک کشور ارایه شده است.
با ایجاد یک شبکه گسترده تجاری برای کالاهای چینی، بستری برای تغییر استراتژیک بلندمدت چین در حوزه فناوری و تکنولوژی ارایه میدهد.
اهداف آشکار طرح:
هر چند در نگاه اولیه به نظر میرسد، طرحی اقتصادی و تجاری است ولی اهداف والاتر و بلندپروازانه دیگری را نیز مدنظر دارد:
اهداف سیاسی:
طرحی برد ـ برد است و همه طرفها اعم از چین و کشورهای مسیر از آن منتفع میگردند؛ در عین حال، وابستگی و چسبندگی کشورها به چین افزایش مییابد.
مانور دیپلماتیک چین را افزایش خواهد داد و یکی از جلوههای قدرت چین نوظهور است.
قدرت بینالمللی و نفوذ سیاسی چین در جهان، به ویژه آسیا را افزایش میدهد.
با توجه به تأثیرات مثبت اقتصادی اجرای آن، آینده اقتصادی و سیاسی آسیا را تغییر میدهد.
میتواند به همراه قدرت نظامی چین، به هژمونی این کشور در آسیای شرقی بینجامد و در نهایت با تفوق بر مسیرهای تجاری خشکی و آبیاوراسیا، چین را به سوی قدرت برتر در اقتصاد جهانی رهنمون کند و دلیل نگرانی امریکا و شیفت تمرکز سیاستهای امریکا به جنوب شرق آسیا از جمله به همین دلیل است.
ابتکاری در راستای تقویت روندها به سمت یک جهان چندقطبی، جهانیشدن اقتصاد، تنوع فرهنگی، استفاده گستردهتر از فناوری اطلاعات، تقویت رژیم آزاد جهانی در چارچوب همکاریهای باز منطقهای است.
اهداف اقتصادی:
سکوی بزرگی برای همکاریهای اقتصادی است.
برخی آن را در راستای توسعه جهانی شدن با الگوی چین میدانند که قصد دارد نظم اقتصادی جهان را از نو صورتبندی کند و کشورها و شرکتها را در مدار اقتصادی چین قرار دهد.
برخی آن را بزرگترین طرح مارشال چین و مسیر اقتصادی قرن میدانند.
بزرگترین طرح سرمایهگذاری است که تاکنون توسط یک کشور ارایه شده است. (۹۰۰ میلیارد دلار)
چین از طریق این طرح مازاد محصولات تجاری خود را به کشورهای در حال توسعه که نیازمند کمک این کشور هستند، صادر میکند.
هدف دیگر، رساندن کالاهای تولید چین در حداقل زمان و هزینه به بیشترین تعداد از کشورهای جهان است.
باعث افزایش رفت و آمد، توسعه توریسم و گسترش
زیر ساختهای سرمایهگذاری میشود.
ساختار اقتصادی دنیا را تغییر و باعث افزایش حجم و ارزش تجارت در دنیا میشود.
بازار بزرگی را برای تولیدکنندگان چین فراهم میکند و به قدرت چین به عنوان یک اقتصاد بزرگ میافزاید.
بر اقتصاد کشورهای آسیایی تأثیر مثبت خواهد گذاشت و زمینه ظهور آسیای قدرتمند را سریعتر فراهم مینماید.
جریان ارتباطات و حمل و نقل کالااز کشور چین به اروپا، آسیا و آفریقا و بالعکس را تسهیل و در حوزه حمل و نقل ایجاد رقابت میکند.
اهداف فرهنگی و اجتماعی:
عامل تقویت پیوند میان ملتها و مردم با مردم در کشورهای مسیر خواهد شد و زمینه افزایش تعاملات بین ملل را افزایش خواهد داد.
فرهنگ چینی را گسترش خواهد داد.
موجب توسعه همکاریهای دانشگاهی با پذیرش دانشجو در دانشگاههای دولتی چین از کشورهای مسیر از طریق بورسیه میشود.
اهداف راهبردی و پنهان چین:
حل مشکل ظرفیت مازاد چین و تأمین امنیت انرژی، رشد اقتصادی شرکا و ایجاد تقاضا برای محصولات چینی و همچنین انتقال مدل رشد چینی به شرکا
افزایش قدرت و نفوذ سیاسی و اقتصادی چین در جهان، ارتقای جایگاه چین در معادلات تجاری و اقتصادی جهان و قرار دادن کشورها و شرکتها در مدار اقتصادی چین و معرفی نظم جدید اقتصادی با الگوی چینی از طریق ایجاد یک شبکه ترانزیتی بینالمللی به مرکزیت این کشور
ایجاد راههای جایگزین واردات/صادرات و وابسته کردن کشورها به چین به ویژه کشورهای آسیایی تا چین را به سوی قدرت برتر در جهان به ویژه در اقتصاد جهانی رهنمون کند.
احیای راه ابریشم قدیم و اتصال زمینی و دریایی چین به جنوب آسیا، آسیای مرکزی، اروپا و آفریقا از طریق راهبرد همکاری برد ـ برد برای طرفین و ایجاد فرصتهای جدید برای توسعه کشورهای مسیر و چین
مزایا و اشکالات طرح (موافقان و مخالفان):
مزیتها:
مبتنی بر رویکرد برد - برد است و همه طرفها از آن منتفع میشوند.
موجب توسعه زیرساختهای کشورهای مسیر و سرمایهگذاری بیشتر و مدرنسازی اقتصاد آنها میشود.
امکانی تازه برای کشورهای مسیر است تا تجارت خود را در آسیا، اروپا و آفریقا بیش از گذشته توسعه دهند.
شبکهای از راههای ریلی، جادهای، خطوط لوله، مسیرهای حمل و نقل دریایی ایجاد میشوند که چین را با ۶۵ کشور بطور مستقیم و ۱۵۳ کشور در سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا بطور غیرمستقیم متصل و مرتبط مینماید.
راهی برای ترمیم شکاف زیرساختها بین کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه، کمک به رشد اقتصادی این کشورها و رونق تجارت بینالمللی است.
چین علاوه بر گفتوگوهای دوجانبه با کشورها و دولتها، به صورت منطقهای یا بینالمللی نیز با سازمانهای بینالمللی و منطقهای نظیر فرمت «چین و کشورهای اروپای شرقی (۱۶+۱) »یا «سازمان همکاریهای اقتصادی آفریقا» و … گفتوگو و قراردادهای همکاری امضا نموده است.
بازار بسیار بزرگی برای محصولات تولیدی چین خواهد بود و میتواند به قدرت چین به عنوان یک قدرت اقتصادی بزرگ و یک کشور صادرکننده بیفزاید.
منافع اقتصادی ناشی از اجرای آن باعث میشود کشورهای واقع در این مسیر، رابطه سیاسی بهتری برقرار کنند، از تجارت همدیگر بهره مند شوند، و زیرساختهای آنها نیز توسعه یابند.
پیوند و تعاملات میان مردم کشورها افزایش مییابد و تبادل فرهنگها آسانتر صورت میگیرد.
گردشگری به عنوان قطب مهم درآمدزایی گسترش مییابد و کشورهای مسیر نیز توسعه مییابند.
بر ساختار اقتصادی و تجاری دنیا اثر خواهد گذاشت.
اشکالات طرح:
بسیار عظیم و اجرای آن زمان بر است.
ممکن است امکان تأمین منابع به ویژه منابع مالی آن از به صورت کامل از سوی چین فراهم نشود. کشورهای مسیر، توان سرمایهگذاری لازم را ندارند و چین بخش عمده داراییهای خود را باید سرمایهگذاری کند که ممکن است موفق نشود.
مخالفان، آن را طرحی استعماری میدانند که کشورها را نسبت به چین بدهکار میکند و بسیاری از کشورهای هدف، توان بازپرداخت دیون خود را نخواهند داشت.
اختلافات و تعارضات میان کشورهای مسیر، نظیر اختلافات چین با هند یا اختلافات هند و پاکستان، اختلافات و تعارضات قومی، مذهبی و مرزی و نبود اقتصاد پویا و مکمل از دیگر موانع این پروژه هستند.
تعارضات و اختلافات فرامنطقهای به خصوص رقابتهای دیرینه هند، روسیه و امریکا با چین و مخالفت این کشورها با گسترش نفوذ چین در دیگر مناطق و جلوگیری از هژمونی اقتصادی، سیاسی، استراتژیکی و ژئوپولیتیکی چین از دیگر موانع این طرح است. امریکا، چین را متهم کرده که در حال سرمایهگذاری چندین میلیاردی در پروژههای زیرساختی کشورهای در حال توسعه جهت گسترش نفوذ و تمایلات ژئوپلیتیک و کسب مزیتهای رقابتی در مقابل ایالات متحده است. با توجه به واقعیات ژئوپلیتیک، توسعه این پروژه از جمله به سوی آسیای مرکزی و قفقاز نگرانیهایی را برای روسیه ایجاد میکند. هند نیز به عنوان یکی از رقبای منطقهای چین، نسبت به طرح راه ابریشم دریایی این کشور، رهیافتی بدبینانه داشته و تلاش نموده است با ارایه طرح مائوسام، آن را به چالش بکشد یا به دلیل عضویت در بانک توسعه آسیایی، موانعی را در تصویب طرحها ایجاد نماید.
مشکلات امنیتی هم در داخل و هم خارج از چین یا کشورها یا مناطقی که در مسیر پروژه قرار دارند از دیگر چالشهای این پروژه است. به عنوان مثال سین کیانگ، استان غربی چین است که منطقه خودمختار اویغورها به شمار میرود که با دولت چین در نزاع هستند. این منطقه، یکی از هستههای مرکزی کمربند اقتصادی راه ابریشم است. بهاینترتیب، چین از طریق جاده، شبکههای راهآهن و انرژی به هشت کشور هممرزش (افغانستان، هند، قزاقستان، قرقیزستان، مغولستان، پاکستان، روسیه و تاجیکستان) متصل میشود. در حوزه خارج از چین نیز مشکلات امنیتی در برخی کشورهای مسیر مانند پاکستان، اوکراین و سوریه مطرح هستند که میتواند اجرای پروژه را با مشکلات جدی مواجه کند. یا عدم ثبات سیاسی در برخی کشورها و امکان عدم اجرای پروژهها با تغییر دولتها ممکن است پروژه را با مشکل مواجه نماید.
شیوهها و مکانیزمهای اجرایی طرح:
برای تحقق اهداف مورد اشاره، چینیها اقدامات گسترده و منسجمی را شروع نمودهاند.
از نقطه نظرسیاسی، استفاده از ظرفیت پیمان شانگهای و آسه آن را مد نظر قرار دادهاند.
استفاده از پتانسیلهای عظیم تأمین مالی بانکهای چینی به ویژه اگزیم بانک، بانک خلق چین و بانک توسعه چین با هدف تقویت بنیانهای مالی طرح از دیگر مکانیزمها است.
به موازات بانکهای داخلی، استفاده از ظرفیت بانک توسعه آسیایی (ADB)، تأسیس بانک توسعه زیرساختها یا زیربنایی آسیایی (AIIB) در سال ۲۰۱۵ با سرمایه پایه ۱۰۰ میلیارد دلار و تأسیس صندوق راه ابریشم در سال ۲۰۱۴ با سرمایه اولیه ۴۰ میلیارد دلار نیز در دستور کار بوده است.
حمایت و پشتیبانی دولت چین از شرکتهای غول پیکر چینی و مذاکرات این شرکتها با کشورها و شرکتهای مسیر برای تعریف و اجرای پروژههای مختلف به ویژه در زمینه زیرساختهای ریلی با ارایه تسهیلات فاینانس بلندمدت به پشتوانه نهادهای تأمین مالی فوق الاشاره، شیوه دیگر است.
چین به منظور جلوگیری از مخاطرات ناشی از به ثمر ننشستن طرح، از مشارکت شرکتهای غیر چینی و شرکتهای صنعتی بزرگ غربی نظیر زیمنس،
جنرال الکتریک و غیره استقبال نموده است.
پذیرش دانشجو در دانشگاههای دولتی چین از کشورهای مسیر به عنوان بورسیه نیز مکانیزمی فرهنگی است.
برگزاری نمایشگاههای فرهنگی و توریستی و سرمایهگذاری دوجانبه، چندجانبه و بینالمللی با محوریت چینیها در کشورهای مختلف نیز از دیگر شیوهها است.
منافع جمهوری اسلامی ایران
کشور ایران علاوه بر برخورداری از منابع غنی انرژی، با قرار گرفتن در یک موقعیت جغرافیایی برجسته، از مزیتی راهبردی در حوزه حمل و نقل بینالمللی یا تسهیل ترانزیت بینالمللی و تأمین انرژی برخوردار است و میتواند به عنوان یک مرکز بینالمللی در این حوزه ایفای نقش نماید.
در بخش تأمین انرژی، چین بزرگترین مشتری آسیایی نفت ایران است. این کشور جهت تأمین توسعه پایدار خود، نیازمند منابع متنوع انرژی است و ایران میتواند هم چنان در این حوزه شریکی مهم برای آن کشور باشد.
به علاوه، ایران در واقع نوعی چهارراه ترانزیتی بینالمللی به شمار میآید که هم میتواند پلی ترانزیتی میان شرق و غرب و هم شمال و جنوب باشد. ایران از یک سو کوتاهترین مسیر زمینی از سوی شرق به سمت اروپا و بالعکس بوده و از سوی دیگر، بهترین مسیر دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد به شمار میرود. بدون شک گسترش همکاری بینالمللی ایران با دیگر کشورها در این حوزه، در راستای منافع ملی چین خواهد بود.
موقعیت جغرافیایی ایران، اهمیت ویژهای به این کشور به لحاظ جابهجایی کالا و عبور خطوط لولههای نفت و گاز در اقتصاد جهانی بخشیده است. ایران با بهرهگیری از این مزیت میتواند منافع بسیاری را به دست آورد و جایگاه اقتصادی خود را در سطوح منطقهای و جهانی ارتقا بخشد. این مهم، مستلزم درک واقعیتها، بهرهگیری از فرصتها و کسب آمادگیهای لازم برای رقابت با رقبای منطقهای و بینالمللی است.
برخی معتقدند که ابتکار راه ابریشم جدید به زودی خیلی از معادلات ترانزیت منطقه را تغییر خواهد داد و ایران باید تلاش کند که به بهترین شکل و بطور هدفمند در این طرح بزرگ فعال شود؛ چرا که منفعلانه برخورد کردن ایران با این طرح، باعث ایجاد کریدورهای ترانزیتی موازی خواهد شد که فرصتهای ترانزیتی ایران را از بین خواهد برد. ایران میتواند برخی از پروژههای ناتمام خودش مانند راه آهن شمال به جنوب را از طریق همکاری چین به اتمام برساند و چین هم از مزایای این راه برای انتقال و حمل کالاهایش به کشورهای دیگر از این مسیر بهره مند شود.
با اینحال، به نظر میرسد برخی از این کریدورهای بینالمللی با یکدیگر در حال رقابت هستند و لذا ایران برای مقابله با طرحهای مشابه امریکایی باید مراقبت نماید. جالب است که در نقشههای اولیهای که از طرح یک کمربند-یک راه چین منتشر شد، ایران عملاً از موقعیتی برخوردار نبود و پاکستان به مراتب از جایگاه بهتری برخوردار بود. (سرمایهگذاری حدود ۶۲ میلیارد دلاری چین در کریدور مشترک چین-پاکستان تا حدی گویای اهمیت ترانزیتی بندر گوادر پاکستان برای چین است.) بندر چابهار یکی از مراکز مهمی است که ایران میتواند از این طرح برای توسعه آن بهرهبرداری کند.
ایران با پیوستن به این ابتکار، موقعیت جغرافیایی خود را به موقعیت ژئوپلیتیکی تبدیل خواهد کرد. ضمن آنکه حضور ایرانی قدرتمند و باثبات در مسیر راه ابریشم برای چین بسیار حائز اهمیت است. از این رو مقامات پکن به ایران به عنوان یک شریک مینگرند. چین بزرگترین شریک تجاری ایران در سال ۲۰۱۸ بوده و ارزش تبادلات تجاری دو کشور به حدود ۳۵ میلیارد دلار رسیده است. ضمن آنکه ایران میتواند نقش بسیار بارزی در حفظ ثبات منطقه پرتلاطم منطقه خاورمیانه ایفا کند که ضرورت طرح اقتصادی راه ابریشم جدید است. نقش ایران در مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر نیز بیبدیل است.
منبع: عصر دیپلماسی
برش
ایران با پیوستن به این ابتکار، موقعیت جغرافیایی خود را به موقعیت ژئوپلیتیکی تبدیل خواهد کرد. ضمن آنکه حضور ایرانی قدرتمند و باثبات در مسیر راه ابریشم برای چین بسیار حائز اهمیت است. از این رو مقامات پکن به ایران به عنوان یک شریک مینگرند. چین بزرگترین شریک تجاری ایران در سال ۲۰۱۸ بوده و ارزش تبادلات تجاری دو کشور به حدود ۳۵ میلیارد دلار رسیده است. ضمن آنکه ایران میتواند نقش بسیار بارزی در حفظ ثبات منطقه پرتلاطم منطقه خاورمیانه ایفا کند که ضرورت طرح اقتصادی راه ابریشم جدید است. نقش ایران در مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر نیز بیبدیل است.