عبور از سرمایهداری و استقرار «سوسیالیسم نو»
گروه جهان|
«30سال پس از فرو ریختن دیوار برلین و سقوط کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی، زمان آن فرا رسیده است- و من در این راه تنها نیستم- که تلاش خود را برای ایجاد یک جنبش فراگیر بهکار بگیریم و زمینههای لازم را برای امکان اندیشه و تفکر برای یک سوسیالیسم نو، که شکل جدیدی برای عبور واقعی از سرمایهداری و مالکیت خصوصی باشد، فراهم کنیم.» این توضیح توماس پیکتی اقتصاددان معروف فرانسوی، درباره اثر جدید خود با عنوان «سرمایه و ایدئولوژی» است. نسخه فرانسوی این کتاب 12 سپتامبر منتشر شده است و نسخه انگلیسی آن نیز ماه مارس منتشر خواهد شد.
کتاب تازه پیکتی توسط انتشارات فرانسوی «سوی» منتشر و توزیع شده است. این اقتصاددان چپگرای فرانسوی در اثر جدید خود اندیشههایش را برای ایجاد یک «سوسیالیسم نو» تبیین کرده است. اومانیته، روزنامه چپ فرانسه به مناسبت انتشار کتاب جدید توماس پیکتی اقتصاددان معروف فرانسوی و نویسنده کتاب پر تیراژ «سرمایهداری در قرن بیستویکم» با او گفتوگو کرده است.
توماس پیکتی در این مصاحبه گفته در کتاب جدید تلاش کرده بعضی از اشکال تاریخی که در آنها ارتباط نزدیک بین مختصات اقتصادی، اجتماعی وسیاسی وجود داشته را دوباره زنده کند. او از بررسی و مطالعه نشدن بهینه ابعاد اقتصادی در دههای اخیر در شکلگیری ابعاد سیاسی و ایدئولوژیک برای شناخت ساختار اجتماعی انتقاد کرده و میگوید شناخت تاریخی نابرابریهای اقتصادی برای درک صحیح از تاریخ تحولات سیاسی و ایدئولوژِیک ضرورت دارد.
در این رابطه، او میگوید تغییرات رژیمهای ایدئولوژیک و دارای رویکرد نابرابری که در این کتاب بررسی کرده است، نتایج ساختارهای جدید ایدئوژیک است که به نوبه خود برای ایجاد تغییرات از تجربیات اقتصادی تغذیه کرده است. بهگفته او، در واقع پویایی جدید اجتماعی نتیجه کنشها و واکنشهای متقابل و پیوستهای است که میان ابعاد اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک وجود دارد.
توما پیکتی میگوید در این کتاب جدید تلاش کرده تاریخ را به منزله سیستمی در نظر بگیرید که در آن بعضی از اشکال نابرابری یا برابری توجیه شده است. او همچنین به این موضوع پرداخته است که گروه حاکم در هر جامعهای در ورای گفتمانی که در راه تداوم قدرت خود دارد، تلاش میکند، سیستمهای بسیار پیچیدهای را برای توجیه رویکرد خود ایجاد کند. این اقتصاددان فرانسوی تأکید میکند «هر چند همواره در این سیستم ریا و دورویی جای دارد، ولی نباید فراموش کرد که این سیستم نمیتواند بدون عمق باشد. هر چند در أعماق آن واقعیتی یافت نمیشود، ولی برای عبور از این نوع سیستم حکومتی باید آن را جدی گرفت و برای شناخت آن به بررسی دقیق آن پرداخت.»
توماس پیکتی در ادامه، مثالی میزند و میگوید گفتمان تغییر نظام سرمایهداری و مالکیت خصوصی بدون آنکه به فکر سیستم فراگیری برای جایگزینی آن باشد، خسارتهای بسیاری را در قرن بیستم وارد کرده است... این گفتمان موجب تقویت نظام سرمایهداری شده است. توما پیکتی میگوید: «آن چالشی (کمونیسم) که علیه نظام سرمایهداری راهاندازی شد، در پایان دوران کمونیسم و در زمان فرا-کمونیسم، چه در روسیه، چین یا اروپای شرقی، به بهترین متحد سرمایهداری با حداکثر درجه شدت و قدرت تبدیل شد.» او میگوید این رویکرد، در همین حال موجب تردیدهای گستردهای درباره این فکر شده که آیا میتوان از نظام سرمایهداری عبور کرد.
توماس پیکتی میگوید: «30سال پس از فرو ریختن دیوار برلین و سقوط کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی، زمان آن فرا رسیده است- و من در این راه تنها نیستم- که تلاش خود را برای ایجاد یک جنبش فراگیر بهکار بگیریم و زمینههای لازم را برای امکان اندیشه و تفکر برای یک سوسیالیسم نو، که شکل جدیدی برای عبور واقعی از سرمایهداری و مالکیت خصوصی باشد، فراهم کنیم.»
گاردین در گزارشی با اشاره به «سرمایه و ایدئولوژی» نوشته: کتاب جدید پیکتی با 1232 صفحه به بلندی کتاب «جنگ و صلح» است و تلاش دارد تا ایدههایی که در طول سالها، نابرابری و ناکارآمدی احزاب سنتی چپ و راست در توزیع عادلانه ثروت را توجیه کردهاند بررسی کند.
پیکتی همچنین از ایدههای خود برای عادلانهکردن اقتصاد میگوید. او در مصاحبه با هفتهنامه فرانسوی «نوول اوبزرواتور» گفته بابت تاثیر احتمالی ایدههایش بر شاخص بازارها از کسی عذرخواهی نمیکند.
پیکتی گفته: «بله، نظر من ممکن است که بر قیمت املاک که در پاریس هم (که قیمتهای دیوانهواری دارند) تاثیر بگذارد؛ و این مساله ممکن است که باعث شود تا گروههای اجتماعی جدیدی صاحبخانه و سهامدار شوند.»
این اقتصاددان فرانسوی در کتاب پرفروش «سرمایهداری در قرن بیستویکم» خود نیز به توزیع ثروت و درآمد پرداخته است. او براساس اصل نابرابری نتیجه میگیرد که سرمایهداری فعلی، آنگونه که گفته میشود، برابریساز نیست. به این مفهوم که بهدلیل پیشی گرفتن نرخ بازده سرمایه از نرخ رشد، همواره این قشر ثروتمند هستند که بطور خودکار، برنده مسابقه هستند. سرمایه یا ثروت، از نسلی به نسل دیگر از طریق ارث منتقل میشود و ادعای مرسوم که در یک نظام مبتنی بر بازار، طبقات اجتماعی براساس آموزش یا خلاقیت و... میتوانند به راحتی جابهجا شوند، تا آن حد که فرایند کلی نابرابری فزاینده را معکوس یا متوقف کنند، زیر سوال است.