مردم، قدرت و منافع (81)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل ششم
چالش فناوریهای نو
قدرت بازار و هوش مصنوعی
در فصلهای پیشین، افزایش قدرت بازار در بخشهای زیادی از اقتصاد را خاطرنشان کردیم و اینکه هم عملکرد ضعیف کل اقتصاد و هم رشد نابرابر میتواند به رشد قدرت بازار مرتبط شود. این مشکلات و پیامدهای آن به ویژه در صنایع جدید فناوری به دلایلی که در فصل سوم شرح دادیم شدیدتر است.
دادههای بزرگ – مقادیر حجیم دادههایی که بنگاههایی مانند آمازون، گوگل و فیس بوک میتوانند در مورد هر فردی جمع کنند – و هوش مصنوعی شبح یک افزایش بزرگتری در قدرت بازار را بر میافراشد.اگر یک شرکتی (مانند گوگل یا فیس بوک یا آمازون) موقعیت بزرگ و حتی شاید مسلط بر یک ناحیهای که میتوانند دادهها را جمعآوری کنند داشته باشند و آنها را با دیگران سهیم نکنند و انگیزهای هم ندارند که این کار را انجام دهند، در این صورت آنها درباره فرد بیش از دیگران بیشتر میدانند. وکلای دادههای بزرگ بحث میکنند که این را میتوان برای طراحی محصولاتی که بهتر میتواند خواستههای مشتریان را برآورده سازد و آنها را به نیازهای مشتریان متصل کند، استفاده کرد. البته این امید وجود دارد که اطلاعات فراهم شده منافع بیشماری برای مراقبتهای متناسب بهداشتی داشته باشد. موتورهای جستوجوگر مدعی هستند که آنها میتوانند از دادهها برای تبلیغات هدفمند بهتر استفاده کنند در این صورت به احتمال زیاد فرد اطلاعاتی را دریافت میکند که مفید است. اینها احتمالات مثبت دادههای بزرگ است . اما شرکتهای مسلط میتوانند از این دادهها از طریق هوش مصنوعی به روشهای متنوعی برای تقویت قدرت بازارشان و منافع به بهای مشتریان استفاده کنند.پیامدهای بالقوه قدرت بازار که توسط غولهای جدید فناوری نگهداری میشود بزرگتر و هولناکتر از هر چیز دیگری است که ما در شروع قرن بیستم دیدیم . در آن زمان، قدرت بازار بنگاههایی مانند سوییفت، استاندارد اویل، آمریکن توباکو، آمریکن شوگر ریفاینینگ کمپانی یا یو اس استیل، این اجازه را به آنها میداد تا قیمت را به خاطر هزینهای که آنها برای غذا، فولاد، تنباکو، شکر یا نفت هزینه میپردازند بالا ببرند. اما اکنون ماجرا بیش از فقط قیمت است. وجود قدرت بازار غولهای جدید فناوری را میشود بطور غمانگیزی در هر زمانی که فیسبوک با عوض کردن الگوریتمهای خود که مشخص میکند افراد چه ببینند و به چه سبکی، میتوان دید . یک الگوریتم تازه میتواند سریعا خروجی یک رسانه را کاهش دهد، یا میتواند راههای تازه دستیابی به مستمعین بزرگ را (مثل فیسبوک لایو) یا ایجاد کند یا پس از آن به احتمال خاتمه دهد. غولهای فناوری به خاطر قدرت بازارشان سزاوار توجه کامل آتوریتههای رقیب که نه فقط نیازمند بهکارگیری ابزارهای استاندارد علیه آنها هستند، است بلکه باید ابزارهای تازهای را برای مبارزه با روشهای ابتکاری بسط و اعمال قدرت بازارشان را خلق کنند. حداقل این است که ما همچنانکه پیش از این خاطرنشان کردیم، باید واتس اپ و اینستاگرام را از فیس بوک جدا کنیم . ما باید قلمرو مبارزه منافع را مثلا در زمانی که گوگل فروش آنلاینش را برای رقابت با آنهایی که بر روی پلتفرمش تبلیغ میکنند محدود کنیم.همچنین مطمئنا ما باید جلوتر برویم و برای مثال دسترسی به دادهها و استفادههایی را که میتوانند انجام دهند را محدود سازیم.