تربیت همراه با مراقبت
منصور بیطرف|
سردبیر|
جان نش (2015-1928)، ریاضیدان امریکایی و برنده نوبل اقتصادی سال 1994 است. شاید بسیاری از شما فیلم «ذهن زیبا» با بازی خارقالعاده راسل کرو را دیده باشید. این فیلم در اصل بخشی از زندگی جان نش را به تصویر میکشد. شخص اسکیزوفرنی که نمیتواند شرایط واقعی جامعه اطرافش را درک کند اما در عین حال معادله ریاضی را پی میریزد که به تعادل نش معروف است و تئوری بازیها را تقویت میبخشد که اثر آن را در مبادلات بورس و بازارهای مالی میتوان دید. جان نش در موقع دریافت جایزه نوبل به همراه دو برنده دیگر – هارسانی از مجارستان و رینهارد شلتن از آلمان- حضور نداشت اما در متن کوتاهی که نهاد نوبل برای این افراد نوشت بر نهادهای جامعه و نقش آنها در رشد اقتصادی تاکید ویژهای کرده بود. دراین نوشته آمده بود که غیرممکن است بتوانیم کار یک سیستم اقتصادی را بدون آنکه نهادهایی که آن را پشتیبانی میکنند درک کنیم، بفهمیم. نهادها بیش از آجرها و ملاطهایی ساختمان مدارس، کلیساها و دادگاهها است. آنها شامل تمامی الگوهای رفتاری هستند که در طول زمان برای ارضا اهداف اجتماعی ما تکامل یافته اند؛ درست بر همان روشی که نوع گیاهان و حیوانات برای تنظیم زندگی خودشان که متناسب با محیط زیست فیزیکیشان باشد متکامل شدهاند. در هردو حالت، آن دسته از الگوهای رفتاری باقی میمانند که موفقیت آمیزترین تطابق را با چالشهای محیط زیست داشته باشند. الگوهای رفتاری به این خاطر وجود دارند که مردم با یکدیگر تعامل میکنند. زمانی که مردم در تعامل با یکدیگر هستند باید تصمیم بگیرند که چگونه در طول زندگی شان با بسیاری از افرادی که با آنها مواجه میشوند رفتار کنند. اتخاذ تصمیمات تازه با هر فرد مواجه شونده نیازمند مصرف زمان است و در عین حال در معرض اشتباهات پرهزینه هم قرار میگیرد. زندگی سادهتر از زمانی است که ما برای رفتار مشابه در محیط مشابه دستورالعمل میریزیم. ما با خلاص شدن از نیازهایی که به مقایسه و انتخاب در میان آلترناتیوها نیاز است میتوانیم به تصمیمات پیچیدهای که عمدتا بر زندگی ما اثر گذاشته توجه کنیم. فکر کنید که چقدر دیوانهکننده است که بخواهیم هر روز صبح تصمیم بگیریم که برای رفتن بر سر کار از کدام سمت خیابان رانندگی کنیم. یک جامعه بنا نهاده شده با نهادهای مستحکم توانایی بالقوه زیادی برای رشد اقتصادی و توسعه دارد و در نتیجه دید بزرگتری برای بهبود استانداردهای زندگی مردمانش فراهم میآورد. این نگاهی است که در 25 سال پیش برای امر مهم نهادها نوشته شده بود. در این دو و نیم دهه توجه به نهادها و اهمیت آنها در زندگی و نیز سیاستگذاریهای اقتصادی تحول زیادی یافته است. برای مثال در سال 2014 کتابی تحت عنوان «اقتصاد برای کنجکاوان – در مغز 12 برنده نوبل چه میگذرد» منتشر شد. در این کتاب بیش از 10 مورد به موضوع نهاد و اهمیت آن در اقتصاد پرداخته شده است و نکتهای که در مضمون این کتاب بر آن تاکید شده این است که ورود روانشناسی به نوبل اقتصادی حاکی از اهمیت رفتارهایی است که توسط نهادها اعم از خانواده، مدرسه، دانشگاه، محل کار و... بر انتخاب مصرفکنندگان تاثیر میگذارد. از همین رو است که اکنون اقتصاددانانی مانند استیگلیتز توصیه میکنند که نمیتوان از نهادهای فوق و تقویت آنها در رشد اقتصادی و نیز نهادهایی که بنا بر ضرورت در اقتصاد شکل گرفتهاند صرفنظر کرد. این همان روشی است که شرکتهای بزرگ دارند برای نفع خودشان پی میگیرند. آنها با استفاده از قدرت بازاری که به دست میآورند بر انتخاب مصرفکننده تاثیر میگذارند و در نتیجه محصولات خود را به فروش میرسانند. اکنون این تجربیات گرانقدر در خصوص نهادها و تقویت آنها در اختیار همه ما است. نگاه به نهادها و و تحلیل رفتارهای مردم میتواند به دولت در سیاستگذاریها کمک کند و به تبع آن سیاستگذاریهای دولت هم میتواند بر تغییر رفتار مردم در جهت رشد و توسعه اقتصادی تاثیرگذار باشد. این همان مقطع زمانی است که باید با اتکا به علم و دستاوردهای آن به اصلاح سیاستها اقدام کرد. اکنون بسیاری از نهادهای کشور – جدا از نهادهای عرفی مانند خانواده که در معرض خطر قرار گرفتهاند - نیازمند بازنگری در قوانین و دستورالعملها هستند. آموزش و پرورش به جای آنکه به تربیت دانشآموزان بپردازد که خود را با شرایط خانواده و جامعه تطبیق دهند آنها را به مثابه روباتهایی در نظر میگیرند که فقط باید خوراک علم به آنها تغذیه کرد. دانشگاههای ما به جای آنکه نیروهای انسانی متناسب با شرایط اقتصادی کشور تحویل دهد – اکنون جامعه تولیدی کشور نیازمند نیروهای انسانی است که کار بکنند نه مدرک داشته باشند – آنچنان درگیر مدرک گرایی شدهاند که آن را به جامعه جوان کشور تسری داده است بهطوری که اکنون بالاترین نرخ بیکاری در میان اقشار تحصیلکرده است. آنها مدرک دارند اما متناسب با مدرک کار ندارند. این وضعیت فقط بخشی از معضلاتی است که نهادهای عرفی کشور را دربرگرفته است. اما نهادهای غیرعرفی چطور؟ وضعیت آنها هم دستکمی از نهادهای عرفی کشور نیست. اوضاع آنها منطبق با وضعیتهای جاری و بینالمللی نیست. اصلاح قانون تجارت که اکنون در مجلس در حال بازنگری است و از قضا منطبق با فضای جاری داخلی و بینالمللی هم نیست (در این خصوص صفحه 3 و سخنان دکتر فرشاد مومنی را بخوانید) و نیز صدای بخش خصوصی را هم درآورده، فقط یکی از این قوانین است. واقعیت اقتصادی کشور در 40 سال گذشته نشان داده که در این مدت مسوولان کشور بهجای آنکه با اصلاح قوانین و آیین نامهها به تربیت اقتصاد بپردازند به مراقبت از آن پرداختند. اقتصاد مانند یک انسان فقط نیاز به مراقبت ندارد به تربیت هم نیاز دارد.