«افیشنسی» و «دفیشنسی» در سیاستگذاریها
منصور بیطرف|
سردبیر|
در قرن هفدهم واژهای وارد فرهنگ لغات اقتصادی شد که تقریبا مفهوم رشد و رونق اقتصادی را زیر و رو کرد. اقتصادی کردن این واژه و مفهوم زایی از آن عملا توانست بسیاری از تئوریهای اقتصادی را ساختارمند کند. efficiency (افیشنسی) که در فارسی بیش از 10 معنی برای آن تعبیه کردهاند وقتی وارد فرهنگ لغات علم اقتصاد شد توانست بسیاری از تعاریف اقتصادی را جهتدار و حتی فرضیات را ناخودآگاه معنیدار کند. (افیشنسی)در 5 فرهنگ معتبر لغات جهان از قبیل وبستر و آکسفورد «توانایی برای انجام فعالیتهای خوب، موفق است بدون اینکه منابع هدر بروند» معنا شده است. در واقع این واژه درست همان اهمیتی را برای اقتصاد پیدا کرد که واژههای رشد (growth) و ارزش افزوده (value added) یا بهرهوری (productivity) برای اقتصاد داشتند. تئوریسینهای بزرگ اقتصادی مانند «آدام اسمیت»، «دیوید ریکاردو»، «کارل مارکس» و «هایک» هر کدام به نوبه خود از واژه افیشنسی برای تبیین فرضیات خود استفادههای مبسوطی کردند. زمانی که استیگلیتز میگوید که هیچ سیاستی برای عدالت، رشد و بازدهی افیشنسی مهمتر از نگه داشتن اشتغال کامل نیست، میتوان وزن گفتار را به خوبی روی افیشنسی مشاهده کرد.یا زمانی که هایک و دیگر تئوریسینهای اقتصاد بازار آزاد به طرح این سوال میپرداختند که کدام بازار افیشنسیتر از بازارهای دیگر است در بطن خود سعی میکردند تمامی فرضیات و چارچوب کاری خود را در این پارادایم تعریف و تبیین کنند. این شیوهای است که بیش از 250 سال کارکرد خود را نشان داده است. در این مدت تمامی سیاستگذاران اقتصادی به دنبال راهی بودند که نتایج و پیامدهای سیاسی اقتصادی خود را در افیشنسی بودن آن پیدا کنند.یعنی آنکه از منابع به نحو احسن استفاده کنند وآنها را هدر ندهند که به deficiency (دفیشنسی) یا کاستی تبدیل نشود.
اما آیا این واژه وارد فرهنگ تصمیمسازی و تصمیمگیریهای ایران شده است؟ شاید برخی از دولتمردان گذشته و حال ما از افیشنسی بودن تصمیمات سخن گفته باشند اما باید آن را نه فقط در برآیند رشد بلکه در رفاه و رونق زندگی مردم دید. زیرا رشد بنا به گفته استیگلیتز میتواند رشد یک درصدی که او از جامعه مرفه امریکا نام میبرد نشات گرفته باشد نه از تولید کلی. در ایران هم ما شاهد آن بودهایم که بخش اعظم رشد اقتصادی کشور ناشی از فروش نفت بوده است نه بخشهای غیر وابسته به درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت. نگاهی به آمارها که در واقع دلالت بر سیاستگذاریهای اقتصادی دارد نشاندهنده میزان افیشنسی بودن تصمیمگیریها بوده است. در اینجا ما بدون هیچ قضاوتی شما را به آمارها ارجاع میدهیم. چه پیش از تحریم و چه پس از تحریم. در واقع تحریمها نوع تصمیمگیریها را عیان ساخت که تا چه اندازه سیاستگذاری و تصمیمسازیها مسوولان افیشنسی نبوده و دفیشنسی بوده است. برای مثال در این خصوص میتوان به توافقات ترجیحی اشاره کرد. از مدتها قبل از تحریم بسیاری از کارشناسان بر توافقات و پیمانهای دوجانبه، منطقهای و جهانی تاکید میکردند. مزیت این توافقات را میتوان در دوران سختیها مانند حال حاضر، مشاهده کرد. زمانی مسوولان ایران به مزیت این توافقات پی بردند که تحریمها اعمال شد و هجوم همهجانبه برای انعقاد توافقات دوجانبه به کشورهای همسایه و شرکای تجاری آغاز شد، آغازی که بسیار دیر بود (در این خصوص میتوانید گزارش صفحه 14 را بخوانید). در واقع میتوان گفت ایران یکی از کشورهایی است که عضویت آن در پیمانها و توافقات جهانی کمتر از مطلوب است. این یک تصمیمسازی است که دفیشنسی آن بیشتر از افیشنسی است. یا به گزارش دیگری که هفته گذشته مرکز پژوهشهای مجلس در خصوص موانع تولید منتشر کرد میتوان اشاره کرد. در ذات این گزارش میتوان دفیشنسی بودن سیاستهای اقتصادی را فهمید. زمانی که گفته میشود که 90 درصد افزایش قیمت کالاها در سیستم توزیع ناکارآمدی است که بر اقتصاد کشور حاکم است و یک کالا برای آنکه به دست مصرفکننده نهایی برسد بیش از 10 بار میچرخد (مصاحبه صفحه 8 راهم بخوانید) چه باید گفت ؟ جز دفیشنسی بودن سیاستهای اقتصادی؟
شاید گفته شود که اکنون زمان بحث بر سر افیشنسی یا دفیشنسی بودن سیاستها نیست و زمانه، زمانه فورسماژور است. اما به نظر میآید که اکنون افیشنسی بودن یا دفیشنسی بودن بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد زیرا ما باید تصمیماتمان را به گونهای اتخاذ کنیم که نهتنها منابع هدر نرود بلکه از آخرین قطره آن هم به خوبی استفاده شود. این یعنی efficiency.